Tاصطلاح "سندروم خودکمبینی" به یک اصطلاح رایج فرهنگی برای خودکمبینی تبدیل شده است. به ما گفته میشود که این چیزی است که باید در درون خودمان اصلاح کنیم: یک باور آزاردهنده که ما فاقد صلاحیت یا شایستگی هستیم، حتی زمانی که همه شواهد خلاف آن را نشان میدهند. با این حال، برای بسیاری از زنان—و به ویژه زنان رنگینپوست—این چارچوببندی کاملاً اشتباه است.
در واقعیت، آنچه به عنوان سندروم خودکمبینی در محیط کار برچسبگذاری میشود، اغلب یک تشخیص نادرست است—علامتی از نابرابریهای سیستمی. این پاسخی است به محیطهایی که در تبعیض، طرد و بررسی بیامان شایستگی زنان، متخصصان سیاهپوست و سایر افراد رنگینپوست غرق شدهاند، روشی که به عنوان "بررسی شایستگی" شناخته میشود. بررسی شایستگی—چه عمدی و چه ناخودآگاه—افرادی را که هنجارهای سنتی رهبری و موفقیت را به چالش میکشند، تضعیف میکند. با این حال، سندروم خودکمبینی به عنوان یک شکست درونی پنهان میشود و زنان را به جای مواجهه با سیستمهایی که مبارزات آنها را تداوم میبخشند، به آسیبشناسی خود سوق میدهد.
این تشخیص اشتباه هرگز برای من روشنتر از مکالمه با یک مشتری احتمالی—یک زن سفیدپوست—در مورد یک سخنرانی اصلی در مورد سندروم خودکمبینی نبود. من دیدگاه خود را توضیح دادم: سندروم خودکمبینی یک اصطلاح کلی است که مقصران واقعی—تبعیض جنسی، نژادپرستی و برتری سفیدپوستان—را پنهان میکند. این میتواند زنان را برای سرزنش خود به دلیل آنچه در واقع بررسی مداوم و سیستمی شایستگی است، آماده کند.
این زن آشکارا جا خورد. او گفت که هیچکدام از مشاورانی که با آنها صحبت کرده بود، این موضوع را اینگونه چارچوببندی نکرده بودند و یک مشاور حتی ادعا کرده بود که "همه سندروم خودکمبینی دارند و هر کسی که بگوید ندارد، دروغگو یا خودشیفته است." این چارچوببندی تقلیلگرایانه و آسیبزا مرا شوکه کرد. سندروم خودکمبینی به عنوان یک اختلال روانپزشکی شناخته نمیشود. در DSM-5 یا طبقهبندی بینالمللی بیماریها فهرست نشده است. با این حال، این تصور که همه از آن رنج میبرند، فراگیر شده است.
من برای او توضیح دادم که احساسات خودکمبینی و عدم اطمینان بخشی از انسان بودن است. اما این احساسات با موانع و تبعیضهای سیستمی که محیطهایی را ایجاد میکنند که در آن زنان—و به ویژه زنان رنگینپوست—احساس ناشایستگی میکنند، متفاوت است. به عنوان مثال، زنان سیاهپوست اغلب این ایده را که آنها متقلب هستند رد میکنند. در عوض، آنها بر چالشهای کار در سیستمهایی که برای موفقیت آنها طراحی نشدهاند، تمرکز میکنند. این تفاوت در درک میتواند اصطکاک با زنان سفیدپوست ایجاد کند، که ممکن است این مبارزات را از طریق لنز شکستهای شخصی، روایتی که سندروم خودکمبینی تشویق میکند، چارچوببندی کنند.
با استناد به مقاله "گفتن به زنان اینکه آنها سندروم خودکمبینی دارند را متوقف کنید" استراتژیست جهانی شمولیت Ruchika Malhotra و نویسنده Jodi-Ann Burey در Harvard Business Review، من تأکید کردم که خودکمبینی اغلب بازتابی منطقی از تبعیض سیستمی است. همانطور که Malhotra و Burey بیان میکنند، "سندروم خودکمبینی دیدگاه ما را به سمت اصلاح زنان در محل کار به جای اصلاح مکانهایی که زنان در آن کار میکنند، هدایت میکند."
برداشتن نقاب از چهره خبیث
من اغلب از استعارهای الهامگرفته از Scooby-Doo برای توضیح این پویایی استفاده میکنم. در هر قسمت، Scooby و گروهش از چهره یک خبیث شبحوار نقاب برمیدارند و فاش میکنند که او کسی است که از ترس برای پنهان کردن نقشههای خود استفاده میکند. سندروم خودکمبینی نقابی مشابه است که نابرابریهای سیستمی را که به خودکمبینی دامن میزند، پنهان میکند. پس از برداشتن نقاب، سؤال واقعی این است: چگونه به اینجا رسیدیم و چرا بسیاری—به ویژه زنان سفیدپوست—باور دارند که شبح واقعی است؟
منشأ اصطلاح "پدیده خودکمبینی" که در سال 1978 ابداع شد، سرنخهایی ارائه میدهد. روانشناسان Pauline Rose Clance و Suzanne Imes تجربیات 178 زن عمدتاً سفیدپوست و طبقه متوسط بالایی را توصیف کردند که علیرغم دستاوردهایشان، از نظر فکری احساس تقلب میکردند. این مطالعه احساسات آنها را به عنوان شکستهای درونی به جای پاسخ به فشارهای خارجی، مانند پدرسالاری و برتری سفیدپوستان، که کمالگرایی را هدایت میکنند، چارچوببندی کرد. این واقعیتهای تبعیض جنسی، طبقاتی و نژادپرستی—و تعامل پیچیده این نیروها—را نادیده گرفت.
