منطقه خلیج سانفرانسیسکو ثروتمندترین منطقه شهری بزرگ در ایالات متحده است و همچنان ثروتمندتر میشود. رشد سالانه تولید ناخالص داخلی واقعی از سال 2019 تا 2023 در منطقه شهری سان خوزه 5.3٪ و در منطقه شهری سانفرانسیسکو 3.5٪ بود، در مقایسه با 2.3٪ در سطح ملی. منطقه خلیج سانفرانسیسکو 46٪ از سرمایه گذاری خطرپذیر ایالات متحده را در سال 2024 به خود اختصاص داد که بالاترین سهم آن تا کنون است. ناگفته نماند مناظر بسیار زیبا و آب و هوای عالی.
با این حال، جمعیت منطقه رو به کاهش است و صدها هزار نفر از ساکنان از اوایل سال 2019 به جاهای دیگر در کالیفرنیا و ایالات متحده نقل مکان کردهاند. اشتغال هنوز در منطقه سان فرانسیسکو کمتر از سطح قبل از همهگیری است و در منطقه شهری سان خوزه کمی بالاتر است. کسب و کارهای برجسته و کارآفرینان این منطقه را ترک کردهاند و نرخ خالی بودن تجاری سان فرانسیسکو اکنون بالاترین میزان در کشور، 34.2٪ است. این شهر به یک ضرب المثل برای ناکارآمدی شهری تبدیل شده است. به عنوان یک نیویورکی که مرتباً از آن بازدید میکنم (من در ایست بی بزرگ شدهام)، فکر میکنم این اغراقآمیز است - اما کاملاً بیاساس نیست.
دقیقاً چه اتفاقی در آنجا میافتد؟ عدم ساخت مسکن کافی برای تطبیق با رشد اقتصادی، از قبل یک نقطه دردناک در منطقه خلیج سانفرانسیسکو بود زمانی که جمعیت هنوز در حال رشد بود و به وضوح به موج مهاجرت کمک کرده است. سایر شکستهای همیشگی حکومتی، عمدتاً مربوط به بیخانمانی، اعتیاد به مواد مخدر و جرم و جنایت نیز اخیراً مورد توجه زیادی قرار گرفتهاند. و تغییر ناگهانی به کار از راه دور که توسط همهگیری کاتالیز شد - و توسط فناوری توسعه یافته در منطقه خلیج سانفرانسیسکو فعال شد - ترک آن را آسانتر کرده است.
اما مشکل همچنین سیستماتیک است. ماشین اقتصادی که منطقه خلیج سانفرانسیسکو را به رهبری اقتصادی جهانی سوق داد، به وضوح از کار نیفتاده است - به آن اعداد تولید ناخالص داخلی و سرمایه گذاری خطرپذیر در بالا مراجعه کنید - اما به نظر میرسد که نارضایتی و بیاعتمادی بیشتری را در بین کارگران، مصرفکنندگان و تماشاگران ایجاد میکند. گرد و غبار جادویی سیلیکون ولی که مناطق سراسر جهان دهههاست در تلاشند تا به آن دست یابند، ممکن است عوارض جانبی سمی ایجاد کند. یا شاید آنها همیشه آنجا بودهاند.
سرمایهداری منطقه خلیج
جنبه تاریک سرمایهداری منطقه خلیج موضوع کتاب الکسیس مادریگال با عنوان مدار اقیانوس آرام: روایتی جهانی از نبرد برای روح یک شهر آمریکایی (فارار، اشتراوس و ژیرو، مارس 2025) است - آن شهر اوکلند است. وقتی آن را میخواندم، متوجه شدم که باید خواندن کتاب مالکوم هریس با عنوان پالو آلتو: تاریخچه کالیفرنیا، سرمایهداری و جهان (لیتل، براون و شرکا، 2023) را نیز به پایان برسانم، که شروع کرده بودم اما کنار گذاشته بودم، بخشی به این دلیل که قبل از پانویسها 636 صفحه است. اینها از نظر سبک و رویکرد کتابهای بسیار متفاوتی هستند، اما داستانهایشان همپوشانی دارد و هر دو نسبت به پیروزی طلبی سیلیکون ولی بدبین هستند.
پالو آلتو قلب نمادین اقتصاد مدرن منطقه خلیج سانفرانسیسکو است، حتی اگر دانشگاه استنفورد و سرمایهگذاران خطرپذیر سند هیل رود در حومه شهر قرار دارند و بیشتر غولهای فناوری که در آنجا تأسیس شدهاند، به دنبال فضای بیشتری رفتهاند. اوکلند، زمانی دومین شهر بزرگ منطقه و اکنون سومین شهر (پس از سان خوزه و سانفرانسیسکو)، یک رقیب همیشگی در این منطقه است و گاهی اوقات به نظر میرسد که راهی برای رسیدن به مرکز عمل پیدا کرده است، اما همیشه کنار گذاشته میشود.
