جهان کمی قبل از ساعت ۲ بعد از ظهر به وقت شرق آمریکا در تاریخ ۱۵ مارس متوجه شد که ایالات متحده در حال بمباران اهداف حوثیها در سراسر یمن است.
با این حال، من دو ساعت قبل از انفجار اولین بمبها میدانستم که ممکن است این حمله در شرف وقوع باشد. دلیل اینکه من این را میدانستم این است که پیت هگست، وزیر دفاع، طرح جنگی را در ساعت ۱۱:۴۴ صبح برای من پیامک کرده بود. این طرح شامل اطلاعات دقیقی در مورد بستههای تسلیحاتی، اهداف و زمانبندی بود.
این موضوع نیاز به مقداری توضیح دارد.
این مقاله در خبرنامه «یک داستان برای خواندن امروز» منتشر شده است. برای ثبت نام اینجا کلیک کنید.
داستان از نظر فنی کمی پس از حمله حماس به جنوب اسرائیل، در اکتبر ۲۰۲۳ آغاز میشود. حوثیها - یک سازمان تروریستی تحت حمایت ایران که شعار آن "خدا بزرگ است، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، لعنت بر یهود، پیروزی برای اسلام" است - به زودی حملاتی را به اسرائیل و کشتیرانی بینالمللی آغاز کردند و تجارت جهانی را مختل کردند. در طول سال ۲۰۲۴، دولت بایدن در مقابله با این حملات حوثیها ناکارآمد بود؛ دولت ترامپ وعده پاسخ سختتری را داد.
اینجا جایی است که پیت هگست و من وارد میشویم.
در روز سهشنبه، ۱۱ مارس، یک درخواست اتصال در سیگنال از کاربری با نام مایکل والتز دریافت کردم. سیگنال یک سرویس پیامرسانی رمزگذاری شده متنباز است که در بین روزنامهنگاران و دیگرانی که حریم خصوصی بیشتری نسبت به سایر سرویسهای پیامکی میخواهند، محبوب است. من فرض کردم که مایکل والتز مورد نظر، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور دونالد ترامپ است. با این حال، فرض نکردم که این درخواست از طرف خود مایکل والتز باشد. من در گذشته با او ملاقات کردهام، و اگرچه برایم عجیب نبود که او بخواهد با من تماس بگیرد، اما با توجه به رابطه پرتنش دولت ترامپ با روزنامهنگاران - و تمرکز دورهای ترامپ به طور خاص بر روی من - این موضوع را تا حدودی غیرمعمول میدانستم. بلافاصله به ذهنم خطور کرد که ممکن است کسی به عنوان والتز خود را جا بزند تا به نوعی من را به دام بیندازد. این روزها اصلاً غیرمعمول نیست که بازیگران شرور سعی کنند روزنامهنگاران را وادار به به اشتراک گذاشتن اطلاعاتی کنند که میتواند علیه آنها استفاده شود.
من درخواست اتصال را پذیرفتم، به این امید که این مشاور امنیت ملی واقعی باشد، و اینکه او میخواهد در مورد اوکراین، یا ایران، یا برخی مسائل مهم دیگر صحبت کند.
دو روز بعد - پنجشنبه - در ساعت ۴:۲۸ بعد از ظهر، اعلانی دریافت کردم مبنی بر اینکه من قرار است در یک گروه چت سیگنال قرار بگیرم. نام آن "گروه کوچک PC حوثیها" بود.
پیامی به گروه، از طرف "مایکل والتز"، به این شرح بود: "تیم - در حال ایجاد یک گروه اصول [sic] برای هماهنگی در مورد حوثیها، به ویژه برای ۷۲ ساعت آینده. معاون من الکس وانگ در حال جمعآوری یک تیم ببر در سطح معاونان/رئیس دفتر آژانس است که از جلسه صبح امروز در اتاق وضعیت پیگیری میکند و اواخر امشب آن را ارسال خواهد کرد."
این پیام ادامه داشت: "لطفاً بهترین نقطه تماس کارکنان از تیم خود را برای هماهنگی با ما در چند روز آینده و در طول آخر هفته ارائه دهید. با تشکر."