اگر این مطالعه شامل زنان رنگینپوست، زنان سفیدپوست طبقه کارگر یا سایر افرادی که از لنز باریک آن کنار گذاشته شده بودند، میشد، ممکن بود تصویر متفاوتی ترسیم کند. Crystal Lee Sutton، الهامبخش واقعی فیلم Norma Rae را در نظر بگیرید. در سال 1978، زمانی که Sutton کار خود را متوقف کرد و به طور مشهور روی یک میز در کارخانه ایستاد تا به تأثیر سرمایهداری افسارگسیخته، تبعیض جنسی و نژادپرستی بر زنان فقیر و طبقه کارگر که در آنجا کار میکردند اعتراض کند، تابلویی را بالا نبرد که نشان دهد احساس خودکمبینی میکند. او تابلویی را بالا برد که روی آن نوشته شده بود "اتحادیه."
باید روزهایی وجود داشته باشد که Sutton احساس عدم اطمینان یا حتی تقلب میکرده است—نه به دلیل یک اختلال بالینی، بلکه به این دلیل که او انسان بوده است. با این حال، او مقصر واقعی را شناسایی کرد: استثمار سیستمی زنان فقیر کارگر. Sutton فهمید که تغییر مستلزم ایجاد ائتلافی از زنان سفیدپوست و سیاهپوست برای به چالش کشیدن وضع موجود است. او به درستی عوامل خارجی را شناسایی کرد—و با داروی مناسب مبارزه کرد: همبستگی.
بازاندیشی راه حل
برای فراتر رفتن از سندروم خودکمبینی، باید آن را به عنوان یک مسئله سیستمی به جای یک شکست فردی چارچوببندی کنیم. محیطهای کار باید به محیطهایی تبدیل شوند که در آن ریزپرخاشگریها، تبعیض پنهان و فرصتهای ناعادلانه به طور فعال برچیده شوند. زنان باید تشخیص دهند که خودکمبینی اغلب بازتابی از بررسی شایستگی است، نه تواناییهای واقعی آنها.
همبستگی بسیار مهم است. زنان از همه زمینهها باید گرد هم آیند تا وضع موجود را به چالش بکشند و ائتلافهایی ایجاد کنند که تجربیات به حاشیهراندهشدهترین افراد را محور قرار دهند. سازمانها نیز باید ارزیابی کنند که چگونه نامزدها را برای استخدام و ترفیع ارزیابی میکنند: آیا تبعیضهای پنهان در معیارهای مورد استفاده برای سنجش شایستگی گنجانده شدهاند؟ و چگونه این تبعیضها به طور نامتناسبی بر زنان و افراد رنگینپوست تأثیر میگذارند؟
حرکت به سوی اقدام جمعی
سندروم خودکمبینی در انزوا رشد میکند و زنان را متقاعد میکند که فقط آنها دارای نقص هستند. اما راه حل در اقدام جمعی نهفته است. با پرداختن به ریشههای سیستمی بررسی شایستگی، میتوانیم محیطهای کاری ایجاد کنیم که در آن خودکمبینی مانع از پتانسیل نشود و هیچکس به دلیل اعتماد به نفس یا جاهطلبی خود مجازات نشود.
زنان سفیدپوست باید تشخیص دهند که موفقیتها و بارهای آنها با موفقیتها و بارهای زنان رنگینپوست در هم تنیده شده است. مبارزه علیه بررسی شایستگی فقط در مورد خودسازی فردی نیست. این فراخوانی برای برچیدن سیستمهای ستمی است که همه زنان را در محل کار تضعیف میکند.
در پی موج بزرگ DEI در سالهای 2020–2021 و فروپاشی و عقبنشینی کنونی از ایجاد محیطهای کاری عادلانهتر، زنان رنگینپوست—و به ویژه زنان سیاهپوست—خود را در معرض حمله مییابند و به شدت نیازمند حمایت متحدان واقعی هستند. برای پیشروی، باید نقاب از چهره خبیثان واقعی برداریم و آیندهای بنا کنیم که بر اساس همبستگی، عدالت و قدرت مشترک استوار باشد.
از کتاب QUALIFIED: چگونه بررسی شایستگی و نژاد در محل کار با هم برخورد میکنند نوشته Shari Dunn. Copyright © 2025 توسط Shari Dunn. با اجازه ناشران HarperCollins بازچاپ شده است.