عکس‌ها از آنجلینا کاتسانیس / پول / گتی
عکس‌ها از آنجلینا کاتسانیس / پول / گتی

دونالد ترامپ نقش کلیسا را بازی می‌کند

در روز تحلیف، چهل و هفتمین رئیس جمهور خود را به عنوان ظرفی مورد لطف ویژه خداوند متعال معرفی کرد.

معمولاً عکس گرفتن در کلیسا ناپسند است. اما در کلیسای سنت جان، کلیسای اسقفی درست روبروی میدان آرام لافایت از کاخ سفید، عکاسی حداقل یک بار در هر چهار سال اجتناب ناپذیر است. هر روز تحلیف، بسیاری از قدرتمندترین نمایندگان دولت ایالات متحده، گذشته و به سرعت در حال ورود، به اصطلاح کلیسای روسای جمهور می روند، ظاهراً برای دعا. این پناهگاه صمیمی، با فضای تفکر، به این ترتیب، بخش کوچکی از تئاتر تداوم آمریکایی است. دولت های ریاست جمهوری، که اغلب از نظر لحن و جهت گیری سیاسی به شدت متفاوت از یکدیگر هستند، با این کمترین اشاره به خدا به هم متصل می شوند.

در سال 2020 - یک عمر از نظر سیاسی، اما فقط دیروز وقتی به آن فکر می کنید - هوای بیرون آن کلیسا پر از گاز اشک آور بود. سربازانی که به دستور دونالد ترامپ اعزام شده بودند، جمعیتی را که در میدان برای اعتراض به خشونت پلیس جمع شده بودند، عقب راندند. ترامپ به فضا نیاز داشت تا جلوی چادر کلیسا بایستد و انجیلی را بالا ببرد: یک عکس پر از نمادهایی که ترامپ - تولید کننده نمایش، بله، اما به ندرت معنای عمیق - علاقه ای به اعمال کنترل بر آنها نداشت. او فقط یک عکس می خواست.

صبح روز دوشنبه، درست قبل از تحلیفش، ترامپ دوباره در داخل کلیسا بود و قدرت تشریفاتی آن را برای چند قطره دیگر خودبزرگ بینی می فشرد. عکس‌هایی از نیمکت‌ها وجود داشت، به‌ویژه از جمعی از غول‌های فناوری که به دنبال ترامپ از مار-ئه-لاگو تا دی سی، تاج‌های گل را به پای او می‌اندازند و حرکات قربانی‌گونه به او ارائه می‌دهند. همه آنها می خواهند دیده شوند که می خواهند او موفق شود. این یک راه طولانی از حالت اصلی نوع خود به عنوان نابغه های خوش خیم بوده است که می خواستند با هر بایت یا بیت کد باینری، صلح، عشق و ارتباط را به جهان بیاورند. اینها افرادی هستند که قبلاً از چهره گاندی در تبلیغات تلویزیونی برای رایانه های شخصی استفاده می کردند. شاید آنها برای این ملاقات اخیر با ترامپ مقدر شده بودند: همه آنها آرزو می کنند که کسی متوجه شود که آنها مسیح هستند، نه کسی که آن بالا روی صلیب خونریزی می کند.

هیچ کس به خصوص متدین به نظر نمی رسید. اگر انتظارش را داشته باشید، احمقانه خواهید بود. موهای پف کرده و ظاهر خالی مارک زاکربرگ را می شد دید، همچنین چهره براق جف بزوس، که هر بار به نوعی چاق تر و مرطوب تر از آخرین باری بود که آن را دیده بودید. چند ردیف جلوتر از افراد فنی، جو روگان "کمدین" و پادکستر بود، که قبلاً تظاهر می کرد که "فقط سوال می کند" اما اخیراً متقاعد شده است که همه در جهان به جز او همیشه نسبت به دوست جدیدش دون بی انصافی می کنند.

