دشوار است دقیقاً مشخص کرد چه زمانی رجب طیب اردوغان از اعتماد به نفس بالای سیاستمداران موفق به غرور خودشیفتهوار لغزید. شاید پس از خیزشهای عربی در پاییز ۲۰۱۱ و طی سفر او به مصر بود، زمانی که جمعیت زیادی در پایتخت آن کشور برای استقبال از رهبر ترکیه گرد آمدند. با توجه به اینکه او از سنت سیاسیای میآید که جایگزینی امپراتوری عثمانی با جمهوری ترکیه را یک حادثه (ناگوار) تاریخی میداند، نمادگرایی آن لحظه احتمالاً از دید اردوغان پنهان نمانده بود.
یا شاید به خاطر جمعیت صدها هزار نفری بود که در ژوئن ۲۰۱۳ در سراسر ترکیه برای نشان دادن حمایت خود از «استاد بزرگ» به خیابانها آمدند، در حالی که پلیس ضد شورش ترکیه با گاز اشکآور و ضرب و شتم هموطنانشان در آخرین خیزش ترکیه – اعتراضات پارک گزی – برخورد میکرد. یا شاید پس از کودتای نافرجام ۲۰۱۶ بود، زمانی که اردوغان، بدون مانعی از سوی دادگاهها، مطبوعات یا مردم، از فرصت استفاده کرد تا میدان را از مخالفان خود – واقعی و فرضی – در یک پاکسازی گسترده که هرگز واقعاً پایان نیافت، پاک کند.
میتوان خط مستقیمی از این رویدادها (و سایر موارد) به اقدام اخیر رئیسجمهور ترکیه برای به زانو درآوردن اکرم اماماوغلو، شهردار استانبول – آخرین رقیب قابل توجه باقیماندهاش – کشید. شهردار (که از سال ۲۰۱۹ در این سمت بوده است) در ۱۹ مارس به اتهام فساد و ارتباط مشکوک با تروریسم بازداشت شد. او متعاقباً از سمت خود برکنار و به اتهام فساد دستگیر شد.
هر دو مجموعه اتهامات دارای نوعی کنایه بودند. ادعاهای معتبر درباره انواع کلاهبرداریهای مالی و سوءرفتارها حداقل از سال ۲۰۱۳ گریبانگیر رئیسجمهور ترکیه بوده است. به دلیل تسلط اردوغان بر قدرت، این ادعاها هرگز به درستی بررسی نشدهاند. و حمایت دولت ترکیه از گروههای افراطی از حماس گرفته تا جبهه النصره، شاخه القاعده – که به هیئت تحریر الشام تبدیل شد – به خوبی شناخته شده است.
تصمیم به بازداشت و دستگیری اماماوغلو جسورانه بود، اما بیملاحظه نبود. اردوغان احتمالاً محاسبه کرده بود که کاخ سفید ترامپ او را به خاطر از بین بردن قدرتمندترین رقیبش مجازات نخواهد کرد. و در هفتههای منتهی به دستگیری اماماوغلو، اروپاییها درباره اهمیت ترکیه برای امنیت خود صحبت میکردند، در حالی که دولت ترامپ تقریباً به تعهد امنیتی رسمی واشنگتن به متحدان ناتو خود پایان داده است.
با این حال، اردوغان ممکن است موفق نشود. او ممکن است رئیسجمهور آمریکا دونالد ترامپ و اروپاییها را درست خوانده باشد. اما در غرور خود، به نظر میرسد واکنش ترکها را اشتباه محاسبه کرده است. او شاید باور نمیکرد که ترکها به صورت گسترده برای مخالفت با دستگیری اماماوغلو به خیابان بیایند، اما این همان کاری است که آنها انجام دادهاند.
همانند همیشه در مورد فوران اعتراضات مردمی، بهتر است شور و شوق غیرمنطقی را که به ابزار اصلی شبکههای اجتماعی تبدیل شده است، نادیده گرفت. برای ساکنان ایکس و بلواسکای، پایان اردوغان نزدیک است، اما در واقعیت، دشوار است بدانیم این خیزش چگونه پیش خواهد رفت. نتیجه هرچه باشد، زیبا نخواهد بود.
