یادداشت سردبیر (۶ مارس): از زمان انتشار این مقاله، دونالد ترامپ اعلام کرد که تعرفه بر کالاهای مکزیکی و کانادایی مشمول توافقنامه تجارت آمریکای شمالی (تقریباً نیمی از کل صادرات آنها به آمریکا، به گفته کاخ سفید) تا دوم آوریل به حالت تعلیق درخواهد آمد.
رسانههای تجاری کانادا خوشبین ماندند. یک روزنامه مستقر در تورنتو نوشت که اظهارات جنگطلبانه رئیسجمهور آمریکا، صرفاً لفاظیهای انتخاباتی است. او در نهایت در برابر تعرفههایی که ممکن است «خشم را در کانادا» برانگیزد، تصمیمگیری نخواهد کرد. چنین اعتمادی به شدت اشتباه از آب درآمد. در سال ۱۹۳۰، هربرت هوور، تعرفههای بدنام اسموت-هاولی را که به نام حامیان کنگرهای آنها نامگذاری شده بود، به قانون تبدیل کرد. میانگین عوارض بر واردات آمریکا از ۴۰ درصد در سال ۱۹۲۹ به ۶۰ درصد تا سال ۱۹۳۲ افزایش یافت و نظام تجارت جهانی از هم پاشید.
اکنون ممکن است جهان شاهد تکرار این ماجرا باشد. تعرفههای اسموت-هاولی برای حمایت از کشاورزان وضع شده بودند، اما به دلیل «تبانی» کنگرهایها، که نمایندگان به دنبال مزایایی برای صنایع محلی خود بودند، افزایش یافت. در آن زمان، کمتر کسی فکر میکرد که کل این بسته عاقلانه باشد. این روزنامه در واکنش به تصویب این لایحه، آن را «تراژیک-کمیک» خواند. تقریباً همین عبارت را میتوان در مورد تعرفههای امروزی به کار برد. در ساعت ۱۲:۰۱ بامداد ۴ مارس، دونالد ترامپ عوارض ۲۵ درصدی را بر واردات کانادا و مکزیک (بعداً به خودروسازان مهلت داد) و همچنین ۱۰ درصد اضافی بر واردات چین اعمال کرد، علیرغم این واقعیت که آمریکاییها تمایل کمی به جنگ تجاری با متحدان این کشور دارند، چه رسد به هرگونه منطق اقتصادی.
از این دوره چه میتوان آموخت؟ تعرفههای اسموت-هاولی آمریکا عامل رکود بزرگ شناخته شدهاند، اما این نادرست است. تاریخنگاران اقتصادی در عوض، انقباض ناخواسته پولی را عامل رکود میدانند. فدرال رزرو نتوانست به فروپاشی بانکها واکنش نشان دهد و این امر منجر به انقباض عرضه پول شد. این امر تأثیر حمایتگرایی را تشدید کرد: کاهش تورم، نرخهای مؤثر تعرفه را افزایش داد، که اغلب به صورت سنت بر وزن واردات وضع میشد، نه به عنوان درصدی از ارزش.
اگر تأثیر مستقیم اقتصادی تعرفهها بیش از حد بیان شده باشد، تأثیر کلی آنها اینگونه نیست. بدترین آسیب ناشی از تقسیم دموکراسیها به بلوکهای تجاری رقیب بود. در طول دهه ۱۹۲۰، جامعه ملل، که پیشدرآمد سازمان ملل متحد بود، موفق شد درباره «آتشبس تعرفهای» مذاکره کند. تعرفههای اسموت-هاولی متحدان آمریکا را خشمگین کرد، آنها از مجازات اقتصادی خود خشمگین بودند، اما حتی بیشتر از این احساس خیانت که این مجازات توسط یک متحد اعمال شده بود. در سال ۱۹۳۱، نویل چمبرلین، وزیر خزانهداری بریتانیا، تصمیم گرفت «ترجیحات امپراتوری» را برقرار کند و یک دیوار تعرفهای در اطراف امپراتوری بریتانیا ایجاد کند. این امر با توافقنامههای اتاوا در سال ۱۹۳۲، که توسط بریتانیا، استرالیا، کانادا، هند، نیوزیلند و آفریقای جنوبی امضا شد، به واقعیت پیوست. سیاستهای مشابه در امپراتوریهای هلند و فرانسه نیز باعث آسیب شد. به عنوان مثال، صادرات ژاپن هم از هند و هم از اندونزی، که در آن زمان مستعمره هلند بود، منع شد و لیبرالها را در توکیو تضعیف کرد.
