تصویرسازی توسط آتلانتیک. منبع: گتی.
تصویرسازی توسط آتلانتیک. منبع: گتی.

هیچ‌کس در جنگ تجاری پیروز نمی‌شود

تعرفه‌های حمایتی خطر ایجاد چرخه‌ای از تشدید تنش را دارند که برای هیچ‌کس پایانی خوش ندارد.

دونالد ترامپ علاقه دارد بگوید که پیروزی در جنگ‌های تجاری آسان است. در میان انبوهی از ترامپیسم‌های آشکارا نادرست، این ممکن است یکی از فاجعه‌بارترین‌ها باشد.

هفته گذشته، ترامپ ادعا کرد که تعرفه‌های ۲۵ درصدی تهدیدآمیز - و به تعویق افتاده - او بر مکزیک و کانادا بالاخره فردا اجرایی خواهند شد. او همچنین گفت که تعرفه‌های ۱۰ درصدی موجود بر کالاهای چینی دو برابر خواهد شد. اینکه او بلوف می‌زند یا نه، حدس هر کسی است.

تعرفه‌های حمایتی خطر ایجاد چرخه‌ای از تشدید تنش را دارند که برای هیچ‌کس پایانی خوش ندارد. اول از همه افزایش قیمت مصرف‌کننده است. عموم مردم به خوبی درک می‌کنند که تعرفه‌ها تورم را بدتر می‌کنند؛ صرف انتظار تورم در فردا، تورم امروز را تحریک می‌کند، و مصرف‌کنندگان از قبل شروع به انبار کردن کالاها در پیش‌بینی قیمت‌های بالاتر کرده‌اند. بدتر از آن، تعرفه‌ها هزینه‌های مواد اولیه خارجی را برای تولیدکنندگان داخلی افزایش می‌دهند و محصولات آن‌ها را در خارج از کشور غیررقابتی می‌کنند - به مصرف صنعت خودروسازی ایالات متحده از فولاد و آلومینیوم خارجی فکر کنید که اخیراً مشمول عوارض واردات قابل توجهی شده‌اند.

در مرحله بعد، شرکای تجاری خارجی با تعرفه‌های خود تلافی می‌کنند و رقابت‌پذیری بین‌المللی تولیدکنندگان داخلی را بیشتر کاهش می‌دهند. در نهایت، تعرفه‌ها دلار را تقویت می‌کنند، که محصولات آمریکایی را در خارج از کشور گران‌تر می‌کند. همانطور که کوردل هال، وزیر امور خارجه سابق، یک بار گفت: "تعرفه حمایتی بازدارنده اسلحه‌ای است که به خودمان برمی‌گردد." و این فقط آسیب اقتصادی است. جنگ‌های تجاری می‌توانند - و می‌کنند - به جنگ‌های تیراندازی تبدیل شوند.

نارضایتی امروزی از جهانی‌سازی با هنری بسمر آغاز می‌شود. کوره بلند او، که در سال ۱۸۵۸ اختراع شد، هزینه فولاد با کیفیت بالا را به شدت کاهش داد. پیش از بسمر، هزینه حمل و نقل زمینی بازدارنده بود. موتورهای بخار آهنی اوایل قرن نوزدهم آنقدر ضعیف بودند که گهگاه به یک هل دادن برای شروع نیاز داشتند، و مسیرهای آهنی وزن نسبتاً کمی را تحمل می‌کردند و به سرعت فرسوده می‌شدند. تا اواخر قرن نوزدهم، یک مزرعه گندم یا دامداری پربازده که بیش از ۳۰ مایل از یک بندر فاصله داشت، فقط می‌توانست محصولات خود را به صورت محلی بفروشد. در عرض چند دهه پس از اختراع بسمر، غلات ارزان از مناطق دورافتاده آمریکا و گوشت مقرون به صرفه که در کشتی‌های یخچال‌دار از پامپای آرژانتین حمل می‌شد، بازارهای اروپایی را فرا گرفت.

تا قرن بیستم، اکثر فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها در مزرعه کار می‌کردند. آن‌ها توسط هجوم محصولات ارزان خارجی آسیب دیدند و به زودی خواستار - و دریافت - تعرفه‌های حمایتی شدند، که باعث ایجاد یک جنگ تجاری جهانی شد که دهه‌ها به طول انجامید. در آن سوی اقیانوس اطلس، ماشین‌آلات کشاورزی پیشرفته، بهره‌وری کشاورزی آمریکا را افزایش داد و محصول فراوانی به دست آمد که قیمت غلات را پایین آورد. کشاورزان تحت فشار به اشتباه رقابت خارجی را مقصر دانستند. نتیجه نهایی، قانون تعرفه Smoot-Hawley بود.