تحلیلگران هشدار دادهاند که اگر اقدام اردوغان موفق شود، مسیر اقتدارگرایانه ترکیه تضمین خواهد شد. با این حال، مسئله این نیست. ترکیه از قبل در آن نقطه قرار دارد. بله، در ترکیه انتخابات برگزار میشود و گاهی مخالفان اردوغان – مانند اماماوغلو – پیروز میشوند. به همین دلیل است که دانشمندان علوم اجتماعی ترکیه را به عنوان «اقتدارگرایی رقابتی» طبقهبندی میکنند.
اما این اصطلاح، ظرایف مورد ترکیه را به درستی نشان نمیدهد. زمانی که مخالفان اردوغان پیروز شدهاند، پیروزیهایشان اغلب توخالی بوده است. از زمانی که اماماوغلو در سال ۲۰۱۹ شهرداری استانبول را به دست آورد، رهبر ترکیه و حزب حاکم او، عدالت و توسعه (AKP)، سعی در فلج کردن شهردار داشتهاند و او را در دادگاهها تحت تعقیب قرار دادهاند. شهرداران مختلفی از حزب کردی برابری و دموکراسی خلقها (DEM) به طور خلاصه از سمت خود برکنار شده و شهرداریهایشان به مدیران همسو با AKP واگذار شده است. روشی که اردوغان دولت را به ابزاری تبدیل کرده تا بتواند نتایج انتخاباتی را که دوست ندارد معکوس کند، نشان میدهد که صفت «رقابتی» در «اقتدارگرایی رقابتی» اساساً بیمعنی است.
و مشکل برای ترکها و دیگرانی که در طول هفته گذشته اعتراضات، جرأت کردهاند تصور کنند زندگی پس از اردوغان چگونه ممکن است باشد، در همین جا نهفته است. رفتن رئیسجمهور ترکیه لزوماً نوید روزهای بهتری را نمیدهد. در واقع، اوضاع همیشه میتواند بدتر شود. به عنوان مثال، فقط به هرج و مرجی که مصر پس از پایان خفتبار حسنی مبارک در آن فرو رفت، فکر کنید. با تمام هیجان موجود در میان ترکها و دیگران درباره این لحظه «حالا یا هرگز»، ترکیه احتمالاً وارد دوره بیثباتی سیاسی و اجتماعی پایداری میشود – چه اردوغان در قدرت بماند یا نه.
اگر رئیسجمهور ترکیه بتواند قدرت خود را از طریق بحرانی که منیت بیحد و حصرش ایجاد کرده حفظ کند، سرکوب را افزایش خواهد داد. اماماوغلو تنها سیاستمداری نخواهد بود که در معرض خطر قانونی قرار میگیرد. و بسیار شبیه پس از اعتراضات پارک گزی، اردوغان و مشاورانش به دنبال تفرقهافکنی بیشتر میان ترکها خواهند بود، و تأکید خواهند کرد که چه کسی اصالتاً ترک است – کسانی که از رئیسجمهور حمایت میکنند – و چه کسی نیست. این امر تنها جنگهای فرهنگی ترکیه را عمیقتر میکند و توجیهی برای افزایش روزافزون اجبار و فشار علیه مخالفان اردوغان فراهم میآورد. به پاکسازی پس از کودتای نافرجام اردوغان در سال ۲۰۱۶ فکر کنید، اما بدتر.
اگر اردوغان برود – و در اینجا من در مورد چگونگی رفتن احتمالی رئیسجمهور ترکیه قضاوت را محفوظ میدارم – پیروزمندان باید با نهادهای سیاسی و اجتماعیای دست و پنجه نرم کنند که در طول دو دهه گذشته برای بزرگنمایی قدرت اردوغان، AKP و فهرست گستردهای از هوادارانی که از دولت ترکیه به شدت سود بردهاند و چیزهای زیادی برای از دست دادن دارند، خمیده، شکلداده شده و مورد استفاده قرار گرفتهاند. حتی اگر اردوغان از صحنه خارج شود، آنها سعی خواهند کرد از اهرمهای قدرت برای دفاع از خود و تضعیف یک گذار استفاده کنند. حداقل، این روند آشفته خواهد بود. با این حال، احتمال خوبی وجود دارد که چنین لحظهای به خشونت کشیده شود. از سال ۲۰۱۶، اردوغان و AKP در حال مسلح کردن کادرهای وفادار بودهاند.