به زودی ترامپ از لیموزین خود بیرون آمد، همانطور که معمولاً در لحظاتی مانند این به نظر می رسد: مانند بچه ای که از قبل بی قرار است از کلیسا بیرون بیاید. از آنجایی که او هیچ تصوری از تداوم خود با گذشته یا بدهی به آینده ندارد، به نظر می رسد از حرکات و وظایف تشریفاتی دولت گیج شده است. او یک میز بزرگ و خوب را می فهمد - جایی است که افراد را اخراج می کنید، یا با هر آدم بزرگ که با شما تماس می گیرد (این روزها، بیشتر آنها) صحبت می کنید، یا از خودتان عکس می گیرید که مشغول و مهم به نظر برسید. اما محرابی که در آن زانو می زنید، همیشه برای ترامپ بیگانه خواهد بود. همسرش، ملانیا، او را همراهی می کرد، که آماده بود تا یک تور دیگر انجام وظیفه کند، با کلاه لبه پهن آبی و سفید تیز به نظر می رسید که مایکل جکسون را به یاد می آورد. لبه تیغ گفت: "دور بمان" و "من ترجیح می دهم مجبور نباشم این را ببینم" همه در یک نفس. ترامپ ها اکنون در نسخه خود از این کار با تجربه هستند، و بنابراین، متأسفانه، ما هم.

بعد از کلیسا، ترامپ به کاخ سفید رفت، جایی که جلسه اجباری خود را با جو بایدن داشت - ترامپ در سال 2020 از این دیدار صرف نظر کرد، زیرا، باز هم، او فکر می کند این نوع چیزها برای احمق ها است، مگر اینکه او در طرف برنده باشد - و سپس به مراسم تحلیف، در داخل کاپیتول رفت، مکان دیگری که او راه های شگفت انگیزی برای هتک حرمت آن پیدا کرده است. فکر می کنید ایستادن روی سکو در روتوندا برایش خنده دار باشد، در شرف سوگند خوردن، مدت زیادی نگذشته بود که تحریک به شورش در همان ساختمان. اما حس شوخ طبعی ترامپ - باید اعتراف کنید که وجود دارد. چه بخواهید چه نخواهید، عمل خطرناک او یکی از دلایل ادامه اهمیت سیاسی اوست - زیاد ادامه ندارد. او قطعاً هیچ کنایه ای در مورد دکوراسیون داخلی ندارد. استعداد بزرگ زیبایی شناسی او تبدیل کردن محیط های سخت به زمین های صحنه برای شلاک است.

بقیه جمعیت، که از طریق دوربین های سیار، تشنه کنایه اخبار تلویزیونی دیده می شد، همه مجاورت مضحکی بودند: جرد کوشنر نه چندان دور از زاکربرگ نشسته بود، هر دو به طور رباتیک دست می دادند و در غیر این صورت مهارت های اجتماعی انسانی را بازی می کردند. جیل بایدن - که گزارش شده است که برخی از بدترین توصیه های این قرن آمریکایی را به شوهرش کرده است، که به نوعی یک چهارم آن به پایان رسیده است - پریشان به نظر می رسید، و گاهی اوقات، حداقل به چشم من، به نظر می رسید که اشک هایش را فرو می خورد. او باید آن احساس را در یک صحبت فداکارانه با جو خیلی قبل از جولای صرف می کرد. اجرای پیانوی سرود توماس چیشولم «بزرگ است وفاداری تو» نواخته شد، در حالی که ایلان ماسک با چشمان عجیب و غریب و زبان بدن غیرقابل توضیح خود به اطراف نگاه می کرد. یک میلیاردر بی ثبات که قرار است به یک رئیس جمهور بی ایمان مشاوره بدهد - نسخه ای از عظمت آمریکا که فقط تلخ ترین طنزپرداز می تواند دوست داشته باشد.

دوربین هایی در راهروی روتوندا نصب شده بود، بنابراین بینندگان تلویزیونی می توانستند تلاش های قبلی برای مباشرت ملی را برای ورود به ساختمان ببینند. بیل و هیلاری کلینتون با چهره ای خسته وارد شدند. باراک اوباما، که در این نوع موارد تک و تنها ظاهر شده است - میشل چند هفته پیش به مراسم تشییع جنازه جیمی کارتر، مجموعه دیگری برای ادعای یک دین مدنی آمریکایی در حال نازک شدن، نه گفت - کار معمول خود را انجام داد، یک عمل باحال که با ادامه اضطرارهای واقعی که به پاشنه های ما می آید، شروع به قدیمی شدن می کند. جو بایدن و کامالا هریس، آن توتم های ناتوانی دموکرات ها، با هم وارد شدند و طوری رفتار کردند که انگار به آنها دستور داده شده بود که هرگز حتی یک نگاه گذرا به یکدیگر نداشته باشند. تشکیلات قدیمی دو حزبی که به نوعی همچنان راه را برای کلاهبرداری املاک و مستغلات نیویورک باز می کند، به نظر می رسید که به همان اندازه بی خیال و گیج شده اند که ترامپ تاکنون دو بار آنها را نشان داده است. ترامپ یک فاجعه است، اما این حس فزاینده را تقریباً در همه جای کشور ما تأیید کرده است که این افراد شایسته شکست خوردن، بارها و بارها، تا زمانی که تغییر کنند یا بهتر است، عصای رهبری را برای همیشه بگذرانند.

