مادرم مرا به خاطر زودتر نگفتن رازم مجازات می‌کند. کمک!

خواننده جوانی که مورد الفاظ ظالمانه و سکوت قرار گرفته، در حال رسیدن به انتهای تحمل خود از دست مادری است که آشکارسازی دخترش را به عنوان فریبکاری به تصویر کشیده است.

من 20 سال دارم و اخیراً رازم را به مادرم گفتم. فقط به این دلیل الان به او گفتم که با یک زن قرار ملاقات می‌گذارم و احساس کردم که باید این واقعیت را به اشتراک بگذارم. قبلاً، خیلی عصبی بودم که به او بگویم. پاسخ او چیزی جز عصبانیت نبوده است: او ادعا می‌کند که به او دروغ گفته‌ام، و او عمیقاً ناراحت است که این اطلاعات را سال‌ها از او پنهان کرده‌ام. او چیزهای فوق‌العاده آزاردهنده‌ای به من گفته است، و می‌ترسم که به رابطه‌مان آسیب جبران‌ناپذیری بزند. برادرانم موافق هستند که پاسخ او بسیار شدید بوده است. اخیراً، او شروع به نادیده گرفتن من کرده است! نمی‌دانم تا چه حد می‌توانم این وضعیت را تحمل کنم. چه کار کنم: به صحبت کردن با او ادامه دهم یا آن را رها کنم؟

دختر

متاسفم که مادرت نمی‌تواند آن والدینی باشد که تو به او نیاز داری - یا شایسته‌اش هستی. وقتی خودت را در برابر او آسیب‌پذیر کردی، او تجربه تو را نادیده گرفت و وضعیت را کاملاً مربوط به خودش کرد. (ای کاش می‌توانستم بگویم که این اولین بار است که نسخه‌ای از این داستان را می‌شنوم، اما متاسفانه، این موضوع غیرمعمولی نیست.) برای ثبت در تاریخ: تو مطلقاً هیچ کار اشتباهی انجام ندادی! تو وقتی آماده بودی رازداریت را آشکار کردی.

توصیه من ممکن است سودجویانه به نظر برسد، اما در حال حاضر، من بیشتر نگران رفاه تو هستم تا رابطه‌ات با مادرت. (و نادیده گرفتن تو یک علامت هشدار جدی است.) بنابراین، یک سوال: آیا برای مسکن، شهریه یا سایر نیازهای مادی به مادرت وابسته هستی؟ اگر هستی، با او آشتی کن (و استدلال پوچ او درباره عدم صداقتت را بپذیر) تا زمانی که از نظر مالی مستقل شوی. من جوانان زیادی را دیده‌ام که توسط خانواده‌هایشان رها شده‌اند.

اکنون، این احتمال وجود دارد - حتی محتمل - که مادرت به مرور زمان تغییر کند. و من باور ندارم که اکنون بتوانی پیش‌بینی کنی که رابطه‌ات با او چگونه خواهد شد. اما من می‌دانم که تو شجاع و صادق بوده‌ای، و نمی‌خواهم به دلیل ناتوانی مادرت در انجام وظیفه‌اش، بیشتر رنج ببری. اگر یک مرکز دگرباشان جنسی در نزدیکی تو وجود دارد، برای حمایت با آن تماس بگیر. اگر نه، به من برگرد، و من سعی خواهم کرد به تو کمک کنم منابع مورد نیازت را پیدا کنی.

