پس از فروش گسترده سهام در بازار بورس روز پنجشنبه که به دنبال اعلام دونالد ترامپ مبنی بر اعمال تعرفههای جدید ایالات متحده بر تقریباً تمام کشورهای جهان رخ داد، تنها چیزی که میتوان با اطمینان گفت این است که وال استریت اشتباه کرد. در سه روز معاملاتی منتهی به سخنرانی بسیار مورد انتظار ترامپ در «روز آزادی»، بازار به طور پیوسته رشد کرد، زیرا سرمایهگذاران ظاهراً خود را متقاعد کرده بودند که ترامپ دست به اقدام دیوانهواری نخواهد زد. مطمئناً اعتدال پیروز میشد.
اما اینطور نشد، که باعث ناراحتی بازار سهام و هر کسی که دارای حساب بازنشستگی 401(k) است، گردید. طرح حمایتگرایانه ترامپ – که او به طور یکجانبه و با استناد مشکوک به اختیارات اقتصادی اضطراری اعمال کرده است – در دوران مدرن بیسابقه است. این طرح تعرفههای کمرشکنی را نه تنها بر هدفی آشکار مانند چین، رقیب استراتژیک نوظهور آمریکا، بلکه بر کشورهایی مانند ویتنام (که بخش زیادی از پوشاک و کفش مورد نیاز آمریکاییها را تولید میکند) و بنگلادش، و همچنین بر متحدان ما، اتحادیه اروپا و ژاپن، تحمیل میکند. اگرچه ترامپ این تعرفهها را «متقابل» توصیف کرد، واقعیت این است که آنها اصلاً چنین نیستند: در بیشتر موارد، آنها بسیار بالاتر از نرخهایی هستند که کشورهای دیگر بر ما اعمال میکنند. این امر زمینه را برای اقدامات تلافیجویانه توسط شرکای تجاری ما فراهم میکند و به طور بالقوه منجر به یک جنگ تجاری میشود.
همه اینها سرمایهگذاران را مبهوت کرد، به همین دلیل فروش سهام بسیار شدید بود. (حتی با وجود اینکه زمان اعلام ترامپ در روز چهارشنبه با بسته شدن بورس نیویورک همزمان بود، ریزش بازار در معاملات پس از ساعت کاری حتی زمانی که او در حال سخنرانی بود، آغاز شد.) تا حدی میتوان بازارها را به دلیل فقدان کامل آیندهنگری آنها بخشید. ترامپ اگر چیزی باشد، دمدمیمزاج است و در چند ماه گذشته، ابتدا تعرفههایی را بر کانادا و مکزیک اعمال کرد و سپس آنها را «متوقف» نمود. این تصور که او ممکن است از انگیزههای حمایتگرایانه افراطیتر خود عقبنشینی کند، آرزومندانه اما غیرقابل تصور نبود.
با این حال، در نهایت، عدم تمایل سرمایهگذاران به باور اینکه ترامپ نظم تجاری جهانی را زیر و رو خواهد کرد، باید به عنوان نادیده گرفتن عمدی شخصیت او و آنچه برایش اهمیت دارد، تلقی شود. به طور کلی، ترامپ علاقهای به سیاستگذاری ندارد، اما تجارت تنها استثنا است و همیشه بوده است. نگرش او نسبت به تجارت – یعنی اینکه کسری تجاری وحشتناک است و تعرفهها عالی هستند – تقریباً ۴۰ سال است که به طرز چشمگیری ثابت مانده است. نحوه صحبت او در مورد تجارت ثابت مانده و موضع او در مورد تعرفهها نیز ثابت مانده است.
به عبارت دیگر، آنچه روز چهارشنبه اتفاق افتاد، موردی نبود که رئیسجمهور بازار را غافلگیر کرده باشد. بلکه موردی بود که او دقیقاً همان کاری را انجام داد که قول داده بود و دههها میخواست انجام دهد.
درک دیدگاه ترامپ به مهارت تفسیری زیادی نیاز ندارد، زیرا موضع او در مورد تجارت بسیار ساده است: اگر ایالات متحده با کشور دیگری کسری تجاری داشته باشد، به این معنی است که ایالات متحده «کلاه سرش رفته است» (عبارتی که او بارها در دوران حرفهای سیاسی خود به کار برده است). در دنیای واقعی، کسری تجاری دوجانبه، به این معنی که ایالات متحده بیش از آنچه به کشوری میفروشد، از آن کشور میخرد، میتواند دلایل زیادی داشته باشد که بسیاری از آنها غیرشرورانه هستند. به عنوان مثال، ایالات متحده محصولات کشاورزی و کالاهای تولیدی اساسی را از کشورهای در حال توسعهای میخرد که اشتیاق زیادی به هواپیماهای بوئینگ یا نرمافزار مایکروسافت ندارند. بنابراین، این کشورها معمولاً دلارهایی را که به دست میآورند، صرف خرید اوراق قرضه دولتی ایالات متحده میکنند، زیرا میدانند پولشان امن خواهد بود، به جای اینکه کالاهای آمریکایی بخرند. این امر بدون هیچ نیت شومی در پشت آن، کسری تجاری ایجاد میکند. اما از نظر ترامپ، هر کسری تجاری به این معنی است که آمریکاییها بازی خوردهاند. و ترامپ در این دنیا از کمتر چیزی به اندازه احساس بازی خوردن متنفر است.
