واقعیتی ناگوار اکنون پیش روی آمریکاییهایی است که برای حاکمیت قانون ارزش قائل هستند: سیستم دادگاه
رئیس جمهور این را میداند، و به همین دلیل است که اکنون توجه خود را به سیستم انتخاباتی معطوف کرده است.
بخشی از این تلاش ماهیت نسبتاً فنی دارد، اما اصول اساسی چالش ترامپ در برابر انتخابات آزاد و عادلانه به راحتی قابل درک است. این تلاشی است برای بازنگری کامل قوانین قانون اساسی که سیستم انتخابات آمریکا را ساختاربندی میکند.
قانون اساسی یک سیستم انتخاباتی غیرمتمرکز را ایجاد کرد که به گونهای طراحی شده بود که برای یک بازیگر واحد، خرابکاری در آن دشوار، اگر نگوییم غیرممکن، باشد. به همین منظور، قانون اساسی بیشتر اختیارات مربوط به برگزاری انتخابات را به ایالتها میدهد. ماده ۱، بخش ۴ تصریح میکند که «زمان، مکان و نحوه برگزاری انتخابات برای سناتورها و نمایندگان، باید در هر ایالت توسط قوه مقننه آن تعیین شود» - ایجاد ۵۰ سیستم انتخاباتی مستقل و جداگانه.
اما نه کاملاً مستقل. قانون اساسی به کنگره اختیار تکمیلی میدهد تا استانداردهای فدرال گستردهای را برای انتخابات فدرال تعیین کند - و این استانداردها میتوانند بر ترجیحات ایالتها اولویت داشته باشند. متن ادامه مییابد: «اما کنگره میتواند در هر زمان با قانون، مقرراتی را وضع یا تغییر دهد، به جز در مورد مکانهای انتخاب سناتورها.» این اختیاری است که کنگره برای اجباری کردن تغییرات خاصی در رویههای ایالتی تحت قانون حقوق مدنی، برای مثال، استفاده کرده است.
اما تنها فردی که هیچ اختیار قانونی بر انتخابات فدرال ندارد، رئیس جمهور است. رئیس قوه مجریه کشور (که بنیانگذاران از قدرت یکجانبه او بیش از همه میترسیدند) به معنای واقعی کلمه هیچ نقشی در سیستم انتخابات فدرال ندارد. هیچ.
دستور اجرایی ترامپ در مورد انتخابات این طرح را به طور کامل نادیده میگیرد. او در حال تحمیل کردن یک نقش شاخه اجرایی در اداره سازوکارهای یک انتخابات فدرال است که قبلاً هرگز توسط یک رئیس جمهور ادعا نشده است. نظریه حقوقی زیربنای این ادعا - مبنی بر اینکه اختیار رئیس جمهور برای اجرای قانون فدرال، او را قادر میسازد تا فعالیتهای انتخاباتی ایالت را کنترل کند - به همان اندازه که وسیع است، ترسناک است.
دستور رئیس جمهور در مورد اختیارات فدرال بر سازوکارهای انتخابات است - به عنوان مثال، چه نوع شناسایی برای ثبت نام لازم است یا چه زمانی آرا شمارش میشوند. جزئیات این دستورالعملها به اندازه کافی بد است. اما هیچ چیز در منطق حقوقی پشت این دستور، اختیارات فدرال را به سازوکارهای انتخابات محدود نمیکند. همین منطق، از نظر تئوری، به رئیس جمهور اجازه میدهد تا مستقیماً در شمارش و انداختن آرا در جریان انتخابات دخالت کند. همین دیدگاه در مورد قدرت ریاست جمهوری که اختیار بر سازوکارها را ممکن میسازد، اختیار دفاع از "یکپارچگی" یک انتخابات را نیز در زمان واقعی ممکن میسازد. بر اساس نظریه دستور ترامپ، او میتواند (بهانهای، البته) به شاخه اجرایی - به عنوان مثال، وزارت دادگستری یا امنیت داخلی - دستور دهد که در میانه یک انتخابات برای "جلوگیری از تقلب جاری" اقدام کند، به عنوان مثال، با زیر سوال بردن یکپارچگی آرا در حوزههای دموکراتیک.
به طور خلاصه، مبانی نظری حقوقی دستور اجرایی ترامپ، نویدبخش اختیارات تقریباً نامحدودی برای استفاده از منابع فدرال برای اطمینان از این است که ترامپ و سایر جمهوری خواهان MAGA هرگز در انتخابات دیگری شکست نخواهند خورد.
جزئیات دستور ترامپ به خودی خود خارقالعاده است.
اول، از کمیسیون کمک به انتخابات (Election Assistance Commission) - یک آژانس فدرال که استانداردهای فنی سراسری را برای ماشینهای رایگیری تعیین میکند، خرید آن ماشینها را یارانه میدهد، و همچنین به ایالتها و شهرستانها در مورد بهترین شیوههای انتخاباتی مشاوره میدهد - میخواهد که الزام کند رایدهندگان واجد شرایط هنگام ثبتنام از طریق فرم ثبتنام فدرال، مدرک مستند شهروندی خود را ارائه دهند. اگرچه اعداد دقیق مشخص نیستند، بسیاری از آمریکاییها به مدارکی مانند گذرنامه یا REAL ID که در این دستور آمده است، دسترسی ندارند. نکته قابل توجه این است که تنها مدرکی که هر آمریکایی ممکن است به آن دسترسی داشته باشد - شناسنامه - در فهرست گزینهها نیست. اگر این الزام شناسایی سختگیرانه اجرا شود، نتیجه اجتنابناپذیر آن محروم کردن بسیاری از رایدهندگان از حق رای خواهد بود.
