شاید شما عادت داشته باشید که ادعاهای دونالد ترامپ را با تخفیف زیادی بپذیرید؛ هیچ کس نمی تواند شما را سرزنش کند. اما او واقعاً این شانس را دارد که آمریکا را به عصر طلایی که در دومین سخنرانی تحلیف خود اعلام کرد، رهبری کند. شرایط تاریخی، پویاییهای سیاسی و جسارت خود او نیز میتواند او را قادر سازد تا به میراثی که میخواهد به عنوان «صلحطلب و وحدتبخش» دست یابد. حزب او همسو شده است؛ مخالفانش در داخل سردرگم و بیحال هستند و مخالفان آمریکا در خارج مشغول مشکلات خودشان هستند. آقای ترامپ ده سال است که با هر کسی که تصور میکرد از او عبور کرده است، جنگیده است. قدرتمندترین دشمن او که هنوز ایستاده است، احتمالاً خود اوست.
همزمان با آغاز به کار مجدد، آقای ترامپ یک حمله بازاریابی را آغاز کرده است، یک روال آشنا، البته این بار با یک پیچیدگی: به جای اینکه مجبور باشد مردم را متقاعد کند که چیزی بزرگتر از آنچه هست، است - اینکه برج ترامپ در منهتن 68 طبقه دارد نه 58 طبقه - او باید برای چیزهایی که حقیقتاً بهتر از چیزی هستند که آمریکایی ها هنوز ممکن است متوجه شوند، اعتبار کسب کند. اقتصاد آمریکا مورد حسادت جهان است. آمریکا در حال حاضر مقادیر بیسابقهای از گاز و نفت صادر میکند و بزرگترین مانع برای پمپاژ بیشتر، تقاضای جهانی است. اما اعلام آقای ترامپ در سخنرانی تحلیف خود مبنی بر «وضعیت اضطراری ملی انرژی» ممکن است به او کمک کند تا در صف مقدم نوعی رژه قرار گیرد که شکوه آمریکا را جشن می گیرد، چیزی که رئیس جمهور فقیر جو بایدن توانایی فراخواندن آن را نداشت.
بازیهای مشابه، تعهد تحلیف آقای ترامپ را مبنی بر این که آمریکاییها اکنون «قادر خواهند بود خودروی مورد نظر خود را بخرند» توضیح میدهد، که در زمان آقای بایدن نیز به همان اندازه درست بود (و به همان اندازه برای کسانی که فراری را انتخاب کردند اما توان خرید آن را نداشتند، نادرست بود)، و تعهد او به استفاده از نیروها برای «دفع تهاجم فاجعهبار به کشور ما» در مرز جنوبی، جایی که دستگیریها به دلیل عبور غیرقانونی کمتر از زمانی است که آقای ترامپ از سمت خود رفت.
با این حال، دستورات اجرایی اولیه آقای ترامپ فراتر از آب و تاب دادن به موضوع است. در برخی موارد، آنها خواستار اقدام شدید، به ویژه در مورد مهاجرت هستند. مانند وعده های تعرفه ای آقای ترامپ و احیای "تقدیر آشکار" او، هیچ کس نمی داند او با ابتکار عمل اخراج خود تا کجا پیش خواهد رفت. اما یک احتمال بزرگتر و امیدوار کننده تر نیز وجود دارد: آیا این اقدام نمایشی می تواند بخشی از یک برنامه بزرگ برای عصر طلایی باشد؟
در اولین دوره ریاست جمهوری آقای ترامپ، برخی از دستیارانش پتانسیل پیوند دادن امنیت مرزی افزایش یافته به اصلاحات گسترده تر نظام مهاجرت آمریکا را دیدند. آقای ترامپ با تمام سخنان تند خود در مورد مهاجران، گاهی اوقات به ویژه در مورد افرادی که در کودکی آورده شده اند، دلسوز به نظر می رسد. در ماه اکتبر گذشته، او به هیئت تحریریه وال استریت ژورنال گفت که دلیل عملی برای صحبت های سخت خود در مورد مهاجرت غیرقانونی دارد: "هر چه مهربان تر شوم، افراد بیشتری به طور غیرقانونی وارد می شوند." (دولت بایدن این درس را با تاسف آموخت.) اما، آقای ترامپ گفت: "ما افراد خوب زیادی در این کشور داریم و باید کاری در مورد آن انجام دهیم." آقای ترامپ که با یک مهاجر ازدواج کرده است و برای اولین بار نیست، در مجموع گفت: "من می خواهم افراد زیادی وارد شوند، اما می خواهم آنها به طور قانونی وارد شوند."