اصطلاح کمیته اصول عموماً به گروهی از مقامات ارشد امنیت ملی، از جمله وزرای دفاع، امور خارجه و خزانهداری، و همچنین رئیس سیا اشاره دارد. ناگفته نماند - اما من به هر حال آن را خواهم گفت - که من هرگز به جلسه کمیته اصول کاخ سفید دعوت نشدهام، و در سالهای متمادی گزارشدهی در مورد مسائل امنیت ملی، هرگز نشنیده بودم که چنین جلسهای از طریق یک برنامه پیامرسانی تجاری برگزار شود.
یک دقیقه بعد، فردی که فقط با عنوان "MAR" - وزیر امور خارجه مارکو آنتونیو روبیو است - خود را معرفی کرد و نوشت: "مایک نیدهام برای وزارت امور خارجه"، ظاهراً مشاور فعلی وزارت امور خارجه را به عنوان نماینده خود تعیین کرد. در همان لحظه، کاربر سیگنالی با نام "JD Vance" نوشت: "اندی بیکر برای معاون رئیس جمهور". یک دقیقه بعد از آن، "TG" (احتمالاً تولسی گابارد، مدیر اطلاعات ملی، یا کسی که خود را به جای او جا زده است) نوشت: "جو کنت برای DNI". نه دقیقه بعد، "اسکات ب" - ظاهراً وزیر خزانهداری اسکات بسنت، یا کسی که هویت او را جعل کرده است، نوشت: "دن کتز برای وزارت خزانهداری". در ساعت ۴:۵۳ بعد از ظهر، کاربری به نام "پیت هگست" نوشت: "دن کالدول برای وزارت دفاع". و در ساعت ۶:۳۴ بعد از ظهر، "برایان" نوشت "برایان مککورماک برای NSC". یک نفر دیگر هم پاسخ داد: "جان رتکلیف" در ساعت ۵:۲۴ بعد از ظهر نام یک مقام سیا را برای گنجاندن در گروه نوشت. من این نام را منتشر نمیکنم، زیرا آن شخص یک افسر اطلاعاتی فعال است.
ظاهراً مدیران گرد هم آمده بودند. در مجموع، ۱۸ نفر به عنوان عضو این گروه فهرست شده بودند، از جمله مقامات مختلف شورای امنیت ملی؛ استیو ویتکوف، مذاکرهکننده رئیس جمهور ترامپ در خاورمیانه و اوکراین؛ سوزی وایلز، رئیس دفتر کاخ سفید؛ و فردی که فقط با عنوان "S M" معرفی شده بود، که من تصور کردم مخفف استیون میلر است. من در صفحه نمایش خود فقط به عنوان "JG" ظاهر میشدم.
این پایان زنجیره پیامهای پنجشنبه بود.
پس از دریافت پیام والتز مربوط به "گروه کوچک PC حوثیها"، با تعدادی از همکاران مشورت کردم. ما در مورد این احتمال بحث کردیم که این پیامها بخشی از یک کمپین اطلاعات نادرست هستند که توسط یک سرویس اطلاعاتی خارجی یا، به احتمال زیاد، یک سازمان مزاحم رسانهای آغاز شده است، نوعی گروه که تلاش میکند روزنامهنگاران را در موقعیتهای شرمآوری قرار دهد، و گاهی اوقات موفق میشود. من تردیدهای بسیار جدی داشتم که این گروه پیام واقعی باشد، زیرا نمیتوانستم باور کنم که رهبری امنیت ملی ایالات متحده در مورد برنامههای جنگ قریبالوقوع در سیگنال با مقامات ارشد آمریکایی ارتباط برقرار کنند. همچنین نمیتوانستم باور کنم که مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آنقدر بیاحتیاط باشد که سردبیر آتلانتیک را در چنین بحثهایی با مقامات ارشد ایالات متحده، تا سطح معاون رئیس جمهور، قرار دهد.
روز بعد، اوضاع حتی عجیبتر شد.