حتی یک قرن پیش، اقتصاددانان به خوبی اثرات مخرب تعرفه‌ها را درک می‌کردند. در ۳۰ مه ۱۹۳۰، به هربرت هوور، رئیس جمهور وقت، دادخواستی ارائه شد که توسط ۱۰۲۸ اقتصاددان امضا شده بود و از او می‌خواست که این لایحه را وتو کند. آن‌ها نوشتند: "سطح بالاتری از حمایت،" "هزینه زندگی را افزایش می‌دهد و به اکثریت قریب به اتفاق شهروندان ما آسیب می‌رساند." بی‌فایده بود: هوور ۱۸ روز بعد آن را امضا کرد.

در این رویداد، آسیب اقتصادی ناشی از Smoot-Hawley نسبتاً خفیف بود. در آن زمان، تجارت بین‌المللی تنها ۹ درصد از تولید ناخالص داخلی آمریکا را تشکیل می‌داد، و کاهش یک سومی در تجارت جهانی، که با جایگزینی کالاهای خارجی با کالاهای گران‌تر داخلی کاهش یافت، به این معنی بود که تعرفه‌ها تنها مسئول ۱ یا ۲ درصد از کاهش تقریباً ۳۰ درصدی تولید ناخالص داخلی در دوران رکود بزرگ بودند.

با این وجود، این قانون با از بین بردن عناصر ناملموس سیاسی و اخلاقی تجارت که جان استوارت میل بیش از یک قرن پیش به شیوایی توصیف کرده بود، فاجعه‌بار بود:

تجارت برای اولین بار به ملت‌ها آموخت که ثروت و رفاه یکدیگر را با حسن نیت ببینند. پیش از این، وطن‌پرست، مگر اینکه به اندازه کافی پیشرفته بود که جهان را کشور خود بداند، آرزو می‌کرد که همه کشورها ضعیف، فقیر و بد اداره شوند، اما اکنون در ثروت و پیشرفت آن‌ها منبع مستقیمی از ثروت و پیشرفت برای کشور خود می‌بیند.

Smoot-Hawley آشفتگی‌های ژئوپلیتیکی وحشتناکی را به وجود آورد. محصولات آمریکایی تحریم شدند، آمریکایی‌ها در خارج از کشور مورد توهین شخصی قرار گرفتند و وزارتخانه‌های خارجه جهان در اعتراضات فوران کردند. نکته مهم این است که این قانون توانایی آلمان را برای صادرات از طریق غرامت‌های سنگین ورسای فلج کرد.

تعداد کمی ارتباط بین جنگ‌های تجاری آن دوره و فاجعه جنگ جهانی دوم را بهتر از آلبرت هیرشمن، مورخ اقتصادی یهودی، درک کردند. او در جوانی از آلمان گریخت، در ارتش فرانسه جنگید و به قاچاق پناهندگان از مارسی اشغال شده توسط نازی‌ها کمک کرد. او با نگاهی به گذشته نوشت که جنگ‌های تجاری "بدون شک خصومت‌های ملی را تشدید می‌کنند. آن‌ها همچنین فرصت‌های بسیار خوبی را برای رهبران ملی‌گرا فراهم می‌کنند تا خشم عمومی را برانگیزند ... روابط اقتصادی بین‌المللی ابزار بسیار خوبی را برای دستیابی به اهداف خود در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد."

در طول نیمه اول قرن بیستم، وطن‌پرستان در سراسر جهان کمتر و کمتر - به قول میل - "جهان را کشور خود" احساس می‌کردند. رهبران آمریکا به سختی آموختند که حمایت‌گرایی باعث تلافی می‌شود، و نه فقط از نوع اقتصادی. برای مثال، رویارویی پرتنش امروز بین نیروهای دریایی ایالات متحده و چین در تنگه تایوان را تصور کنید: تفاوت بین جنگ و صلح ممکن است به وضعیت روحی و متقاعدسازی تندروها در هر دو طرف که از تنش‌های تجاری عصبانی هستند، بستگی داشته باشد.

در سال ۱۹۴۵، رهبران آمریکا اهمیت برچیدن دیوارهای تعرفه دهه‌های گذشته را درک کردند. نتیجه نهایی، پیشنهادهایی برای گسترش تجارت جهانی و اشتغال، پایه‌های اقتصاد جهانی شده امروزی را بنا نهاد. تهیه‌کنندگان آن، گروهی متفاوت از مقامات آمریکایی به رهبری ویلیام ال. کلیتون، معاون وزیر امور خارجه در امور اقتصادی، ارزیابی هیرشمن از جنگ تجاری دهه ۱۹۳۰ را به اشتراک گذاشتند. آن‌ها همچنین متوجه شدند که با نابودی بسیاری از کشورها، "قدرت محدود و موقت برای ایجاد دنیایی که می‌خواهیم در آن زندگی کنیم" را دارند.