در مرحله بعد، این دستور همچنین مدعی است که قانون فدرال تعیین روز انتخابات را به عنوان دومین سهشنبه در ماه نوامبر تفسیر میکند تا الزام کند که همه برگههای رای پستی تا آن تاریخ دریافت شوند. در حال حاضر، تعدادی از ایالتها قوانین متفاوتی دارند که برای مثال، اجازه میدهد برگههایی که تا روز انتخابات مهر شدهاند اما بعداً دریافت شدهاند، شمارش شوند. تا چند سال پیش، قانونی بودن این قوانین بدون چون و چرا بود. همانطور که قاضی دیوان عالی، برت کاوانا، در طول انتخابات 2020 در یک نظر موافق در پرونده
سوم، این دستور همچنین از EAC میخواهد که تمام تجهیزات انتخاباتی - ماشینهای شمارش رای و علامتگذاری برگه رای - را که قبلاً تأیید کرده است، «دوباره تأیید» کند و اطمینان حاصل کند که هر قطعه با مجموعه جدیدی از استانداردها مطابقت دارد. به عنوان مثال، این دستور از EAC میخواهد که استفاده از بارکدها و کدهای پاسخ سریع را در برگههای رای ممنوع کند، به این دلیل که میتوان آنها را دستکاری کرد. هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد آنها دستکاری میشوند. و علاوه بر این، این الزام ناهماهنگ است، حداقل تا آنجا که فقط این دو نوع کد را ممنوع میکند و نه Snapcodeها، کدهای Data Matrix یا کدهای BeeTagg، که از نظر تئوری، به همان اندازه در برابر دستکاری آسیبپذیر هستند.
اما این واقعاً در مورد دقت نیست. بلکه، اشارهای است به ادعاهای «توقف دزدی» مبنی بر دستکاری ماشینهای انتخاباتی - ادعاهایی که توسط هر دادگاهی که پس از انتخابات 2020 به آنها رسیدگی کرد، رد شد. مزایای این تغییرات هر چه باشد (و قابل بحث هستند)، آنها بر سیستم انتخابات ملی ویرانی به بار خواهند آورد. اگرچه این دستور به کمیسیون 180 روز فرصت میدهد تا سیستمهای رایگیری را بر اساس استانداردهای جدید بررسی و دوباره تأیید کند و گواهینامهها را بر اساس استانداردهای قدیمی لغو کند، اما کار واقعی احتمالاً سالها طول خواهد کشید.
مشکلات زیادی در این دستور وجود دارد. اولین و واضحترین مشکل این است که ترامپ اختیار رسمی کمی برای دستور دادن به کمیسیون کمک به انتخابات برای انجام کاری دارد. طبق قانون، EAC از شاخه اجرایی «مستقل» است. این کمیسیون چهار عضو دارد (دو نفر از هر حزب)، و برای تأیید هر چیزی به سه کمیسر نیاز است. EAC، مانند کمیسیون انتخابات فدرال، به گونهای طراحی شده است که از جانبداری مصون باشد. یک دستور اجرایی نمیتواند جایگزین یک الزام قانونی شود.
البته، این هنوز ترامپ را متوقف نکرده است. او ممکن است، برای مثال، مدعی شود که اعضای دموکرات EAC را اخراج میکند و جایگزینهایی را منصوب میکند که از دستورات او پیروی میکنند. یا ممکن است به DOJ دستور دهد که قانون را آنطور که او تشخیص میدهد اجرا کند، نه آنطور که هست. اما حرف آخر این است که EAC یک کمیسیون
به همان اندازه مشکلساز این است که این دستور تلاش میکند تا فرآیند قانونگذاری را دور بزند و حکم اجرایی را جایگزین مصالحه قانونگذاری کند. کنگره با استفاده از اختیارات قانونی خود، ممکن است در صورت انتخاب،
به عبارت دیگر، قانون SAVE از طریق قانونگذاری دقیقاً همان کاری را انجام میدهد که دستور ترامپ با قدرت شاخه اجرایی سعی در انجام آن دارد. اما این لایحه احتمالاً از حمایت کافی برای تصویب برخوردار نیست. هنگامی که در کنگره گذشته پیشنهاد شد، در سنا از بین رفت، و دوباره در انتظار بررسی سنا در سال جاری است، که به تازگی از مجلس نمایندگان تصویب شده است. اینگونه است که قرار است این کار انجام شود. سپس قوه مجریه نمیتواند وارد عمل شود و کاری را انجام دهد که کنگره از انجام آن خودداری کرده است.
سرنوشت تلاش رئیس جمهور برای کنترل انتخابات نامشخص است. حزب دموکرات قبلاً
خبر مهمتر این است که این دستور اجرایی تنها اولین گلوله در جنگ ترامپ علیه انتخابات بعدی و انتخابات بعد از آن است. این دستور که به عنوان تلاشی برای محافظت از یکپارچگی انتخابات طراحی شده است، هیچ چیز جز این نیست. بلکه، یک ادعای افراطی از اختیارات غیرموجود بر انتخابات است. این تلاش ممکن است شکست بخورد؛ من فکر میکنم اینطور خواهد شد. اما حتی اگر شکست بخورد، زمینه را برای اقدامات تهاجمیتر در آینده فراهم کرده است. آمریکا نیازی ندارد که دونالد ترامپ، از همه افراد، چنین قدرتی داشته باشد.