در ساعت ۸:۰۵ صبح روز جمعه، ۱۴ مارس، "مایکل والتز" به گروه پیام داد: "تیم، شما باید یک بیانیه از نتیجهگیریها با وظایف طبق دستورالعملهای رئیسجمهور صبح امروز در صندوقهای ورودی سطح بالای خود داشته باشید." (سطح بالا در اصطلاحات دولتی، به سیستمهای رایانهای و ارتباطی طبقهبندی شده اشاره دارد.) "وزارت امور خارجه و وزارت دفاع، فهرستهای اعلان پیشنهادی را برای متحدان و شرکای منطقهای تهیه کردهایم. ستاد مشترک در حال ارسال یک توالی رویدادهای دقیقتر در روزهای آینده است و ما با وزارت دفاع همکاری خواهیم کرد تا اطمینان حاصل شود که COS، OVP و POTUS توجیه شدهاند."
در این مرحله، یک بحث سیاستگذاری جالب آغاز شد. حسابی که با عنوان "JD Vance" برچسبگذاری شده بود، در ساعت ۸:۱۶ پاسخ داد: "تیم، من امروز برای انجام یک رویداد اقتصادی در میشیگان بیرون هستم. اما فکر میکنم داریم اشتباه میکنیم." (ونس در واقع آن روز در میشیگان بود.) حساب ونس در ادامه میگوید: "۳ درصد از تجارت ایالات متحده از طریق کانال سوئز انجام میشود. ۴۰ درصد از تجارت اروپا از طریق آن انجام میشود. خطر واقعی وجود دارد که مردم این را درک نکنند یا دلیل ضروری بودن آن را نفهمند. قویترین دلیل برای انجام این کار، همانطور که POTUS گفت، ارسال یک پیام است."
حساب ونس سپس به بیان نکته قابل توجهی میپردازد، با توجه به اینکه معاون رئیس جمهور در هیچ مسئلهای به طور علنی از موضع ترامپ منحرف نشده است. "مطمئن نیستم که رئیس جمهور میداند این چقدر با پیام او در مورد اروپا در حال حاضر ناهمخوان است. خطر دیگری نیز وجود دارد که شاهد افزایش متوسط تا شدیدی در قیمت نفت باشیم. من مایلم از اجماع تیم حمایت کنم و این نگرانیها را برای خودم نگه دارم. اما استدلال قوی برای به تعویق انداختن این موضوع به مدت یک ماه، انجام کار پیامرسانی در مورد اینکه چرا این موضوع مهم است، دیدن اینکه اقتصاد در کجا قرار دارد، و غیره وجود دارد."
فردی که در سیگنال با عنوان "جو کنت" (نامزد ترامپ برای اداره مرکز ملی مبارزه با تروریسم جو کنت است) شناسایی شده است، در ساعت ۸:۲۲ نوشت: "هیچ چیز حساسی به زمان وجود ندارد که خط زمانی را هدایت کند. ما دقیقاً همان گزینهها را در یک ماه خواهیم داشت."
سپس، در ساعت ۸:۲۶ صبح، پیامی از کاربر "جان رتکلیف" در برنامه سیگنال من قرار گرفت. این پیام حاوی اطلاعاتی بود که میتوان آن را به عنوان مرتبط با عملیات اطلاعاتی واقعی و جاری تفسیر کرد.
در ساعت ۸:۲۷، پیامی از حساب "پیت هگست" رسید. "VP: من نگرانیهای شما را درک میکنم - و کاملاً از اینکه با POTUS مطرح میکنید حمایت میکنم. ملاحظات مهم، که بیشتر آنها دشوار است بدانیم چگونه پیش میروند (اقتصاد، صلح اوکراین، غزه، و غیره). من فکر میکنم پیامرسانی در هر صورت سخت خواهد بود - هیچکس نمیداند حوثیها چه کسانی هستند - به همین دلیل است که باید بر این موارد تمرکز کنیم: ۱) بایدن شکست خورد و ۲) ایران تامین مالی کرد."
