هیتلر از توافقی که با نویل چمبرلین در مونیخ در سال ۱۹۳۸ منعقد کرد پشیمان شد. چیزی که او واقعاً میخواست جنگ بود - هدف او تسخیر تمام چکسلواکی با زور به عنوان اولین گام به سوی تسخیر تمام اروپا بود.
او تصور نمیکرد که دولتهای بریتانیا و فرانسه آنقدر بیعرضه باشند که هر چه را که او علناً درخواست کرده بود، از جمله تجزیه چکسلواکی و اشغال سودتلند توسط ارتش آلمان، به او بدهند. وقتی این کار را کردند، هیتلر متوجه شد که در تله پذیرش قرار گرفته است، اما ناراضی بود. ظرف پنج ماه او دستور اشغال نظامی تمام چکسلواکی را صادر کرد، که نقض توافقنامه مونیخ بود، و شش ماه بعد، به لهستان حمله کرد.
امروز دولت ترامپ در حال پیشنهاد یک توافق به سبک مونیخ برای اوکراین به ولادیمیر پوتین است. مذاکرهکنندگان ترامپ تقریباً هر چیزی را که پوتین علناً درخواست کرده، بدون اینکه چیزی در ازای آن بخواهند، به او پیشنهاد دادهاند. آنها ممکن است تصور کنند که اگر همه چیز را در ابتدا به او بدهند، او با آتشبس و نوعی توافق موافقت میکند که آبروی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا را حفظ میکند و به او اجازه میدهد ادعای صلحطلبی کند، درست همانطور که چمبرلین این کار را کرد، البته فقط برای چند ماه.
آیا پوتین میپذیرد؟ در حال حاضر، به لطف مانورهای ضد اوکراینی ترامپ، او این امکان را دارد که در حالی که واشنگتن و کییف بر سر شرایط چانه میزنند، تماشا کند و جمعیت و شبکه انرژی اوکراین را در هم بکوبد و این کشور را به فروپاشی نزدیکتر کند. اما تاکنون، پوتین در مورد شرایطی که مایل به پذیرش آن برای دستیابی به صلح است، شفاف بوده است. مانند مایکل کورلئونه در فیلم *پدرخوانده قسمت دوم*، پیشنهاد او این است: هیچ.
هیچ تضمین امنیتی؛ نه اوکراین مستقل و مستقل؛ شاید حتی آتشبس هم نباشد. هدف پوتین، همانطور که از ابتدا بوده است، ادغام اوکراین در روسیه و محو کامل ملت، زبان و فرهنگ اوکراین است. او با کمال میل تسلیم اوکراین را هر زمان که کییف آماده باشد میپذیرد، اما در غیر این صورت، جنگ را تا زمانی که همه چیز را تصاحب کند، ادامه خواهد داد.
بیایید با تضمینهای امنیتی شروع کنیم. پوتین هرگز با آنها برای اوکراین موافقت نکرده است - *به هیچ وجه*. پوتین و سخنگویانش بارها اعلام کردهاند که مسکو هرگز نیروهای اروپایی را در خاک اوکراین به عنوان بخشی از توافق صلح نخواهد پذیرفت. پذیرش نیروهای اروپایی در اوکراین از نظر پوتین هیچ تفاوتی با پذیرش ناتو ندارد - همانطور که سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه، همین هفته گذشته گفت.
امتناع پوتین هم به سختی قابل درک است. هر توافقی که نیروهای غربی را در خاک اوکراین قرار دهد، روسیه را در موقعیت استراتژیک بدتری نسبت به قبل از تهاجم قرار میدهد. پس از سه سال درگیری، یک میلیون تلفات و رنج اقتصادی گسترده، پوتین تنها در تنگتر کردن حلقه محاصره روسیه، از جمله پذیرش سوئد و فنلاند در ناتو، نزدیکتر کردن نیروهای متخاصم به مرز روسیه و افزایش قابل توجه الزامات دفاعی حتی در زمان صلح، موفق شده است. جاهطلبیهای گستردهتر او در اروپا، شاید برای همیشه، مسدود خواهد شد. اگر ترامپ میتوانست فراتر از هاله نبوغ معاملهگری خود را ببیند، متوجه میشد که پایان دادن به جنگ با حضور نیروهای اروپایی در خاک اوکراین به هر منظوری، برای پوتین یک شکست استراتژیک عظیم خواهد بود.
