در این ماه، ما در مورد یک مرد بیحوصله مجارستانی و یک محقق آکادمیک آمریکایی در حال تلاش با تبار هندی و ایرانی میخوانیم، که هر دو در هیچ کجا احساس خانه نمیکنند.

گوشت: یک رمان
اثر دیوید زالای (Scribner، ۳۶۸ صفحه، ۲۸.۹۹ دلار، آوریل ۲۰۲۵)
پس از انتشار یکی از رمانهای قبلی دیوید زالای، یک منتقد در Spectator به درستی اظهار داشت که "هیچ کس به اندازه زالای نمیتواند غم و اندوه فوقالعاده اروپای مدرن را به تصویر بکشد." این در آخرین کتاب این رماننویس مجارستانی-انگلیسی، گوشت، یک تصویر بیرحمانه از زندگی یک مرد در طول چندین دهه، از دوران کودکی او در مجارستان پس از سال 1989 تا لندن فوقالعاده جهانیشده امروزی، صادق است.
در اوایل رمان، ایشتوان، قهرمان داستان، در قطاری که پس از خدمت در ارتش در عراق به مجارستان باز میگردد، متوجه میشود که چیزهایی که در خارج از کشور دیده است "در اینجا هیچ واقعیتی ندارند." این یک مشاهده رایج برای هر کسی است که برای اولین بار خانه را ترک کرده است، اما به نظر میرسد ایشتوان نمیتواند از این جدایی رویایی فرار کند، حالتی که او را دنبال میکند وقتی که محله مسکونی دورافتادهای را که در آن بزرگ شده است ترک میکند و سعی میکند با کار کردن به عنوان نگهبان در یک کلوپ شبانه در لندن امرار معاش کند، قبل از اینکه، تقریباً به طور تصادفی، از نردبان اجتماعی بالا برود.
به نظر میرسد زندگی همیشه برای ایشتوان اتفاق میافتد; او توسط تمایلات جنسی (تمایلات خودش و دیگران)، تمایلات مادی، خودخواهی دیگران و هر نیروی سیاسی یا ژئوپلیتیکی که درست خارج از دید قرار دارد، به جلو رانده میشود. برای بیشتر رمان، این به نفع او عمل میکند، با یک قوس از فلاکت به ثروت که بیشتر داستانهای موفقیت را شرمنده میکند. اما گوشت با دردی مشخص میشود که در تمام طبقات اجتماعی نفوذ میکند; ایشتوان یک خانه تنگ را در لندن با "هیچ چشماندازی جز بیشتر از همان" مشترک است، و سپس بعداً، دنیای پذیرفتهشده او پر از، همانطور که یک شخصیت آن را توصیف میکند، "افراد پولدار و افراد اجتماعی" است.
زالای به ویژه با تأثیر کامل پول بر روابط انسانی سازگار است. در یک نقطه، علاقه عشقی ایشتوان سعی میکند این ایده را رد کند که او فقط با شوهر اولش، که یک شرکت الکترونیکی سوئدی را به ارث برده بود، به خاطر ثروتش ازدواج کرده است: "به نظر نمیرسید آنها درک کنند، او میگوید، چقدر سخت است که بگوییم پول چقدر است یا هرگز یک عامل بوده است ... این بود که پول، تا آنجا که یک عامل بود، با وادار کردن او به این که او را در واقع به عنوان یک شخص جذابتر از آنچه در غیر این صورت انجام میداد، عمل میکند، اگرچه میزان دقیق تفاوت مشخصاً غیرممکن است، به طوری که حتی پرسیدن این سؤال بیمعنی به نظر میرسد."
صمیمیت واقعی و ارتباط انسانی در این دنیا به سختی به دست میآید. اگرچه ما او را در بسیاری از خصوصیترین لحظات زندگی میبینیم، اما همیشه از ایشتوان دور هستیم، که بیادب و نفوذناپذیر باقی میماند (شخصیتی که به او علاقه خاصی ندارد اظهار میکند که او نمونهای از "یک شکل ابتدایی از مردانگی" است). اما در این داستان سرد و محرک از بیگانگی و از خودبیگانگی، زالای نه تنها غریبه بودن مطلق، بلکه امکانات زندگی مدرن را نیز به تصویر میکشد.

مایع: یک داستان عاشقانه
اثر مریم رحمانی (Algonquin Books، ۳۲۰ صفحه، ۲۹ دلار، مارس ۲۰۲۵)
اولین رمان نویسنده مریم رحمانی موفق میشود هم عاشقانه تابستانی و هم انتقاد از روابط ایالات متحده و ایران را شامل شود. در مایع، طنز بدبینانه با آشفتگی شخصی همراه میشود تا یک سواری گیجکننده از طریق برنامههای دوستیابی، دانشگاه و خطوط هویت ایرانی آمریکایی ایجاد کند.
