تصویرسازی توسط مارگو والتر برای نیویورک تایمز
تصویرسازی توسط مارگو والتر برای نیویورک تایمز

کمک، من دارم با همکارم ازدواج می‌کنم و هیچ‌کس در محل کار خبر ندارد!

چه زمانی برای فاش کردن اینکه درگیر یک رابطه عاشقانه عمیق در محل کار هستید، دیر است؟

یک رابطه عاشقانه در دفتر

سوالات خود را در مورد محیط کار، پول، مشاغل و تعادل کار و زندگی به [email protected] ارسال کنید. نام و موقعیت مکانی خود را ذکر کنید، یا درخواست کنید که ناشناس بمانید. نامه‌ها ممکن است ویرایش شوند.

من از سال 2021 با مردی که در همان شرکتی که من کار می‌کنم، قرار می‌گذارم. از آن زمان رابطه ما توسعه یافته و اکنون تقریباً سه سال از آن می‌گذرد. ما به یکدیگر عشق می‌ورزیم و اعتماد داریم، و از آنجایی که هر دوی ما در اواسط دهه سی زندگی خود هستیم (سنی که در کره، جایی که ما زندگی می‌کنیم، برای ازدواج مناسب تلقی می‌شود)، تصمیم گرفته‌ایم سال آینده ازدواج کنیم.

در طول سه سال گذشته، من این واقعیت را که دوست پسر دارم از همکارانم، حتی از نزدیکانم، مخفی نگه داشته‌ام. دلایل مختلفی برای این کار وجود دارد، اما بزرگترین دلیل این است که نمی‌خواستم موضوع شایعات اداری باشم و می‌خواستم از احتمال بروز هرگونه مشکل در صورت جدایی جلوگیری کنم. در این مدت، برخی از همکاران پیشنهاد کرده‌اند که با دوستان مجرد آنها ملاقات کنم. گاهی اوقات احساس گناه می‌کنم، زیرا متوجه می‌شوم که ممکن است افرادی را که واقعاً به من اهمیت می‌دهند، فریب داده باشم.

اکنون، زمانی که زمان آن فرا رسیده است که آشکارا به رابطه‌ام اعتراف کنم، احساس اضطراب و عدم اطمینان می‌کنم. آیا توصیه‌ای برای من دارید؟

— ناشناس

من خویشتن‌داری و বিচక్షణতা (bicharokhonota - discretion) شما را تحسین می‌کنم. مطمئن نیستم که اکثر مردم بتوانند یک رابطه عاشقانه با یک همکار را حتی برای چند ماه، چه رسد به چند سال، مخفی نگه دارند. اما توصیه من کاملاً سرراست است: نامزدی خود را به همکارانتان اعلام کنید و توضیح دهید که تا به حال، برای حفظ حرفه‌ای بودن و پیچیده نبودن مسائل در محل کار، مجبور بوده‌اید در مورد این رابطه سکوت کنید.

در مورد نحوه اعلام این خبر؟ بدون شک این بخش بزرگی از دلیل اضطراب شماست. من با نزدیک شدن به یکی از نزدیک‌ترین و مورد اعتمادترین همکاران کاری‌تان شروع می‌کنم و نظر او را جویا می‌شوم، نه فقط در مورد خبر شما، بلکه در مورد بهترین راه برای به اشتراک گذاشتن آن با دیگران در حلقه حرفه‌ای‌تان. دریافت مشاوره از یکی از همان افرادی که از فاش کردن اطلاعات برای آنها بسیار مضطرب هستید، در مورد نحوه بهترین روش برای فاش کردن آن اطلاعات به دیگران، جالب است. ببینید آیا همکارتان فکر می‌کند که باید به دیگران حضوری گفته شود - جداگانه یا گروهی - یا اینکه بهتر است این خبر به صورت کتبی اعلام شود. همکار شما احساس می‌کند که در فرآیند شما مشارکت داده شده است و بدون شک از این اقدام قدردانی خواهد کرد.

یک نکته‌ای که در درخواست خود به آن اشاره نکردید این است که آیا شما و نامزدتان در شرکت خود دارای جایگاه یکسانی هستید یا اینکه یکی از شما نقش ارشدتری دارد. این موضوع مهم به نظر می‌رسد، چرا که همکاران شما هنگام پردازش اخبار مربوط به رابطه شما، این جایگاه را در نظر خواهند گرفت.

مهم نیست که چگونه به افشای رابطه خود نزدیک می‌شوید، باید برای این احتمال که موضوع شایعات اداری قرار بگیرید، آماده باشید. طبیعی است که مردم به چنین خبر مهمی با تمایل به بحث در مورد آنچه که در مورد وضعیت رابطه شما در چند سال گذشته حدس زده‌اند یا نزده‌اند، واکنش نشان دهند. به آنها فضا بدهید تا این کار را انجام دهند، در حالی که به خودتان به اندازه کافی لطف می‌کنید تا از هرگونه احساس گناه باقی‌مانده خلاص شوید. همچنین: برای توجیه تصمیم خود برای مخفی نگه داشتن رابطه‌تان، خود را تحت فشار قرار ندهید. یک توضیح باید کافی باشد.

