ماشین متفکر: جنسن هوانگ، انویدیا و ارزشمندترین میکروچیپ جهان. نوشته استیون ویت. وایکینگ؛ ۲۷۲ صفحه؛ ۳۰ دلار. Bodley Head; ۲۵ پوند
دنبال کردن انویدیا کار دشواری است. هیچ شرکت دیگری به این سرعت ارزش سهامداران را افزایش نداده است. تنها در ۱۹ ماه، از نوامبر ۲۰۲۲ تا ژوئن ۲۰۲۴، ارزش بازار آن از ۳۳۰ میلیارد دلار به ۳.۳ تریلیون دلار رسید. این رشد برای مایکروسافت ۹ سال و برای اپل ۱۳ سال طول کشید. انویدیا در سال گذشته سه بار عنوان ارزشمندترین شرکت جهان را به دست آورده است.
رشد آن چنان سریع بوده است که سرمایهگذاران هنوز نام آن را اشتباه تلفظ میکنند ("اِن-ویدیا" نه "نا-ویدیا"). این تنها چیزی نیست که ناظران در درک آن مشکل دارند. این شرکت - و مردی که آن را از فروشنده تراشههای گرافیکی برای گیمرهای رایانهای به غول نیمهرسانایی در قلب انقلاب هوش مصنوعی (Artificial Intelligence یا AI) تبدیل کرد - هنوز به درستی درک نشدهاند.
جنسن هوانگ در سال ۱۹۹۳ انویدیا را تأسیس کرد و از آن زمان تاکنون آن را اداره کرده است و او را به یکی از مدیرعاملهای باسابقه در سیلیکون ولی تبدیل کرده است. او یکی از دسترسپذیرترین افراد است - خوشحال است که با روزنامهنگاران مصاحبه میکند، در حالی که سایر روسای فناوری پشت یک دیوار روابط عمومی پنهان میشوند - و با ژاکت چرمی مشکی معروفش، یکی از قابل تشخیصترینها است. با این حال، او همچنان یک موضوع دست نیافتنی است. سود خالص ۷۳ میلیارد دلاری انویدیا در سال گذشته، که با ۸۸ میلیارد دلار مایکروسافت تفاوت چندانی ندارد، نشاندهنده یک نابغه استراتژیک در کار است. اما اظهارنظرهای پراکنده او در مورد درآمدهای سهامداران، شبیه به شانس کورکورانه است. کدام درست است؟
کتاب جدیدی پیشنهاد میکند که پاسخ هر دو است. "ماشین متفکر" نوشته استیون ویت، روزنامهنگار، دومین زندگینامه شرکتی از این دست است. "راه انویدیا" نوشته تائه کیم، تحلیلگر سابق سهام، در ماه دسامبر منتشر شد و موضوعات مشابهی را پوشش میدهد. اما آقای ویت با نگاهی انتقادیتر و با شور و شوق بیشتری به موضوع خود نزدیک میشود. او داستان مرد، شرکت او و علوم کامپیوتری را که منجر به مدلهای زبانی بزرگ (llm) مانند Chat GPT شد، که در سال ۲۰۲۲ هوش مصنوعی "مولد" را برای عموم مردم به ارمغان آورد، به هم میبافد.
درخشش آکادمیک آقای هوانگ از لحظهای که در سال ۱۹۷۳ در سن ده سالگی وارد آمریکا شد، مشهود بود. او همیشه شاگرد ممتاز کلاس بود، از زمانی که در یک آکادمی اصلاح نوجوانان در مناطق روستایی کنتاکی بود (که خانواده مهاجر تایوانی او ممکن است آن را با یک مدرسه شبانهروزی اشتباه گرفته باشند) تا سالهایی که در دانشگاه ایالتی اورگان گذراند.
پس از یک دهه کار در شرکتهای تراشهسازی معتبر، دو همکار، کورتیس پریم و کریس مالاچوفسکی، او را متقاعد کردند که استارتاپ طراحی تراشه آنها را اداره کند. نام مورد علاقه آنها، Nvision، توسط یک تولید کننده دستمال توالت گرفته شده بود. آنها انویدیا را انتخاب کردند که تداعیکننده کلمه لاتین "حسادت" است.
این همان چیزی است که رقبای آن - ابتدا در گرافیک سهبعدی و سپس در سختافزار هوش مصنوعی - احساس کردهاند، زیرا انویدیا آنها را پشت سر گذاشته است. موفقیت آن ناشی از پذیرش زودهنگام دو ایده در حاشیه علوم کامپیوتر است. اولین ایده، در دهه ۱۹۹۰، پردازش موازی بود که یک کار بزرگ مانند رندر کردن یک صحنه در یک بازی رایانهای را به بسیاری از کارهای کوچکتر تقسیم میکند. دومین ایده، شبکههای عصبی بود - رویکردی به هوش مصنوعی که نحوه عملکرد مغز انسان را در سیلیکون تقلید میکند. این شبکهها که زمانی به شبیهسازی تخته نرد محدود میشدند، امروزه زیربنای همه llmها هستند.
آقای هوانگ نمیتوانست بداند که شبکههای عصبی برای پیشرفت به پردازش موازی نیاز دارند. این یک اتفاق ریاضی بود. اما به گفته کتاب، بخشی از موفقیت انویدیا نتیجه انتخابهای آگاهانه در مورد فرهنگ شرکتی است. برای چابک بودن، این شرکت ساختار مجزایی ندارد. آقای هوانگ ۵۵ گزارشگر مستقیم دارد (در مقایسه با حدود ده نفر برای یک مدیرعامل معمولی). این او را مشغول نگه میدارد: به گفته یکی از مدیران، "سرگرمیهای او کار، ایمیل و کار است."
او از همان ابتدا مهندسان خود را به سرعت تشویق کرد. هنگامی که یک تراشه اولیه شکست خورد و انویدیا را به زانو درآورد، او قمار کرد و نمونههای اولیه فیزیکی را با شبیهسازیهای دیجیتالی جایگزین کرد. این کار چرخههای ارتقاء محصول را از یک سال به یک فصل کاهش داد. آقای هوانگ استدلال کرد که گیمرها هر ارتقایی را انجام میدهند تا زمانی که نتوانند تفاوت بین یک بازی و واقعیت را تشخیص دهند. مدلسازان نیز همین کار را خواهند کرد تا زمانی که هوش مصنوعی آنها به اندازه انسانها باهوش شود.
این فشار اغلب به سرزنش علنی و خشمگینانه افراد کمکار تبدیل میشود. با این حال، خشم آقای هوانگ با مهربانی که توسط زیردستان فعلی و سابق به یاد میآید، همزیستی دارد. آنها میگویند او به جای اخراج کردن، فریاد میزند. اکثر آنها این معامله را میپذیرند. انویدیا به طور مرتب در نظرسنجیهای رضایت کارکنان رتبه بالایی کسب میکند.
تناقض دیگر بین تفکر آقای هوانگ در مورد تجارت هوش مصنوعی و رد غیرمنطقی او از خطرات این فناوری است. بر خلاف سایر روسای هوش مصنوعی، او هیچ خطری نمیبیند. او با بیاعتنایی میگوید: "هیچ تفاوتی با نحوه کار مایکروویو ندارد." شاید. اما چه هوش مصنوعی بشریت را بکشد و چه آن را نجات دهد، آقای ویت مینویسد: "این اتفاق روی تراشههای جنسن رخ خواهد داد." ¦