پوتین همچنین ایده تضمین بینالمللی امنیت اوکراین را حتی بدون حضور نیرو در خاک این کشور رد کرده است. مذاکرات اولیه در سال ۲۰۲۲ دقیقاً به همین دلیل متوقف شد. اوکراین خواهان تعهد بینالمللی برای کمک به اوکراین در صورت حمله مجدد روسیه بود – چیزی معادل تضمین ماده ۵ در پیمان ناتو. این به معنای حضور نیروهای خارجی در خاک اوکراین – یا حتی هرگونه رابطه رسمی بین اوکراین و ناتو – نبود، بلکه تعهد کشورهای امضاکننده برای کمک به اوکراین «بیطرف» در صورت حمله به آن بود. پوتین این موضوع را رد کرد و بر حق وتوی روسیه در مورد هرگونه اقدامی از این دست اصرار داشت.
پوتین حتی اصرار داشته است که اوکراین نباید اجازه داشته باشد ارتشی را حفظ کند که قادر به مقاومت در برابر تهاجم مجدد روسیه باشد. او خواستار محدودیتهای شدید در تعداد نیروهای اوکراینی شده و هرگونه تصوری مبنی بر اجازه دادن به ایالات متحده یا اروپا برای ادامه ارائه تسلیحات برای کمک به اوکراین برای دفاع از خود در برابر حملات آینده را رد کرده است. به طور خلاصه، خواسته تزلزلناپذیر پوتین در هرگونه توافق صلحی، این بوده است که اوکراین را اساساً بیدفاع بگذارد.
علاوه بر این، پوتین از همان ابتدا خواستار پایان دادن به دولت ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، به عنوان شرط قبلی هرگونه توافق بوده است. اینکه او انتظار داشته باشد این خواسته برآورده شود، مشکوک است: کدام ملتی با سرنگونی دولت خود به عنوان بهای صلح موافقت میکند، مگر به عنوان شرایط تسلیم؟ با این حال او به این خواسته پایبند است. بر اساس گزارشها، مقامات ترامپ در حال حاضر در تلاش هستند تا زلنسکی را از قدرت برکنار کنند و فردی را که احتمالاً با مسکو دوستتر است، جایگزین او کنند. با توجه به واکنش اکثر اوکراینیها به کمین رئیسجمهورشان در دفتر بیضی، این تلاش موفقیتآمیز نخواهد بود. اما این واقعیت که مقامات ترامپ در حال تلاش هستند نشان میدهد که پوتین در پاسخ به امتیازات متعدد ترامپ، ذرهای عقبنشینی نکرده است.
او همچنین از خواسته گستردهتر خود برای «نازیزدایی» عقبنشینی نکرده است، که منظور او از آن سرکوب زبان اوکراینی به عنوان زبان رسمی اوکراین و جایگزینی آن با زبان روسی و فرهنگ و ملیگرایی اوکراینی است که پوتین آن را معادل مقاومت در برابر سلطه مسکو میداند. اگر کسی میخواهد بداند پوتین پس از به دست گرفتن کنترل اوکراین، امیدوار است چه کاری با این کشور انجام دهد، فقط کافی است به کاری که در حال حاضر در سرزمینهای تحت اشغال روسیه انجام میدهد، نگاه کند، جایی که اوکراینیها مجبور میشوند شهروند روسیه شوند و هرگونه مقاومتی منجر به زندان، شکنجه و اعدام میشود.