من گمان می‌کنم که برخی از همکاران شما احساس ناراحتی کنند. بالاخره، هیچ کس نمی‌خواهد، همانطور که شما گفتید، احساس فریب خوردن کند. با این حال، آن دسته از همکاران نزدیکی که واقعاً به شما اهمیت می‌دهند، وضعیت بغرنجی را که در آن بوده‌اید درک کرده و به آن احترام می‌گذارند. فقط به آنها نگویید که نگران شایعات اداری بوده‌اید؛ این مفهوم را می‌رساند که آنها فاقد বিচక్షణতা (bicharokhonota - discretion) هستند و احتمالاً و به طور قابل درک، چنین فرضی را توهین‌آمیز خواهند یافت. یک نکته آخر: ممکن است بخواهید قبل از فاش کردن رابطه‌تان به همکارانتان، به بخش منابع انسانی شرکت خود مراجعه کنید. اگرچه فکر نمی‌کنم این کار ضروری باشد، اما انجام این کار به منابع انسانی نشان می‌دهد که شما متعهد هستید در صورت لزوم، در مورد سایر جنبه‌های رابطه‌تان که ممکن است نیاز به اشتراک‌گذاری داشته باشند، آشکارا ارتباط برقرار کنید.

همچنین ممکن است توصیه‌های بسیار مفیدی در مورد نحوه برخورد با بقیه همکاران خود با این خبر (خوب) دریافت کنید.


اندوه در برابر رئیس بی‌ملاحظه

در ماه ژانویه، رئیسم وارد دفتر من شد و پرسید که حالم چطور است. سعی کردم به او بگویم که پدرم در حال مرگ است. او حرف من را قطع کرد و به من گفت که سگش روی باسنش تومور دارد. روز بعد، رئیسم به من گفت که تومور سگ خوش‌خیم است و اگر سگ بمیرد، همسرش "ویران" می‌شود. رئیسم سپس به من گفت که او و من در موقعیت مشابهی هستیم، زیرا سگ او بیمار بود و پدرم در حال مرگ بود. پدرم اندکی بعد درگذشت. نمی‌توانم تصور کنم که دیگر هرگز با رئیسم صحبت کنم. پدر من یک سگ نبود. او مردی موفق و فوق‌العاده بود که هر روز برایش سوگواری می‌کنم.

آیا باید این موضوع را با رئیسم در میان بگذارم؟ آیا باید بگذرم؟ شاید باید بروم؟

— ناشناس

برای فقدان شما متاسفم. من هم اخیراً یکی از والدینم را از دست داده‌ام. ترکیب احساسات و غیرقابل پیش‌بینی بودن این احساسات، به بیان ساده، تجربه‌ای فروتن‌کننده بوده است. کنار آمدن با مرگ عزیزی که برای وجود ما بسیار مهم بوده است، می‌تواند تجربه‌ای عمیقاً تنها و نگران‌کننده باشد، حتی زمانی که مدتی است انتظار آن را داشته‌ایم. برای پیچیده‌تر کردن اوضاع، کنار آمدن با مرگ یک عزیز می‌تواند ناراحتی دیگران را در مورد آن به شدت آشکار کند، که می‌تواند آنها را وادار کند که چیزی نگویند یا حرف اشتباهی بزنند.

و این مرا به رئیس شما می‌رساند. شما درست می‌گویید که تلاش رئیس شما برای ادعای نوعی هم‌ارزی بین بحران پزشکی حیوان خانگی‌اش و وخامت حال پدرتان، در بهترین حالت بی‌دقتی و در بدترین حالت، منزجرکننده است. من درک می‌کنم که برخی از مردم به مکالمات دشوار واکنش بدی نشان می‌دهند، اما دادن حق به رئیس شما در این مورد دشوار است. این واقعیت که رئیس شما دوباره آن را مطرح کرد، نشان می‌دهد که این موضوع چیزی بیش از یک لغزش زبانی بوده است. حتی اگر او تلاش می‌کرد با شما همدردی کند - و من تقریباً مطمئن هستم که این همان کاری بود که او انجام می‌داد - او راه اشتباهی را برای انجام این کار انتخاب کرد. به طور مکرر.

با این حال، نمی‌توانم راهی را تصور کنم که بتوانید در این مورد با رئیس خود صحبت کنید بدون اینکه او حالت تدافعی به خود بگیرد. ممکن است من ظرفیت او را برای خوداندیشی دست کم بگیرم، اما هر کسی که قادر به درک تمایز بین بحران پزشکی یک حیوان همراه و مرگ یک والد نباشد، بعید است که حتی زمانی که این تفاوت به او گوشزد شود، این کار را انجام دهد.

توصیه من این است: به اندوه و روند سوگواری خود احترام بگذارید، اما سعی کنید زیاد روی کاری که رئیس‌تان انجام داده یا نداده تمرکز نکنید. اگر بعد از چند ماه هنوز آنقدر از رفتار رئیس‌تان منزجر هستید که نمی‌توانید از آن بگذرید، به صحبت با یک متخصص بهداشت روان فکر کنید. این شخص می‌تواند به شما کمک کند تا احساسات خود را باز کنید و راهی برای هدایت آنها در محیط کاری‌ای که به نظر بی‌رحمانه می‌رسد و جامعه‌ای که ابزار یا واژگانی برای نحوه صحبت کردن یا حتی فکر کردن در مورد مرگ به ما ارائه نمی‌دهد، بیابید.

و این مرا به سوال شما در مورد رفتن می‌رساند. آیا فکر می‌کنم باید شغلتان را ترک کنید؟ خیر. با توجه به اطلاعات کمی که دارم، نه. اما اگر همچنان ایده صحبت کردن با رئیس خود را غیرممکن می‌دانید و با فرض اینکه این امتیاز و توانایی را دارید، ممکن است بخواهید ببینید چه چیز دیگری در دسترس است. حتی اگر در نهایت تصمیم به ماندن بگیرید، بررسی سایر فرصت‌ها می‌تواند به شما یادآوری کند که هر چقدر هم که این وضعیت با رئیس‌تان دشوار باشد، شما برای همیشه به آن محدود نیستید.