اوکلند همچنین خانه بزرگترین جامعه سیاهپوستان منطقه است که بیارتباط با وضعیت ظاهری آن نیست. رونق تولید و حمل و نقل در زمان جنگ برای اولین بار در دهه 1940 تعداد زیادی از اهالی جنوب سیاهپوست را به این منطقه کشاند، اما آن مشاغل تولیدی بلافاصله پس از آن ناپدید شدند. و در حالی که بندر اوکلند سپس تجارت حمل و نقل کانتینری با آسیا را که بخش بزرگی از "مدار اقیانوس آرام" عنوان مادریگال را تشکیل میدهد، پیشگام شد، یکی از جاذبههای اقتصادی اصلی کانتینرها این بود که نیاز به کارگران بندر را کاهش داد. هریس به یاد ماندنی مینویسد که «سیاهپوستان کالیفرنیایی از اولین گروههای کارگران آمریکایی بودند که با ضربه شدید صنعتزدایی مواجه شدند.»
مادریگال روایت خود را حول محور مارگارت گوردون، یک زن سیاهپوست که والدینش اهل آرکانزاس و تگزاس هستند، بنا میکند. آنها در دهه 1940 در ایست بی ملاقات میکنند و شروع به ساختن یک زندگی طبقه متوسط در جنوب غربی مهآلود سان فرانسیسکو میکنند که پیشرفت آن را از بین میبرد، به طوری که بزرگراه بین ایالتی 280 تکهای از حیاط آنها را میگیرد و سپس سازمان حمل و نقل سریع منطقه خلیج برای خانه آنها میآید. گوردون پس از یک بزرگسالی پر فراز و نشیب که شامل (بیشتر مثبت) برخوردهایی با جنگ رئیس جمهور لیندون جانسون علیه فقر، حضور در سه کالج منطقه و برخوردهایی با فعالیتهای رادیکال در دوران اوج خود در دهه 1960 و 1970 در منطقه خلیج سانفرانسیسکو میشود، خود را به عنوان یک مادر مجرد سه فرزند، خانهدار و ساکن وست اوکلند مییابد.
این محله نیز روزهای سختی را پشت سر گذاشته است. این محله که زمانی قلب پر جنب و جوش اوکلند سیاهپوست بود، توسط خط قرمز دولت فدرال مسکن محکوم به انحطاط شد، توسط بزرگراهها و مسیر BART روی زمین از هم جدا شد و توسط کامیونهای حامل کانتینر به و از بندر، که گازهای خروجی را منتشر میکردند، محاصره شد. گوردون به یک فعال محیط زیست و برای مدتی کمیسر بندر تبدیل شد و بخش دوم کتاب حول محور یک نبرد سیاسی بر سر این بود که آیا به بندر اوکلند اجازه صادرات زغال سنگ داده شود یا خیر.
در این میان، مادریگال تاریخچههای مختصری از سیلیکون ولی، میلیتاریسم ایالات متحده در طول جنگ سرد، حزب پلنگ سیاه و تولید فناوری در آسیا را در هم میآمیزد. مادریگال که یک روزنامهنگار سابق فناوری در آتلانتیک است و در اوکلند زندگی میکند و اکنون مجری یک برنامه روزانه امور عمومی برای ایستگاه رادیو عمومی ملی سان فرانسیسکو است، به مدت نه سال روی این کتاب کار کرده است و مقدار زیادی تلاش و فکر در آن صرف کرده است. قطعاً این پیام از مدار اقیانوس آرام به دست میآید که ظهور منطقه خلیج سانفرانسیسکو باعث آسیبهای جانبی زیادی شده است، اما گاهی اوقات گفتن اینکه داستان به کجا میرود یا هدف از همه اینها چیست، دشوار است. مادریگال در نزدیکی پایان مینویسد: «شاید همه اینها یک بحران طولانی مدت شهری باشد که هرگز حل نمیشود، فقط پنهان میشود.» و این ممکن است بهترین خلاصه باشد.
پیگیری بیامان سود
در مورد پالو آلتو، هرگز تردیدی وجود ندارد که اوضاع به کجا میرود یا نویسنده میخواهد شما در مورد آنها چه فکری کنید. هریس یک مارکسیست جوان است که در این شهر بزرگ شده است، مخالف سلطه سرمایهداری جهانی است که تا حدودی از آنجا سرچشمه میگیرد و از آنجا هدایت میشود و دوست دارد آن را با چیز دیگری جایگزین کند. اما اگر فکر میکنید که شبیه کسی نیست که بتواند کتابی تولید کند که یک غیرمارکسیست بخواهد آن را بخواند، دوباره فکر کنید. هریس یک قصهگوی درخشان است و یکی از چیزهایی که در مورد داستانهای خوب گفته میشود این است که شرورها اغلب جذابترین شخصیتها هستند.
