پدر یکی از گروگان های اسرائیلی با جشن گرفتن آتش بس غزه در هفته گذشته گفت این همان چیزی است که پیروزی به نظر می رسد. این یک برداشت شرافتمندانه از جنگ 15 ماهه بود و برداشتی است که هر والدی عمیقاً با آن همذات پنداری می کند. ای کاش درست بود.
پیروزی در جنگ در نهایت به معنای شکستن اراده طرف مقابل برای ادامه جنگ است، زیرا، در نبود یک راه حل سیاسی، پاکسازی قومی یا نسل کشی، همیشه کسی باقی می ماند که اسلحه بردارد. این موضوع هرگز واضح تر از غزه نبوده است، و به همین دلیل است که بعید است درگیری با آتش بس سه مرحله ای فعلی به پایان برسد.
حماس هر پایانی برای جنگ را پیروزی می داند، زیرا به این معنی است که این گروه اراده اسرائیل برای ادامه تلاش برای نابودی آنها را شکسته است. جنگجویان آن با بیرون آمدن از تونلهای خود برای جشن گرفتن در میان ویرانهها پس از برقراری آتشبس، این موضوع را به طور قاطعانه بیان کردند. پس از دعوت به تخریب فلسطینیها با وحشیگری فوقالعاده حمله 7 اکتبر خود به غیرنظامیان یهودی در بیش از 15 ماه پیش، پیروزی برای حماس تنها مستلزم زنده ماندن بدون تسلیم شدن بود.
به گفته دولت سابق بایدن در ایالات متحده، حماس از زمان آغاز جنگ تقریباً به اندازه ای که تلفات داشته، جنگجوی جدید جذب کرده است. این نباید جای تعجب داشته باشد. تا زمانی که بیش از 2 میلیون فلسطینی در غزه وجود داشته باشند و هیچ توافقی در چشم انداز نباشد، آمادگی برای جنگ و وسایل انجام آن همچنان پابرجا خواهد بود.
ناسیونالیست های اسرائیلی و نیروهای شوک شهرک نشین آنها دقیقاً به همین دلیل از آتش بس خشمگین شدند. ایتامار بن گویر، وزیر امنیت ملی، استعفا داد و حمایت حزب راست افراطی خود، اوتزما یهودیت، یا قدرت یهودی، از دولت را پس گرفت. او این توافق را یک "فاجعه" خواند.
نظریه پیروزی اسرائیل هرگز به وضوح بیان نشده است. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر، به طور علنی هدف جنگ خود را بازگرداندن گروگان ها با حذف حماس تعیین کرد. اما از آنجایی که هدف از گروگان گیری استفاده از آنها به عنوان سپر و ابزار چانه زنی است و از آنجایی که حماس هم یک ایدئولوژی و هم یک جنبش اجتماعی عمیقاً ریشه دار است، این موضوع هرگز از راه دور هم منطقی نبود.
سناریویی که با رویدادهای روی زمین از 7 اکتبر سازگارتر است، سناریویی است که در آن غزه به گونه ای غیرقابل سکونت می شود که به محض بازگشایی مرزها، که در نهایت باید بازگشایی شوند، جمعیت آن فرار خواهند کرد. ناسیونالیست هایی مانند بن گویر در این مورد صریح بوده اند و استدلال می کنند که شهرک نشینان یهودی باید سپس به آنجا نقل مکان کنند و آن را بازسازی کنند.
آنها همچنین در مورد تمایل خود برای الحاق حداقل بخشی از کرانه باختری و در مورد اعتقاد خود به حق کتاب مقدسی برای دولت یهود برای شامل شدن کل سرزمین مقدس صریح بوده اند. و در حالی که نتانیاهو خواستار آواره شدن مردم غزه نشده است، در طول دو دهه نخست وزیری خود در مخالفت با راه حل دو کشوری که، در غیاب پاکسازی قومی، تنها راه حل بلندمدت موثر برای مسئله سه ربع قرن فلسطینی اسرائیل است، ثابت قدم بوده است.
در دونالد ترامپ، ناسیونالیست های اسرائیل اکنون رئیس جمهوری ایالات متحده را دارند که از نظریه پیروزی آنها حمایت می کند. او در 25 ژانویه گفت از آنجایی که غزه به یک منطقه تخریب تبدیل شده است، بهترین راه پیش رو این است که "کل آن را پاکسازی کرد" و حدود 1.5 میلیون نفر را به طور موقت یا دائم به مصر و اردن فرستاد. او این را یک حرکت بشردوستانه جلوه داد.