سلیقه بد مداوم ترامپ در موسیقی تقریباً خنده دار است. او کریستوفر ماکیو زوزه کش را - ظاهراً مورد علاقه برادر مرحومش رابرت بود - برای خواندن نه یک، بلکه دو قطعه در مراسم تحلیف آورد. با شروع کار، ماکیو با زیر و بم خود دست و پنجه نرم کرد و در حالی که نسخه ای نرم از آهنگ "ای آمریکا" را می خواند، با ضرب آهنگ تعیین شده توسط هر کسی که روی درامز بود، مبارزه کرد.

تیموتی دولان، کاردینال اسقف اعظم کاتولیک نیویورک، که دوستدار تبلیغات است، به حضار اعلام کرد که «بدون خدا، تلاش‌های ما به خاکستر تبدیل می‌شود». این نقل قولی از مارتین لوتر کینگ جونیور است، که تعطیلاتش - کنایه دیگری، احتمالاً غم انگیزتر از بقیه اما نه کمتر از یک نتیجه طبیعی از پارادوکس های رو به رشد این ملت - امسال، مجبور شد فضایی را با عامل بدون توقف پنج نفره سنترال پارک به اشتراک بگذارد. فرانکلین گراهام، پسر بیلی - یکی از نمونه‌های کلاسیک خانگی از کاهش جزئی از یک نسل آمریکایی به نسل دیگر. پدرش گاهی اوقات می توانست متعصب باشد، اما حداقل مرد می توانست موعظه کند - در برابر ترامپ تعظیم کرد و دعای خود را بیشتر به مرد تا خدا هدایت کرد. او گفت: «چهار سال گذشته، مطمئنم زمان هایی بود که فکر می کردید بسیار تاریک است. اما ببینید خدا چه کرده است.»

زمانی که ترامپ توسط قاضی ارشد جان رابرتز سوگند یاد کرد، پوزخند کوچکی زد. او بهتر از همه می داند که دوربین ها کجا هستند و مخاطب واقعی او چه کسانی هستند: افرادی که در خانه خود دور تلویزیون جمع شده اند. او با آن اشاره گفت: حالا به این نگاه می کنید؟ این بازنده ها دارند منو برمیگردونن!

بدون آگاهی کامل از چند روز گذشته زندگی ترامپ، ادعای این امر به عنوان یک واقعیت غیرممکن است، اما مطمئن بودم، در حالی که تماشای سخنرانی تحلیف ترامپ بودم، که او آن را برای اولین بار می خواند. انرژی او کم بود، به خصوص در ابتدا، و لحن آوایی او شبیه بچه مدرسه ابتدایی بود که به سمت جلوی کلاس رانده شده بود و مجبور به تلاوت شده بود. او بخش های اشتباهی از چندین جمله نسبتاً طولانی را تأکید کرد و کل پاراگراف هایی را که محتوای آنها به وضوح کسل کننده بود، با عجله پشت سر گذاشت. او با بیهودگی گفت: "نور خورشید بر کل جهان می بارد." وقتی او وعده سخنران خود را خواند که دولت آینده "خدای خود را فراموش نخواهد کرد"، ترامپ به شیوه مسخره آمیز ظاهراً جدی خود، چیزی را که به نظر می رسید بداهه گویی بود، اضافه کرد: "نمی توان این کار را کرد." و درست است: نمی توانید آنچه را که هرگز به آن فکر نکرده اید فراموش کنید.