شما میتوانید این اعتقاد راسخ را که هر کسری تجاری یک مشکل است، در فرمول عجیب و غریبی که دولت برای محاسبه «نرخهای تعرفهای» ادعایی ترامپ استفاده کرده است، مشاهده کنید. ترامپ در سخنرانی خود در رز گاردن ادعا کرد که این نرخها نشاندهنده تأثیر تعرفههای آشکار به علاوه موانع تجاری غیرتعرفهای (مانند دستکاری ارز و مقررات محدودکننده) هستند. اما این اعداد از آنجا نیامدهاند. در عوض، دولت نرخهای خود را صرفاً با تقسیم کسری تجاری ما با یک کشور بر واردات ما از آن کشور محاسبه کرده است. در نتیجه، هر کشوری که ما با آن کسری تجاری بالایی داریم، به عنوان دارنده نرخ تعرفه بالا برچسبگذاری شد، حتی اگر نرخ واقعی آن ممکن است پایین باشد؛ به همین ترتیب، کشورهایی که ما با آنها کسری تجاری کمی داریم - یا در برخی موارد، مازاد تجاری - به عنوان دارندگان نرخ تعرفه پایین برچسبگذاری شدند، حتی اگر تعرفههای واقعی آنها ممکن است بالا باشد.
همانطور که لری سامرز، وزیر خزانهداری سابق، در ایکس نوشت: «این [رویکرد] برای اقتصاد مانند آفرینشگرایی برای زیستشناسی، طالعبینی برای نجوم، یا تفکر RFK [رابرت اف. کندی جونیور] برای علم واکسن است.» فرمول ترامپ احمقانه و فریبنده بود، اما همچنین بیان کاملی از دیدگاه او بود که کسری تجاری مدرکی دال بر کلاه رفتن سر آمریکا است. تنها دلیلی که شما کسری تجاری را با نرخ تعرفه یکی میدانید این است که فکر میکنید کسریهای تجاری فقط در نتیجه موانع تجاری یا سایر فعالیتهای دستکاریکننده وجود دارند. در واقع، دقیقاً به همین شکل یک مقام کاخ سفید منطق پشت آن را توضیح داد: «مدلی که آنها استفاده کردند بر این مفهوم استوار است که کسری تجاری ما با هر کشور معین، مجموع تمام شیوههای تجاری ناعادلانه، مجموع تمام تقلبها است.» و این دقیقاً همان چیزی است که ترامپ فکر میکند. بنابراین جای تعجب نیست که، همانطور که واشنگتن پست امروز گزارش داد، ترامپ شخصاً تصمیم گرفت از آن فرمول استفاده کند، به جای رویکردی که واقعاً موانع تجاری بالا را هدف قرار میداد.
استفاده از این فرمول همچنین هدف دیگری دارد: تنها راه برای یک کشور جهت کاهش نرخ تعرفه خود طبق مدل کاخ سفید - و در نتیجه وادار کردن ترامپ به کاهش تعرفههای جدید خود در مقابل - این است که آن کشور به طور چشمگیری کسری تجاری ایالات متحده با خود را کاهش دهد. صرفاً کاهش موانع تجاری، اگر وجود داشته باشند، کافی نخواهد بود، زیرا آنها در محاسبه تصادفی این به اصطلاح نرخهای تعرفهای لحاظ نمیشوند. به عنوان مثال، اسرائیل تمام تعرفههای خود بر واردات ایالات متحده را روز سهشنبه حذف کرد. ترامپ همچنان روز چهارشنبه تعرفههای جدیدی بر اسرائیل اعمال کرد. دلیلش این است که هدف واقعی ترامپ واقعاً حذف موانع تجاری نیست؛ بلکه این است که ایالات متحده با هیچ کشوری در جهان کسری تجاری نداشته باشد. تنها در آن صورت، از لحاظ نظری، او احساس خواهد کرد که سر آمریکا کلاه نرفته است.
این دیوانهوار به نظر میرسد. و همینطور هم هست. هیچ دلیل اقتصادی خوبی وجود ندارد که ایالات متحده باید کسری تجاری دوجانبه صفر داشته باشد؛ هیچ شانسی وجود ندارد که همه آنها را حذف کنیم، و اگر این کار را میکردیم، یک فاجعه اقتصادی میبود، و آمریکاییها مجبور میشدند خرید خود از همه چیز، از لوازم الکترونیکی گرفته تا پوشاک، را به شدت کاهش دهند. اما این همان چیزی است که ترامپ تمام مدت برای آن تلاش کرده است. در سال ۲۰۱۷، در طول اولین سال ریاست جمهوری خود، او گفت: «ایالات متحده با بسیاری، بسیاری از کشورها کسری تجاری دارد، و ما نمیتوانیم اجازه دهیم این وضعیت ادامه یابد.» او به ما گفته است که کیست و چه میخواهد. همه ما بهای باور نکردن به آن را خواهیم پرداخت.