پیام هگست در ادامه میگوید: "چند هفته یا یک ماه صبر کردن اساساً محاسبات را تغییر نمیدهد. ۲ خطر فوری در مورد صبر کردن: ۱) این درز میکند، و ما مردد به نظر میرسیم. ۲) اسرائیل ابتدا اقدامی انجام میدهد - یا آتشبس غزه از هم میپاشد - و ما نمیتوانیم این را با شرایط خودمان شروع کنیم. ما میتوانیم هر دو را مدیریت کنیم. ما آماده اجرای آن هستیم، و اگر رای نهایی برای رفتن یا نرفتن داشتم، معتقدم که باید این کار را انجام دهیم. این [موضوع] در مورد حوثیها نیست. من آن را به عنوان دو چیز میبینم: ۱) احیای آزادی ناوبری، یک منفعت ملی اصلی؛ و ۲) تجدید بازدارندگی، که بایدن آن را از بین برد. اما، ما میتوانیم به راحتی مکث کنیم. و اگر این کار را انجام دهیم، تمام تلاش خود را برای اجرای ۱۰۰٪ OPSEC انجام خواهم داد" - امنیت عملیات. "من از نظرات دیگر استقبال میکنم."
چند دقیقه بعد، حساب "مایکل والتز" یادداشتی طولانی در مورد ارقام تجاری و تواناییهای محدود نیروی دریایی اروپا منتشر کرد. "چه اکنون باشد و چه چند هفته دیگر، ایالات متحده باید این مسیرهای کشتیرانی را بازگشایی کند. طبق درخواست رئیس جمهور، ما با وزارت دفاع و وزارت امور خارجه همکاری میکنیم تا نحوه جمعآوری هزینههای مرتبط و تحمیل آنها بر اروپاییها را تعیین کنیم."
حسابی که با عنوان "JD Vance" شناسایی شده است، در ساعت ۸:۴۵ پیامی را برای Pete Hegseth@ ارسال کرد: "اگر فکر میکنید باید این کار را انجام دهیم، بیایید برویم. من فقط از نجات دادن دوباره اروپا متنفرم." (دولت استدلال کرده است که متحدان اروپایی آمریکا از حمایت نیروی دریایی ایالات متحده از مسیرهای کشتیرانی بینالمللی از نظر اقتصادی بهرهمند میشوند.)
کاربری که با عنوان هگست شناسایی شده است، سه دقیقه بعد پاسخ داد: "VP: من کاملاً در بیزاری شما از سوء استفاده رایگان اروپاییها سهیم هستم. این اسفناک است. اما مایک درست میگوید، ما تنها کسانی روی کره زمین هستیم (در سمت درست ترازنامه خود) که میتوانیم این کار را انجام دهیم. هیچکس حتی نزدیک هم نیست. سوال زمانبندی است. من احساس میکنم اکنون زمان خوبی است، با توجه به دستورالعمل POTUS برای بازگشایی مسیرهای کشتیرانی. من فکر میکنم باید برویم؛ اما POTUS هنوز ۲۴ ساعت فضای تصمیمگیری را حفظ میکند."
در این مرحله، "S M" که قبلاً ساکت بود، به مکالمه پیوست. "همانطور که شنیدم، رئیس جمهور صریح بود: چراغ سبز، اما ما به زودی به مصر و اروپا روشن میکنیم که در ازای آن چه انتظاری داریم. ما همچنین باید بفهمیم که چگونه چنین الزامی را اجرا کنیم. به عنوان مثال، اگر اروپا غرامت نپردازد، چه؟ اگر ایالات متحده با موفقیت آزادی ناوبری را با هزینه زیاد بازگرداند، باید سود اقتصادی بیشتری در ازای آن استخراج شود."


این پیام از "S M" - ظاهراً استیون میلر، معاون رئیس دفتر کاخ سفید، معتمد رئیس جمهور ترامپ، یا کسی که نقش استیون میلر را بازی میکند - به طور موثری مکالمه را متوقف کرد. آخرین پیام متنی روز از "پیت هگست" بود، که در ساعت ۹:۴۶ صبح نوشت: "موافقم."