تلاش آن‌ها اسکلت نظم جهانی امروز را به وجود آورد: صندوق بین‌المللی پول، سازمان تجارت جهانی و دورهای متعدد توافق نامه عمومی تعرفه و تجارت که میانگین تعرفه جهانی نزدیک به ۳۰ درصد در سال ۱۹۴۵ را به حدود ۵ درصد امروز کاهش داد.

مورخان اقتصادی مدت‌هاست می‌دانند که تجارت آزاد همه قایق‌ها را بالا نمی‌برد. سخاوت تجارت گسترده است و در برخی موارد تشخیص آن دشوار است، اما هزینه‌های آن، همانطور که کشاورزان اروپایی در قرن نوزدهم و کارگران کارخانه‌های آمریکایی امروز تجربه می‌کنند، متمرکز و حاد است. یک دهه پیش، تحقیقات دیوید آتور، اقتصاددان و همکارانش نشان داد که جوامع آمریکایی که بیشتر در معرض رقابت واردات از چین قرار دارند، بیکاری بالاتر، بازنشستگی اجباری و افزایش هزینه‌های مراقبت‌های بهداشتی و ناتوانی را متحمل شده‌اند. نظریه اقتصادی مرسوم پیش‌بینی می‌کند که کارگران جابجا شده دوباره آموزش می‌بینند یا به مکان‌هایی با مشاغل بیشتر نقل مکان می‌کنند. اینطور نیست: کسانی که شغل خود را به دلیل رقابت چین از دست دادند، به ندرت دوباره کار پردرآمدی به دست آوردند. بلکه آن‌ها در جای خود باقی ماندند و یا بازنشسته شدند یا حقوق از کارافتادگی دریافت کردند. به‌روزرسانی اخیر آتور تصویر تیره‌تری را ترسیم می‌کند: اگرچه اشتغال در نهایت بهبود یافت، اما این از مشاغل کم‌درآمدتر بخش خدمات بود که توسط جوانان و مهاجران پر شد.

با این وجود، مزایای گسترده تجارت آزاد، که نصیب سهم عظیمی از جمعیت جهان می‌شود، بسیار بیشتر از آسیب‌های متمرکز است. از این نظر، نظام تجارت آزاد، همانطور که وینستون چرچیل در مورد دموکراسی گفت، بدترین شکل اقتصاد است - به جز همه اشکال دیگری که هر از گاهی امتحان شده‌اند.

در واقع، پتانسیل آسیب اقتصادی ناشی از تعرفه، اکنون بیشتر از دهه ۱۹۳۰ است. نه تنها سهم تولید ناخالص داخلی جهان که از طریق تجارت جریان می‌یابد از آن زمان سه برابر شده است، بلکه زنجیره‌های تامین پیچیده امروزی، که حتی تی‌شرت‌ها را قبل از فروش به مصرف‌کنندگان چندین بار در میان قاره‌ها به گردش در می‌آورند، به اقتصاد جهانی آسیب‌پذیری اضافه می‌کنند. و این خبر خوب است. همانطور که تاریخ غم‌انگیز نیمه اول قرن بیستم نشان داد، بهای تعرفه‌هایی که توسط مردانی وضع شده است که جهان را کشور خود نمی‌دانند، می‌تواند فراتر از صرفاً حسابداری افزایش یابد.

یک تفاوت کلیدی بین اقتصاد دهه ۱۹۳۰ و امروز ممکن است از وقوع یک جنگ تجاری تمام عیار جلوگیری کند. در دوران Smoot-Hawley، تنها چند درصد ثروتمند آمریکایی سهام و اوراق قرضه داشتند. امروزه، اکثریت بزرگی از کارگران و بازنشستگان این دارایی‌ها را در طرح‌های 401(k) و IRA خود دارند و بنابراین نسبت به تهدید اقتصادی حمایت‌گرایی حساس هستند. چند ماه گذشته شاهد تلاطم‌هایی در بازار سهام و اوراق قرضه بوده‌ایم که با میزان جدی گرفتن سیاست‌های تعرفه‌ای رئیس جمهور توسط سرمایه‌گذاران متفاوت است. تهدید افزایش نرخ بهره و لرزش داو جونز ممکن است توضیح دهد که چرا ترامپ تاکنون از اعمال تعرفه‌های جهانی عظیمی که در طول مبارزات انتخاباتی خود در سال ۲۰۲۴ وعده داده بود، کوتاهی کرده است، و چرا در اولین دور خود با مکزیک و کانادا از لبه پرتگاه عقب نشینی کرد. در طول دوره اول ریاست جمهوری خود، ترامپ اغلب به دلیل برابر دانستن عملکرد بازار سهام با سلامت اقتصاد مورد تمسخر قرار می‌گرفت. در طول دوره دوم ریاست جمهوری خود، این گرایش ممکن است همان چیزی باشد که همه ما را از فاجعه نجات می‌دهد.