آقای ترامپ سعی می کند هر اتاقی را که وارد می شود برنده شود، و این ممکن است دلیل نظرات او به سردبیران ژورنال باشد. اما او همچنین ممکن است تشخیص دهد که اعتبار بیشتری را با افراد سختگیر مهاجرت نسبت به هر رئیس جمهور دیگری در حافظه به دست آورده است، و بنابراین فرصتی برای دستیابی به چیزی دارد که پیشینیان اخیرش نمی توانستند. اصلاحات جامع مهاجرت از سال 1986 که رونالد ریگان امنیت مرزی را به همراه عفو برای تقریباً 3 میلیون نفر در آمریکا که به طور غیرقانونی در آن حضور داشتند به قانون تبدیل کرد، از دست روسای جمهور گریخته است.
معاملات بزرگ و دو حزبی دیگری برای آقای ترامپ امکان پذیر است. او علاقه ای به نوع اصلاحات مالیاتی دور از دسترس که ریگان به آن دست یافت نشان نداده است، اما در اولین دوره ریاست جمهوری خود، بارقه ای از جاه طلبی را برای نوعی قانون ایمنی اسلحه که نظرسنجی ها نشان می دهد اکثریت آمریکایی ها خواهان آن هستند، نشان داد. او پس از کشته شدن 17 نفر توسط یک فرد مسلح 19 ساله در یک دبیرستان فلوریدا در سال 2018 به والدین و دانش آموزان داغدار گفت: "این مانند گذشته صحبت نخواهد بود." خیلی وقت است که می گذرد، موارد زیادی وجود دارد و ما آن را انجام خواهیم داد." او نمایندگان جمهوری خواه را به دلیل "ترس" از انجمن ملی تفنگ سرزنش کرد (اما بعداً پس از صحبت با مقامات NRA، عقب نشینی کرد).
چنین معاملاتی در داخل کشور، دیدگاه آقای ترامپ مبنی بر وحدت بخش بودن را محقق می کند. فرصتهای او برای اثبات خود به عنوان یک صلحطلب، گسترش هاله طلایی آمریکا فراتر از سواحل آن، نه در پاناما، بلکه در اروپای شرقی و خاورمیانه در انتظار است، جایی که جنگ ممکن است متحدان آمریکا را خسته کرده باشد، اما مطمئناً مخالفان آن، روسیه و ایران را تضعیف کرده است. آزمون برای آقای ترامپ این است که آیا او می تواند بر معاملات منصفانه برای اوکراین و برای فلسطینی ها اصرار کند یا خیر.
با بدخواهی نسبت به برخی
از آبراهام لینکلن تا فرانکلین روزولت تا ریگان، روسای جمهوری که کارهای بزرگی انجام داده اند، در نظر تاریخ بیشتر به عنوان وحدت بخش ظاهر می شوند تا در نظر معاصران خود. آنها همه نیز تفرقه انداز بودند. آنها همچنین مورد انتقادهای شدید و حتی حمله خشونت آمیز قرار گرفتند.
اما آقای ترامپ هنوز حتی به عظمت روحی که آن روسای جمهور به این کار آوردند، اشاره ای نکرده است. تعصبات کوچک سخنرانی تحلیف او، همراه با عفو او حتی برای محکومان خشونت آمیز 6 ژانویه، برای شانس او برای غلبه بر ضعف هایی که احتمالاً بر آنچه می تواند یک عصر طلایی باشد سایه افکنده است، ضعیف است: خود دلسوزی، دامنه توجه متغیر، آسیب پذیری در برابر چاپلوسی و احترام به افراد قدرتمند. ژنرال اچ.آر. مک مستر در "در جنگ با خودمان"، خاطرات خود در مورد زمان حضورش به عنوان مشاور امنیت ملی آقای ترامپ در دوره اول، نتیجه می گیرد: "احساس رنجش ترامپ، تمایل او را برای جستجوی تایید از وفادارترین حامیانش به جای گسترش پایگاه حمایت خود تقویت کرد." "بی انضباطی ترامپ او را به عنوان یک آنتاگونیست در داستان خودش" و در داستان آمریکا تبدیل کرد. ■
مشترکین اکونومیست می توانند در خبرنامه نظر جدید ما ثبت نام کنند که بهترین رهبران، ستونها، مقالات مهمان و مکاتبات خوانندگان ما را گرد هم میآورد.