نیمه اول پالو آلتو، که خواننده را از فتح آنگلوساکسون کالیفرنیا در دهه 1840 تا آغاز رونق فناوری منطقه در دهههای 1950 و 1960 میبرد، یک روایت پیشران است که به عنوان یک راهنمای عملی برای کارآفرینان بلندپرواز (و تا حدودی غیراخلاقی) عمل میکند. در این میان، خواننده با بازسازی قابل توجه هربرت هوور، یکی از اولین دانش آموختگان دانشگاه استنفورد، پذیرایی میشود که در روایت هریس از رئیس جمهور شکست خورده به یک شکل دهنده اصلی قرن بیستم تبدیل میشود و مهندسی ظهور همه چیز از قوانین منطقهبندی گرفته تا وامهای مسکن با پشتوانه فدرال، حمل و نقل هوایی تجاری، رادیو، ضدکمونیسم و محافظهکاری دهه 1960 را بر عهده دارد.
سپس تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی منطقه خلیج در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 فرا میرسد که هریس آن را با جزئیات بازگو میکند، اگرچه او به رادیکالهای سیاسی - مانند رهبران حزب پلنگ سیاه اوکلند - علاقه بیشتری دارد تا افراد اجتماعی، مانند رماننویس و مروج مواد توهمزا، کن کسی، که در تپههای نزدیک پالو آلتو زندگی میکرد. ادبیات حجیمی وجود دارد که بیشتر آن مربوط به دهههای 1990 و 2000 است و به توضیح اینکه چگونه سرمایهداری منطقه خلیج متفاوت است - به دلیل ریشههای آن در ضد فرهنگ، گرایش آن به ابداع مجدد مکرر یا برخی ویژگیهای جذاب دیگر. هریس این روایات را رد نمیکند، بلکه یک پیشینه و یک لنز سیاسی جهانی ارائه میدهد که نشان میدهد سرمایهداری منطقه خلیج ممکن است بیش از همه در پیگیری بیامان سود متمایز باشد.
هنگامی که در نهایت به پیروزی صنعت فناوری در دوران پس از 1980 متمرکز در اطراف پالو آلتو میرسد، کتاب تا حدودی تمرکز خود را از دست میدهد. این عمدتاً به این دلیل است که داستانهای موفقیت آشنای زیادی وجود دارد که این روایت نتواند انسجام روایی یا احساس مکاشفه نیمه اول کتاب را داشته باشد. اما همچنین به این دلیل است که اتفاقاتی میافتد که واقعاً در چارچوب هریس نمیگنجد. پس از تقریباً یک قرن استثمار و تبعیض علیه آسیایی-آمریکاییها، نخبگان سرمایهدار منطقه خلیج شروع به استقبال از آنها میکنند. این منطقه پس از استقرار سرمایه به روشهایی که محیط زیست را تخریب میکند، به مرکز سرمایهگذاری در منابع انرژی پاک تبدیل میشود که ممکن است آن را نجات دهد.
باز هم، این احساس که زمانی گسترده بود که اپل و گوگل و فیسبوک افراد خوبی هستند که برای توانمندسازی کاربران خود تلاش میکنند، در چند سال گذشته به طرز انکارناپذیری ضربه خورده است. شخصیت اصلی بخش آخر کتاب هریس، سرمایهگذار آموزش دیده استنفورد و پتر تیل، فیلسوف پادشاه محافظهکار، شخصیتی است که مستقیماً از تاریخ پیش از ضد فرهنگ منطقه بیرون آمده است. و ورود امسال ایلان ماسک به واشنگتن به عنوان دومین ظهور عجیب و غریب هربرت هوور، برای ارهکشی دولت فدرال برای ایمنتر کردن جهان برای سرمایهداری، آنقدر با چارچوب هریس مطابقت دارد که ترسناک است.
ترسناک کلمه خوبی برای بسیاری از کارهایی است که صنعت فناوری این روزها انجام میدهد، زیرا شرکتها در تلاشند تا انسانها را به جهانهای مجازی منتقل کنند و هوش مصنوعی عمومی را توسعه دهند که بتواند جایگزین هوش واقعی شود. شاید جای تعجب نباشد که مکانهای فیزیکی که آنها بیشتر این کارها را در آنجا انجام میدهند، مقداری از جذابیت خود را از دست دادهاند.