پس از خواندن این زنجیره، متوجه شدم که این مکالمه درجه بالایی از واقعگرایی دارد. پیامها، در انتخاب کلمات و استدلالهای خود، به نظر میرسیدند که توسط افرادی که ظاهراً آنها را ارسال کردهاند، یا توسط یک مولد متن هوش مصنوعی بهویژه ماهر نوشته شدهاند. من هنوز نگران بودم که این میتواند یک عملیات اطلاعات نادرست، یا یک شبیهسازی از نوعی باشد. و همچنان متحیر بودم که به نظر میرسد هیچکس در گروه متوجه حضور من نشده است. اما اگر این یک فریب بود، کیفیت تقلید و سطح بینش سیاست خارجی چشمگیر بود.
این صبح روز بعد، شنبه، ۱۵ مارس بود، که این داستان واقعاً عجیب شد.
در ساعت ۱۱:۴۴ صبح، حسابی که با عنوان "پیت هگست" برچسبگذاری شده بود، در سیگنال یک "بهروزرسانی تیم" ارسال کرد. من از این بهروزرسانی، یا از برخی پیامهای متنی بعدی دیگر، نقل قول نمیکنم. اطلاعات موجود در آنها، اگر توسط دشمن ایالات متحده خوانده میشد، میتوانست برای آسیب رساندن به پرسنل نظامی و اطلاعاتی آمریکا، به ویژه در خاورمیانه وسیعتر، منطقه مسئولیت فرماندهی مرکزی، مورد استفاده قرار گیرد. چیزی که من برای نشان دادن بیاحتیاطی تکاندهنده این مکالمه سیگنال خواهم گفت این است که پست هگست حاوی جزئیات عملیاتی از حملات آتی به یمن، از جمله اطلاعاتی در مورد اهداف، سلاحهایی که ایالات متحده مستقر خواهد کرد، و ترتیب حمله بود.
تنها کسی که به بهروزرسانی هگست پاسخ داد، فردی بود که به عنوان معاون رئیس جمهور شناسایی شده بود. ونس نوشت: "من برای پیروزی دعا خواهم کرد." (دو کاربر دیگر بعداً شکلک دعا را اضافه کردند.)
بر اساس متن طولانی هگست، اولین انفجارها در یمن دو ساعت دیگر، در ساعت ۱:۴۵ بعد از ظهر به وقت شرق آمریکا، احساس میشد. بنابراین من در ماشینم در پارکینگ یک سوپرمارکت منتظر ماندم. استدلال کردم که اگر این چت سیگنال واقعی بود، به زودی اهداف حوثیها بمباران میشوند. حدود ساعت ۱:۵۵، X را بررسی کردم و یمن را جستجو کردم. در آن زمان صدا انفجارها در سراسر صنعا، پایتخت، شنیده میشد.
به کانال سیگنال برگشتم. در ساعت ۱:۴۸، "مایکل والتز" یک بهروزرسانی برای گروه ارائه کرده بود. باز هم، من از این متن نقل قول نمیکنم، جز اینکه اشاره کنم که او این عملیات را "کار شگفتانگیزی" توصیف کرد. چند دقیقه بعد، "جان رتکلیف" نوشت: "شروع خوبی بود." مدت کوتاهی پس از آن، والتز با سه شکلک پاسخ داد: یک مشت، یک پرچم آمریکا و آتش. دیگران بهزودی به آنها پیوستند، از جمله "MAR"، که نوشت: "آفرین پیت و تیمت!!"، و "سوزی وایلز"، که پیام داد: "به همه تبریک میگویم - به ویژه کسانی که در تئاتر و CENTCOM هستند! واقعاً عالی. خدا برکت دهد." "استیو ویتکوف" با پنج شکلک پاسخ داد: دو دست در حال دعا، یک عضله دوسر خم شده، و دو پرچم آمریکا. "TG" پاسخ داد: "کار و اثرات عالی!" بحث پس از اقدام شامل ارزیابی خسارات وارده، از جمله احتمال مرگ یک فرد خاص بود. وزارت بهداشت یمن تحت اداره حوثیها گزارش داد که حداقل ۵۳ نفر در این حملات کشته شدهاند، رقمی که به طور مستقل تأیید نشده است.