مایع در سال 2017 آغاز میشود، زمانی که یک زن راوی بینام - که مدارک حرفهای و پیشینه شخصی او آینه رحمانی است - یک رابطه یک شبه در ساحل لس آنجلس دارد. او یک محقق ادبیات تطبیقی هندی ایرانی آمریکایی است، "تازه فارغالتحصیل از یک دوره دکتری شش ساله و فقط پنج ماه پس از یک دوره ریاستجمهوری که تصمیم گرفته بود خود را با ممنوعیت مسلمانان تعریف کند." دو سال به جلو میرویم، و راوی به عنوان یک استاد کمکی در بازار کار دانشگاهی دست و پا میزند. او تأمل میکند: "سرپیچی از غایتشناسی پیشرفت که وعده زندگی آمریکایی است، پایان دادن به مدرک من فقط زندگی من را بدتر کرده بود."
بهترین دوست راوی، آدام، کنایه میزند که برای تامین هزینهها، او میتواند "با کسی که ارث دارد ازدواج کند." او که هیچ منبع درآمدی برای تابستان ندارد، خود را به طور جدی وقف این پروژه میکند و قصد دارد تا پاییز به 100 قرار ملاقات برود. این که او "ازدواج همدمی" را مطالعه میکند و همزمان در حال نوشتن یک برنامه درسی برای یک دوره پیشنهادی در مورد رام-کامها است، ضرری ندارد. به سرعت، یک صفحه گسترده راهاندازی میشود و پروفایلهای برنامه دوستیابی ایجاد میشوند. راوی هر برخورد خود را با فوریت علمی ثبت میکند اما موفقیت کمی دارد. او -در احتمالاً مرتبطترین بخش مایع- متوجه میشود که برنامهها یک گنداب هستند.
راوی دهها قرار ملاقات را در آزمایش خود پشت سر میگذارد که خبر یک فوریت خانوادگی را دریافت میکند و باید وسایل خود را برای تهران جمع کند. فصلهای مایع از برچسبگذاری با اعداد غربی به اعداد فارسی میروند.
راوی در ایران، در حالی که جستجو برای یک شریک متوقف شده است، با واقعیتهای ازدواج ناموفق والدینش روبرو میشود. مادر هندی سنی او در ایالتهای میانه غربی آمریکا و پدر ایرانی شیعه او در تهران زندگی میکنند. او میگوید: "هیچکدام ... حلقههای ازدواج خود را به دست نمیکردند. اما آنها طلاق نگرفته بودند. نه از نظر فنی." والدین او یک عاشقانه گردبادی و شکستن مرزها به عنوان دانشجو داشتند. اما مادرش به نانآور خانواده تبدیل شد و پدرش "از غرور از او دست کشیده بود"، راوی توضیح میدهد. "مشکل داستانهای عاشقانه این بود: آنها با شروع پایان مییافتند. من فقط شاهد کشتار ازدواج والدینم بودهام."
روابط خانوادگی پرتنش در پسزمینه ایران در حال تغییر آشکار میشود. راوی هرگز فرصتی را برای اظهار نظر تند و تیز در مورد جذابیت ناکارآمد این کشور از دست نمیدهد. او در پارکینگ فرودگاه بینالمللی امام خمینی میگوید: «من زنان را برای وضعیت قانون حجاب اسکن کردم.» «مانند فرار مالیاتی در ایالات متحده، چیزی که میتوانید از آن خلاص شوید به این بستگی دارد که چه کسی رئیس جمهور است.»
گاهی اوقات، تفسیر او جدیتر است: او که با بیماری یکی از اعضای خانواده دست و پنجه نرم میکند، متوجه میشود که بیمارستانهای دولتی ایران به دلیل تحریمهای ایالات متحده برای تهیه دستگاههای سیتی اسکن کافی با مشکل مواجه شدهاند. با این حال، او نتیجه میگیرد، "در موقعیت من - بدون بیمه - [من] در آمریکا حتی بدتر میشدم." او همچنین از نژادپرستی که مادرش در ایران با آن مواجه است ناراحت است و مشاهده میکند که هر فرهنگی "کسی را دارد که بتسازی و سرکوب کند."
راوی با ظرفیت تأملی که میتواند با دور بودن از خانه به وجود آید، تصمیم میگیرد جستجوی خود برای عشق را دوباره ارزیابی کند. او میپرسد: "ازدواج چیزی جز تصدی نبود؟" دومی ممکن است برای یک دانشگاهی جذابیت فوقالعادهای داشته باشد، اما جستجو برای اولی را نمیتوان به همان روش عجله کرد، حداقل اگر قرار باشد استقامت کند.