به نظر میرسد همه در غرب موافق هستند که در مقطعی در اوکراین آتشبس برقرار خواهد شد. اما کسی که هرگز در مورد آتشبس صحبت نمیکند، ولادیمیر پوتین است. او با مردم خود درباره آتشبس صحبت نمیکند. او در هیچ زمانی به اوکراینیها یا آمریکاییها پیشنهاد آتشبس نداده است. مردم تصور میکنند که او خواهان آتشبس است زیرا تلفات او سرسامآور است و اقتصادش در حال رنج است. اما، همانطور که من و دیگران استدلال کردهایم، پوتین فقط باید باور داشته باشد که اوکراین نسبت به او به فروپاشی نزدیکتر است و اگرچه او در حال رنج است، اوکراینیها بیشتر رنج میبرند. آخرین اقدامات ترامپ برای فلج کردن دفاع اوکراین در برابر حملات موشکی و پهپادی با انکار اشتراکگذاری اطلاعات حیاتی ایالات متحده، تنها میتواند این ارزیابی را تقویت کند.
ممکن است پوتین وسوسه شود که یک توافق به سبک مونیخ با ترامپ منعقد کند تا رئیسجمهور آمریکا را تقویت کند، کسی که به نظر میرسد مصمم است به پوتین چیزی را بدهد که شاید هرگز تصورش را هم نمیکرده است – تسلیم کامل آمریکا در مبارزه جهانی، نابودی اتحاد ناتو، انزوای اروپای ضعیف و میدان باز برای اقدامات بیشتر برای تحقق هدف فراگیر پوتین، که بازسازی اتحاد جماهیر شوروی و امپراتوری آن در اروپای شرقی و مرکزی است. اینجاست که قیاس مونیخ از بین میرود، زیرا مماشات چمبرلین هر چه بود، شامل تغییر طرف در بحران جاری اروپا و پیوستن به هیتلر برای تجزیه قاره نبود.
با این حال، پوتین ممکن است محاسبه کند که در حال حاضر این را به طور رایگان دریافت میکند. آسیبی که ترامپ به ناتو وارد کرده است احتمالاً جبرانناپذیر است. این اتحاد بر تضمین آمریکایی متکی بود که دیگر قابل اعتماد نیست. اما ترامپ دمدمی مزاج است و میتواند در هر زمانی، حداقل تا حدی، مسیر خود را تغییر دهد. این دلیلی برای پوتین است که به دنبال پیروزی در اسرع وقت باشد. او ممکن است هرگز فرصتی به خوبی این فرصت برای تکمیل کاری که سه سال پیش هنگام آغاز تهاجم خود برای انجام آن اقدام کرد، نداشته باشد.
یک چیز مسلم است: ترامپ بازیکن پوکر نیست. به لطف اقدامات او تا کنون، پوتین مجبور نشده است هیچ یک از کارتهای خود را رو کند. ترامپ ادعا میکند که میداند پوتین چه میخواهد، اما اقدامات خودش نشان میدهد که او در واقع هیچ سرنخی ندارد. یک روز ترامپ میگوید روسیه به دلایلی که «فقط من میدانم» خواهان صلح است. روز بعد، او به پوتین هشدار میدهد که تحریمهای بیشتری اعمال خواهد کرد. پوتین باید زیر لب بخندد. او در بخش اعظم سه سال گذشته تحریمهای آمریکا را تحمل کرده است. بیشتر از همینها تهدید بزرگی نیست. اگر این تنها کارتی است که ترامپ قصد دارد بازی کند، پوتین به زودی نقد خواهد شد و اوکراین به زودی محکوم به فنا خواهد شد. نویل چمبرلین معتقد بود که هیتلر توافق مونیخ را نقض نمیکند زیرا هیتلر به او احترام میگذارد. ترامپ در مورد پوتین این توهم را دارد. ممکن است همه ما بهای آن را بپردازیم.