در روز یکشنبه، والتز در برنامه این هفته ABC ظاهر شد و این حملات را با رویکرد مرددتر دولت بایدن مقایسه کرد. او گفت: "اینها نوعی حملات سوزنی، رفت و برگشتی نبودند - آنچه در نهایت ثابت شد حملات بیاثر بودند. این یک پاسخ قاطع بود که در واقع چندین رهبر حوثی را هدف قرار داد و آنها را از بین برد."
من نتیجه گرفتم که گروه چت سیگنال تقریباً به طور قطع واقعی است. با رسیدن به این درک، که تنها ساعاتی قبل تقریباً غیرممکن به نظر میرسید، خود را از گروه سیگنال حذف کردم، با این درک که این کار باعث میشود یک اعلان خودکار برای خالق گروه، "مایکل والتز"، ارسال شود مبنی بر اینکه من رفتهام. به نظر نمیرسید که هیچکس در چت متوجه حضور من شده باشد. و من هیچ سوال بعدی در مورد اینکه چرا رفتم - یا مهمتر از آن، من چه کسی بودم - دریافت نکردم.
امروز صبح، به والتز ایمیل زدم و پیامی را در حساب سیگنال او ارسال کردم. من همچنین برای پیت هگست، جان رتکلیف، تولسی گابارد و سایر مقامات نوشتم. در یک ایمیل، برخی از سوالات خود را مطرح کردم: آیا "گروه کوچک PC حوثیها" یک رشته سیگنال واقعی است؟ آیا آنها میدانستند که من در این گروه گنجانده شدهام؟ آیا من (به طور اتفاقی) عمداً گنجانده شدهام؟ اگر نه، آنها فکر میکردند من چه کسی هستم؟ آیا کسی متوجه شد که من چه کسی هستم وقتی اضافه شدم، یا وقتی خودم را از گروه حذف کردم؟ آیا مقامات ارشد دولت ترامپ به طور منظم از سیگنال برای بحثهای حساس استفاده میکنند؟ آیا مقامات بر این باورند که استفاده از چنین کانالی میتواند پرسنل آمریکایی را به خطر بیندازد؟
برایان هیوز، سخنگوی شورای امنیت ملی، دو ساعت بعد پاسخ داد و صحت گروه سیگنال را تأیید کرد. هیوز نوشت: "به نظر میرسد این یک زنجیره پیام معتبر است، و ما در حال بررسی این موضوع هستیم که چگونه یک شماره ناخواسته به زنجیره اضافه شده است. این رشته نمایشی از هماهنگی عمیق و متفکرانه سیاست بین مقامات ارشد است. موفقیت مستمر عملیات حوثیها نشان میدهد که هیچ تهدیدی برای نیروها یا امنیت ملی وجود نداشته است."
ویلیام مارتین، سخنگوی ونس، گفت که با وجود تاثیری که پیامها ایجاد کردهاند، معاون رئیس جمهور کاملاً با رئیس جمهور همسو است. او گفت: "اولویت اول معاون رئیس جمهور همیشه این است که اطمینان حاصل کند مشاوران رئیس جمهور او را به طور کافی در مورد ماهیت مشورتهای داخلی خود توجیه میکنند. معاون رئیس جمهور ونس به طور قاطع از سیاست خارجی این دولت حمایت میکند. رئیس جمهور و معاون رئیس جمهور متعاقباً در مورد این موضوع گفتگوهایی داشتهاند و کاملاً با یکدیگر موافق هستند."
من هرگز نقضی مانند این ندیدهام. معمول نیست که مقامات امنیت ملی در سیگنال ارتباط برقرار کنند. اما این برنامه در درجه اول برای برنامهریزی جلسات و سایر مسائل تدارکاتی استفاده میشود - نه برای بحثهای دقیق و بسیار محرمانه در مورد یک اقدام نظامی در شرف وقوع. و البته، من هرگز از نمونهای نشنیدهام که در آن یک روزنامهنگار به چنین بحثی دعوت شده باشد.