شاید ترکها خوششانس باشند و این ابراز انزجار گسترده مردمی از غرور اردوغان، حسن نیتی را تقویت کند که بر شکافهای درون جامعه ترکیه غلبه کند. قطعاً، تصاویر کشاورزان و دیگران در پایگاههای معمولاً قابل اعتماد AKP در آناتولی مرکزی نشان میدهد که این امکان وجود دارد. لحظات پرشور سنگرها راهی برای گرد هم آوردن نامحتملترین متحدان دارند، اما سیاست سخت تغییر به همان آسانی میتواند آنها را از هم جدا کند.
اردوغان حدود یک ماه پیش ۷۱ ساله شد (اگرچه بسیار پیرتر از سنش به نظر میرسد). او یک سوم عمر خود را در راس ساختار قدرت ترکیه، یا به عنوان نخستوزیر یا رئیسجمهور، سپری کرده است. در اواسط دهه ۱۹۹۰ او شهردار استانبول بود. او باید به میراث خود فکر کند. افرادی با حس خودبزرگبینی کمتر قطعاً همین کار را میکردند.
بدون شک در ذهن اردوغان و وفادارانش، او ترکیه را به یک دموکراسی و یک بازیگر قدرتمند در صحنه جهانی با اقتصادی که در میان ۲۰ اقتصاد برتر جهان قرار دارد، تبدیل کرده است. مقداری حقیقت در این گفته وجود دارد. در اوایل دوران تصدی خود، اردوغان مشارکت سیاسی در ترکیه را گسترش داد، اصلاحات سیاسی را که اتحادیه اروپا برای مذاکرات عضویت (که هرگز پیش نرفت) الزامی کرده بود، انجام داد و بر رشد اقتصادی قابل توجه و گسترش طبقه متوسط نظارت داشت.
با این حال، در حالی که ترکیه همچنان یک بازیگر مهم و قدرتمند جهانی است، اردوغان متعاقباً اقتصاد را در خدمت منافع محدود خود نابود کرد. پیگیری چندین ساله او برای نرخهای بهره پایین به منظور تحریک رشد، با این وجود تورمزا بود و به یک بحران ارزی ناخوشایند کمک کرد. رئیسجمهور ترکیه همچنین از اصلاحات سیاسی عقبنشینی کرد، به طوری که ترکیه اکنون یک مطالعه موردی در زمینه دموکراسیزدایی است.
اردوغان در حدود سالهای ۲۰۰۷-۲۰۰۸ وضعیت خوبی داشت. او نیروهای مسلح ترکیه را به چالش کشیده و هیئت افسران را تحت کنترل غیرنظامیان درآورده بود؛ با ائتلاف گستردهای از حمایتها در انتخابات پیروز شده بود؛ اقتصاد را رشد داده بود؛ و به دلیل راه سوم اسلامگرایانهاش به محبوب غرب تبدیل شده بود. با این حال، اردوغان هرگز نتوانست دست از سر همه چیز بردارد. پارانویای سالم و اعتماد به نفس یک سیاستمدار موفق به خودشیفتگی و کینهتوزی تبدیل شد. او هرگونه کنترل و توازن نهادی – تا حدی که وجود داشت – را در سیستم سیاسی ترکیه از بین برد.
با این حال، او نتوانسته است (فعلاً) آخرین و مهمترین ترمز قدرت خود را مرعوب کند: ترکها، که علیرغم (یا شاید به دلیل) تمام کارهایی که اردوغان برای تضعیف حاکمیت قانون انجام داده است، به این اصل متعهد باقی ماندهاند. ممکن است اردوغان زمانی که سعی کرد چالش ریاستجمهوری اماماوغلو را کوتاه کند، زیادهروی کرده باشد. او ممکن است هرگز به طور کامل از خشمی که خودشیفتگیاش برانگیخته است، بهبود نیابد.
چه او بهبود یابد یا نه، ترکها احتمالاً رنج خواهند برد. این میراث اردوغان خواهد بود.