هویج، چماق و خانه ساحلی

چگونه به طور مودبانه به پسرم و همسرش بگویم که نمی‌خواهم آنها از من در آپارتمان ساحلی‌ام دیدن کنند؟ همسرم (پدر پسرم) سه سال پیش فوت کرد. در طول بیماری طولانی او، پسرم و همسرش کمک‌کننده یا توجه‌کننده‌ای نبودند. و من معتقدم که تنها دلیل آنها برای دیدن من ماندن در ساحل است. من نمی‌خواهم با آنها وقت بگذرانم. توصیه؟

نامادری

ممکن است اشتباه کنم، اما فکر نمی‌کنم سوال تو درباره آپارتمان ساحلی باشد. به نظر می‌رسد که تو هنوز از رفتار پسرت در طول بیماری همسرت ناراحت و عصبانی هستی. این منصفانه است! اما آیا بهتر نیست مستقیماً با او و همسرش درباره احساساتت صحبت کنی تا اینکه سکوت کنی و از آپارتمان ساحلی برای مجازات آنها استفاده کنی؟

اکنون، تو اطلاعات زیادی درباره رابطه‌ات با پسرت به اشتراک نگذاشته‌ای. بنابراین، این تصمیم با توست: تو قطعاً حق داری آنها را از آپارتمان منع کنی و فاصله بیشتری بین خودتان ایجاد کنی. («متاسفم، ملاقات برای من مناسب نیست.») اما ممکن است اگر به آنها بگویی چه چیزی واقعاً تو را ناراحت می‌کند و فرصتی برای بحث و حل و فصل ایجاد کنی، احساس بهتری داشته باشی. («من احساس کردم در طول بیماری پدرت توسط تو رها شده‌ام.») آیا این ممکن به نظر می‌رسد؟

این یک چیز رفت و آمد است: تو نمی‌فهمی

من در پورتلند، مین زندگی می‌کنم، اما در بوستون کار می‌کنم. وقتی به مردم درباره شغلم می‌گویم، می‌گویند: «چه رفت و آمد وحشتناکی!» اما من از دو ساعت سواری با اتوبوس ناراحت نیستم: من کارهای زیادی را در اتوبوس انجام می‌دهم، و از دوچرخه‌سواری از اتوبوس به دفترم - و بالعکس - لذت می‌برم. با این حال، این نظرات مرا آزار می‌دهند. چگونه می‌توانم آنها را متوقف کنم؟

مسافر

تنها دلیلی که مردم می‌دانند تو رفت و آمد طولانی داری این است که تو به آنها می‌گویی. بنابراین، اگر این خط مکالمه تو را آزار می‌دهد، از گفتن آن به آنها دست بردار! (به عنوان مثال، اگر در بیمارستان کودکان بوستون کار می‌کنی، بگو که در مراقبت‌های بهداشتی کار می‌کنی و مکان را مبهم نگه دار.) با این حال، به عنوان یک صحبت کوچک، برداشت تازه تو از رفت و آمد نسبتاً جالب به نظر می‌رسد. اما اگر نمی‌خواهی آن را دنبال کنی، این تصمیم با توست.

متشکرم از دعوت! بودجه من چقدر است؟

دوستان گهگاه من را به عنوان مهمان به رستوران‌ها دعوت می‌کنند. ممکن است تولدم باشد، یا لطفی در حق آنها کرده‌ام. من سپاسگزارم. اما گاهی اوقات دعوت با پیشنهادی برای انتخاب رستوران همراه است. من می‌خواهم درباره ترجیحاتم صادق باشم، اما از آنجایی که از قبل می‌دانم که صورتحساب را پرداخت نمی‌کنم، می‌خواهم معتدل هم باشم. (من عاشق رستوران‌های گران‌قیمت هستم، اما آنها می‌توانند تا زمانی که سهم خودم را پرداخت می‌کنم صبر کنند.) بنابراین، یک پاسخ خوب به "هدیه خودت را انتخاب کن" چیست؟

شام‌خور

ای کاش می‌توانستم به تو بگویم که بیش از حد حساس هستی. اما حجم ایمیلی که از خوانندگانی دریافت می‌کنم که از ملاقات در رستوران‌های گران‌قیمت یا هر نابرابری در سفارش ناراحت هستند، نگرانی تو را تأیید می‌کند. («او دو نوشیدنی خورد!») با ترجیح خود در غذا به طور دیپلماتیک پاسخ دهید، در عوض: «من عاشق غذای بیسترو هستم» یا «من هوس پاستا کرده‌ام.» و تصمیم را به میزبان خود واگذار کنید.