بخوانید: گفتگو با جفری گلدبرگ درباره خبر اختصاصی فوقالعادهاش
احتمالاً والتز، با هماهنگی یک اقدام مرتبط با امنیت ملی از طریق سیگنال، ممکن است چندین ماده از قانون جاسوسی را نقض کرده باشد، که بر رسیدگی به اطلاعات "دفاع ملی" حاکم است، بر اساس گفتههای چندین وکیل امنیت ملی که توسط همکارم شین هریس برای این داستان مصاحبه شدهاند. هریس از آنها خواست که سناریوی فرضی را در نظر بگیرند که در آن یک مقام ارشد آمریکایی یک رشته سیگنال را با هدف صریح به اشتراک گذاشتن اطلاعات با مقامات کابینه در مورد یک عملیات نظامی فعال ایجاد میکند. او پیامهای سیگنال واقعی را به آنها نشان نداد یا به طور خاص به آنها نگفت که چه اتفاقی افتاده است.
همه این وکلا گفتند که یک مقام آمریکایی نباید در وهله اول یک رشته سیگنال ایجاد کند. اطلاعات مربوط به یک عملیات فعال احتمالاً با تعریف قانون از اطلاعات "دفاع ملی" مطابقت دارد. برنامه سیگنال توسط دولت برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات طبقهبندی شده تأیید نشده است. دولت سیستمهای خاص خود را برای این منظور دارد. وکلا گفتند، اگر مقامات میخواهند درباره فعالیتهای نظامی بحث کنند، باید وارد فضای ویژهای شوند که به عنوان یک مرکز اطلاعاتی طبقهبندی شده حساس یا SCIF شناخته میشود - اکثر مقامات امنیت ملی در سطح کابینه یکی در خانه خود نصب کردهاند - یا فقط از تجهیزات دولتی تأیید شده استفاده کنند. به طور معمول، تلفنهای همراه در داخل SCIF مجاز نیستند، که نشان میدهد در حالی که این مقامات در حال به اشتراک گذاشتن اطلاعات در مورد یک عملیات نظامی فعال بودند، میتوانستند در مکانهای عمومی در حال حرکت باشند. اگر تلفنهای خود را گم کرده بودند، یا دزدیده شده بودند، خطر احتمالی برای امنیت ملی شدید بود.
احتمالاً هگست، رتکلیف و سایر مقامات در سطح کابینه این اختیار را داشتند که اطلاعات را از طبقهبندی خارج کنند، و تعدادی از وکلای امنیت ملی خاطرنشان کردند که مقامات فرضی در زنجیره سیگنال ممکن است ادعا کنند که اطلاعاتی را که به اشتراک گذاشتهاند، از طبقهبندی خارج کردهاند. اما این استدلال بیاساس است، زیرا سیگنال یک مکان مجاز برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات با چنین ماهیت حساسی نیست، صرف نظر از اینکه مهر "فوقالعاده سری" خورده باشد یا خیر.
مشکل بالقوه دیگری نیز وجود داشت: والتز برخی از پیامهای گروه سیگنال را طوری تنظیم کرد که پس از یک هفته ناپدید شوند، و برخی دیگر پس از چهار هفته. این سوالاتی را در مورد اینکه آیا مقامات ممکن است قانون سوابق فدرال را نقض کرده باشند یا خیر، ایجاد میکند: پیامهای متنی درباره اقدامات رسمی به عنوان سوابقی در نظر گرفته میشوند که باید حفظ شوند.
جیسون آر. بارون، استاد دانشگاه مریلند و مدیر سابق دادخواهی در بایگانی ملی و اداره سوابق، به هریس گفت: "بر اساس قوانین سوابق قابل اعمال برای کاخ سفید و آژانسهای فدرال، همه کارمندان دولت از استفاده از برنامههای پیامرسانی الکترونیکی مانند سیگنال برای تجارت رسمی منع شدهاند، مگر اینکه آن پیامها به سرعت به یک حساب رسمی دولتی ارسال یا کپی شوند."
"نقض عمدی این الزامات مبنایی برای اقدام انضباطی است. علاوه بر این، حذف یا تخریب غیرقانونی سوابق فدرال به مجازاتهایی مانند سه سال زندان منجر میشود."
قانون سوابق فدرال بهطور خاص به ایمیل، پیامک و سایر اشکال ارتباطات الکترونیکی که در سیستمهای غیردولتی در حال انجام است اشاره دارد، اما بارون به هریس گفت: "در قوانین تفاوتی بین انواع سیستمهای غیردولتی وجود ندارد."