این بار، دموکراسیهای جهان با هم متحد خواهند ماند: آنها در حال بررسی چگونگی تعمیق روابط تجاری هستند. با این حال، خطر تفرقه تنها هشدار تاریخ نیست. تعرفههای اسموت-هاولی بدون شک به یک صادرات کمک کردند: ضدآمریکاییگرایی. کوبا، که به صادرات شکر به آمریکا وابسته بود، دچار رکود شد. فروپاشی اقتصادی آن منجر به یک انقلاب ضدآمریکایی در سال ۱۹۳۳ و یک دولت کوتاه مدت شد که توسط یک کودتای تحت حمایت آمریکا سرنگون شد. روابط بین دو کشور از آن زمان تاکنون سرد بوده است. حزب لیبرال کانادا پس از تلافی علیه آمریکا با افزایش عوارض بر کالاهایی مانند تخممرغ و گندم، خواستار انتخابات زودهنگام شد. حزب محافظهکار که حتی بیشتر ضدآمریکایی و طرفدار تعرفه بود، در این انتخابات پیروز شد. امروز لیبرالها، که اکنون بیشتر از محافظهکاران ضدترامپ دیده میشوند، ذینفع هستند. آنها در نظرسنجیها پیش از انتخاباتی که ممکن است در عرض چند هفته برگزار شود، صعود کردهاند.
در طول دهه ۱۹۳۰، بسیاری از کشورها معاهداتی با آمریکا داشتند که آنها را از تلافی با تعرفه باز میداشت. در عوض، آنها از تکنیکهای ظریفتری مانند سهمیهبندی واردات برای خودروها، که در آن زمان لبه برنده تولید آمریکا بود، و همچنین تحریمهای از پایین به بالا استفاده میکردند. باشگاه سلطنتی اتومبیل ایتالیا از مصرفکنندگان خواست تا از خودروهای آمریکایی اجتناب کنند و گفت که رانندگی با یکی از آنها غیرمیهنی است. این را معادل دوران جنگهای بینالمللی تحریمهای امروزی تسلا، یک شرکت خودروسازی برقی که توسط ایلان ماسک اداره میشود و متحد نزدیک آقای ترامپ است، در نظر بگیرید. کریس میچنر از دانشکده بازرگانی لیوی، کوین اورورک از ساینس پو و کیرستن واندشنایدر از دانشگاه وین دریافتهاند که حتی در کشورهایی که به طور رسمی تلافی نکردهاند، واردات از آمریکا ۱۵ تا ۲۰ درصد بیشتر از آنچه شرایط اقتصادی ایجاب میکرد، کاهش یافته است.
بار دوم هم مضحک
تعرفهها همچنین به طور انفجاری با سیاست پولی تعامل داشتند. استاندارد طلا، یک سیستم مبادلهای که در آن ارزها به قیمت طلا متصل میشدند، مقصر بود (همانطور که در اشتباهات فدرال رزرو در پاسخ به ورشکستگی بانکها مقصر بود). بریتانیا در سال ۱۹۳۱ استاندارد طلا را ترک کرد. ضعیفتر شدن پوند، صادرات آن و مستعمرات آن را که از پوند نیز استفاده میکردند، رقابتیتر کرد و خریداران بیشتری را در بازارهای خارجی پیدا کرد. این امر باعث شد دیگران تعرفههای بالاتری را بر کالاهای بریتانیایی اعمال کنند یا کنترلهای ارزی را برای جلوگیری از خروج طلا از خزانههای خود اعمال کنند. ناتوانی در تأمین ارز مورد نیاز برای خرید واردات، بیش از تعرفهها، تجارت بینالمللی را متوقف کرد. در ابتدا، آمریکا و فرانسه از سیستم نرخ ارز جدا شدند و طلا احتکار کردند، قبل از اینکه به طور کامل آن را ترک کنند.
دانشجویان بحرانهای مالی باید نگران باشند. امروزه دلار، به عنوان ارز ذخیره جهانی، نقشی شبیه به طلا در دوره بین دو جنگ جهانی ایفا میکند. حدود نیمی از تجارت جهانی با این ارز صورت میگیرد. نقش آن با قدرت نظامی آمریکا تقویت میشود. در واقع، بری آیچنگرین از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی و همکارانش دریافتهاند که کشورهایی که با آمریکا اتحاد نظامی دارند، بیشتر احتمال دارد ذخایر دلاری داشته باشند و در نتیجه، فدرال رزرو تمایل بیشتری دارد تا به عنوان وامدهنده آخرین چاره برای اقتصاد جهانی عمل کند. در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۲۰، خطوط سوآپ بین آمریکا و متحدانش به جلوگیری از تکرار رکود بزرگ کمک کرد. در این دنیای جدید و تراکنشیتر، آیا چنین پشتیبانیای همچنان در دسترس خواهد بود؟ ¦
مشترکان اکونومیست میتوانند در خبرنامه جدید دیدگاه ما ثبتنام کنند، که بهترین مطالب از سرمقالهها، ستونها، مقالات مهمان و نامههای خوانندگان ما را گرد هم میآورد.