ترامپ احمق نیست. او می داند که هرگونه خروج از غزه دائمی خواهد بود. همچنین مهم است که چیزها را با نام خود صدا کنیم. همانطور که دیگران گفته اند، این یک مورد کاملاً آشکار از پاکسازی قومی خواهد بود، زیرا تخریب غزه به سادگی اتفاق نیفتاد. این کار توسط نیروهای دفاعی اسرائیل انجام شد، زیرا آنها مجازات موجهی را برای حماس به دلیل وحشیگری 7 اکتبر خود به ارمغان آوردند. اما در یک نقطه معین، این درگیری صرفاً پاسخی به یک حمله تروریستی نبود و برای هر دو طرف، به چیز بزرگتری تبدیل شد.
اسرائیل بزرگتر که شامل سرزمین های اشغالی در نتیجه جنگ 1967 است، باید مستلزم پاکسازی قومی باشد، در غیر این صورت تعداد زیاد فلسطینیانی که به عنوان شهروندان جدید جذب می شوند، اکثریت آرا مورد نیاز برای حفظ یک دموکراسی یهودی را تضعیف می کند. این نیز دلیلی است که هیچ رهبر اسرائیلی نمی تواند حق به اصطلاح بازگشت میلیون ها پناهنده فلسطینی و فرزندان آنها را بپذیرد.
پاکسازی قومی، از نظر تاریخی، روشی بسیار موثر برای دستیابی کشورها به پیروزی، به معنای اهداف سیاسی بوده است. این روش دشمنی را که یا هنوز اراده جنگیدن دارد یا ممکن است در آینده دوباره این کار را انجام دهد، از بین می برد. به همین دلیل، این روش نیز بسیار رایج تر از آن چیزی است که ما فکر می کنیم، در برخی موارد به نسل کشی می رسد. در حافظه اخیر، ارامنه، آذری ها را در اطراف منطقه قره باغ کوهستانی پاکسازی قومی کردند و سپس - در سپتامبر گذشته - آذری ها همین کار را با تعداد بیشتری از ارامنه انجام دادند.
گرجی های قومی در سال 1992 از آبخازیا و در سال 2008 از اوستیای جنوبی اخراج شدند. این به منظور معکوس کردن یا جلوگیری از پاکسازی قومی کروات ها، مسلمانان بوسنیایی و کوزواری ها توسط صرب ها در دهه 1990 بود که ایالات متحده و متحدان اروپایی آن به طور نظامی در یوگسلاوی سابق مداخله کردند. ترکیه و یونان در پایان جنگ در سال 1923، جمعیت اقلیت یکدیگر را با توافق مبادله کردند. امپراتوری محو شده عثمانی در سال 1915 اکثریت قریب به اتفاق ارامنه قومی را کشت یا اخراج کرد، زیرا می ترسید که روسیه از آنها به عنوان ستون پنجم استفاده کند. امپراتوری روسیه در جریان حمله خود به قفقاز شمالی در اواسط تا اواخر قرن نوزدهم بیش از 95 درصد از چرکس ها و اکثریت آبخازها را اخراج یا کشت. فهرست کامل، متاسفانه، بسیار طولانی تر خواهد بود.
در عصری که ملی گرایی در حال افزایش است، احتمالاً شاهد تلاش های بیشتری برای پاکسازی قومی خواهیم بود. سوال این است که آیا این بار به عنوان وسیله ای برای پیروزی پذیرفته می شود یا خیر. یک سوال جداگانه برای اسرائیل این است که در شرایط منحصر به فرد خود، آیا مجبور کردن جمعیت غزه به سرزمین مسلمانان هموطن مشکلات سیاسی و نظامی دولت یهود را در آنجا حل می کند یا خیر. عدم رسیدگی به این موضوع فقط رنج مردم فلسطین را طولانی تر می کند و می تواند یک جنگ بزرگتر پان عربی را دوباره شعله ور کند.
سوال اول یک سوال اخلاقی است و در حالی که ما هشتادمین سالگرد آزادسازی آشویتس، کانون بدترین نسل کشی ها را جشن می گیریم، پاسخ آن باید قاطعانه "نه" باشد. در مورد سوال دوم - مسئله هویت و محاسبات بلندمدت اقتصادی و نظامی 7 میلیون اسرائیلی یهودی که در کنار صدها میلیون مسلمان عرب زندگی می کنند - می ترسم پاسخ آن به سادگی "نه" باشد.
بیشتر از بلومبرگ اپینیون:
- ترامپ مصمم به نابودی چندجانبه گرایی است: آندریاس کلوت
- آیا استارمر می تواند یاد بگیرد با غریزه ترامپ کنار بیاید؟: رزا پرینس
- میلیاردرهای ترامپ می توانند از جهش بزرگ به جلو چین درس بگیرند: شولی رن
بلومبرگ اپینیون بیشتری می خواهید؟ OPIN<GO>. یا می توانید در خبرنامه روزانه ما مشترک شوید.
این ستون لزوماً منعکس کننده نظر هیئت تحریریه یا بلومبرگ ال پی و مالکان آن نیست.
(جمله ای در پاراگراف چهاردهم اضافه می شود.)