در ایمیلی، والتز به این موضوع پرداخت و به من گفت: "در شورای امنیت ملی، ما ایمیلها و سوابق دیجیتال را بر اساس قوانین سوابق فدرال بایگانی و ضبط میکنیم، همانطور که توسط دولت قبلی تنظیم شده است. همه اعضای گروه، از جمله من، این موضوع را درک میکنند."
به نظر میرسید هماهنگی یک عملیات نظامی در سیگنال یک عمل غیرمسئولانه است. و اینکه یک روزنامهنگار در این مسیر وارد شده است، غیرقابل باور است. دلیل اصلی این موضوع، همانطور که بعداً از هیوز آموختم، این بود که والتز در واقع فکر میکرد من کس دیگری هستم. او با فردی که نامش "جف گلد" بود به این گروه افزود، ظاهراً بدون اینکه متوجه شود من در واقع "جفری گلدبرگ" هستم، سردبیر آتلانتیک.
در پاسخ به ایمیل و سوالهای سیگنال من، والتز نوشت: "من به عنوان رئیس دفتر شما، شما را در زنجیره قرار دادم زیرا شما اطلاعاتی در مورد تلاش برای خنثیسازی تهدید در حال ظهور حوثی در اختیار داشتید. نمیدانستم این شما هستید" - یعنی جفری گلدبرگ - "تا همین امروز که اعلام خروج کردید."
والتز از ارائه اطلاعات بیشتر خودداری کرد و گفت که با وکلای خود در حال مشورت است. او از من خواست که از انتشار داستان خودداری کنم. "نمیدانم چه انگیزهای برای انتشار این موضوع دارید،" نوشت، "اما متاسفم که اتفاق افتاده است."
من به او اطمینان دادم که قصد من صرفاً جمعآوری حقایق است. اما والتز که به وضوح استرس داشت، در ادامه اظهار کرد که او و سایرین "اقدام به افشای اطلاعات حساس کردهاند" و در ادامه گفت: "این یک زنجیره پیام بیضرر نیست." او گفت: "در مورد خنثی کردن حوثیها خیلی بیشتر از این در خطر است. این کار ممکن است برای کشور عواقبی داشته باشد و [دولت] در تلاش است تا این موضوع را محدود کند."
البته از والتر لیپمن، که در سال ۱۹۱۸ سردبیر نیو ریپابلیک بود، به یاد دارم که در طول جنگ جهانی اول در یک تیم بررسی سران حضور داشت و رئیس جمهور وودرو ویلسون از ویلیام بولیت خواست که پس از تلاش موفقیتآمیز ارتش سرخ برای بازپسگیری روسیه به مسکو سفر کند. زمانی بود که روزنامهنگاران با دولت درگیر بودند، نوعی تعهد ملی وجود داشت، و روزنامهنگاران اغلب به جای نظارت، شریک بودند. این احتمال وجود دارد که والتز به دنبال تکرار این فرمول باشد. اما در جامعه قطبیشده و بدبینانه ما، دوران مشارکت بهیادماندنی روزنامهنگاران در امور دولت به پایان رسیده است. و اگر این چنین است، متاسفم که این خبر را به کاخ سفید ترامپ منتقل میکنم: روزنامهنگاران مشتاق نیستند به دولت شما کمک کنند.
همچنین ممکن است که دولت در این داستان چیزی برای پنهان کردن داشته باشد، و میترسد که سوابق سوء استفاده بالقوه از برنامههای پیامرسانی رمزگذاریشده را منتشر کند. یا شاید دولت نگران نیست و هیوز درست میگوید: که این یک "نمایشی از هماهنگی عمیق و متفکرانه سیاست بین مقامات ارشد است."
از نظر من، بیاحتیاطی ناشی از مشارکت من با دقت بسیار به یک چیز اشاره دارد: اگر به همین راحتی میتوان به برنامههای جنگ دولت ترامپ دسترسی پیدا کرد، چه کسی یا چه چیز دیگری در معرض خطر است؟