با این حال، عجیب است: ترامپ به وضوح هیچ احترامی به دین و پیروان آن ندارد - حداقل بخشی از سوگند خوردن او، دستش روی انجیلی که ملانیا برایش نگه داشته بود، نبود، بلکه در کنارش آویزان بود - و هیچ ارتباطی با باور قوی، گاهی اوقات آشفته به مشیت که در زیر همه انواع شکوه های آمریکایی و بدرفتاری های آمریکایی زمزمه کرده است، اما او این بار تصمیم گرفته است خود را به عنوان ظرفی مورد لطف ویژه خداوند متعال معرفی کند. او هنوز از تلاش تکان دهنده واقعی برای ترور در ژوئیه گذشته در پنسیلوانیا برای القای نور واقعی دین به خود استفاده می کند. او گفت: «من توسط خدا نجات یافتم تا دوباره آمریکا را بزرگ کنم.» اگر به خدا اعتقاد دارید، انکار این که او در آن روز نجات یافته است، سخت است. اما برای اینکه ایمان خود را حفظ کنید و زندگی را همانطور که به ما ارائه می شود دوست داشته باشید - چه برسد به اینکه آمریکا را دوست داشته باشید - باید حس غنی از کمدی الهی و رمز و راز کیهانی داشته باشید. چه کسی می تواند بداند، تا زمانی که زمان باز شدن خود را به پایان برساند، ترامپ واقعاً هنوز برای انجام چه کاری اینجاست؟ شاید فقط برای تکرار دروغ هایی به قدری بزرگ که همه ما بتوانیم معانی متضاد آنها را به طور غیرقابل بحث درست فرض کنیم - مانند این سخن خنده دار که بعداً در سخنرانی مطرح شد: "این چیزی است که من می خواهم باشم: یک صلح طلب و یک متحد کننده."

دهان دونالد ترامپ با زیرنویس روی صفحه.

با این حال، به نوعی، آن آرزوهای به ظاهر صلح جویانه در کنار آرزوهای اخیراً کشف شده ترامپ برای یک مرزنشین نئو زندگی می کند. او گفت: «روح مرز در قلب‌های ما نوشته شده است.» او در مورد انواع گسترش به مدت طولانی غرق شد:

ایالات متحده بار دیگر خود را ملتی در حال رشد خواهد دید، ملتی که ثروت خود را افزایش می دهد، قلمرو خود را گسترش می دهد، شهرهای خود را می سازد، انتظارات خود را بالا می برد و پرچم خود را به افق های جدید و زیبا می برد. و ما سرنوشت آشکار خود را در میان ستارگان دنبال خواهیم کرد و فضانوردان آمریکایی را برای کاشت ستارگان و نوارها در سیاره مریخ پرتاب خواهیم کرد.

مریخ. خوب. اول او! او قول داد که ما را بار دیگر به یک "ملت آزاد، مستقل و مستقل" تبدیل می کند، سپس - با زیپ کردن متن خود مانند طولانی ترین لا لا لا - به زودی پایان داد.

قبل از پایان نمایش، یک کشیش سیاه پوست از دیترویت به نام لورنزو سول به جایگاه نزدیک شد و از خود یک احمق ساخت. او لحن دکتر کینگ را تقلید کرد، قطعه ها و ریتم هایی از سخنرانی "من یک رویا دارم" - که همیشه به دلیل برخی دلایل وحشتناک مورد سوء استفاده قرار می گیرد - و آنها را به سوی عظمت بیشتر دونالد ترامپ برگرداند. این فقط یکی از ریف های گستاخانه اوست:

پدر آسمانی، به نام عیسی، امروز بسیار سپاسگزاریم که از چهل و هفتمین رئیس جمهور ما استفاده خواهید کرد تا با معنای جدیدی بخوانیم، "کشور من، مال تو، سرزمین شیرین آزادی، از تو می خوانم. سرزمینی که پدرانم در آن جان باختند. سرزمین غرور زائران. از هر دامنه کوهی بگذارید آزادی زنگ بزند." و از آنجایی که آمریکا فراخوانده شده است تا ملتی بزرگ باشد، ما معتقدیم که شما این را محقق خواهید کرد.

او سخنرانی خود را همانطور که کینگ یک بار داشت به پایان رساند: "بالاخره آزاد شد، بالاخره آزاد شد. متشکرم، خدای متعال، بالاخره آزاد شدیم." ترامپ پشت سر سول بود و با پوزخند تحقیرآمیز به او نگاه می کرد، گویی می گفت، ببین این یارو رو! آدمایی که اینقدر پر از مزخرفات هستن فوراً همدیگه رو میشناسن. پدر آسمانی، نام عیسی، خدای متعال، دکتر کینگ، این فهرست ادامه دارد: هیچ چیز خوبی وجود ندارد که نگرش ترامپیست نتواند آن را فاسد کند. سول باید از استفاده از سبک ها و صداهای عبادت کلیسای سیاه پوستان برای تزئین چنین مراسمی شرمنده باشد، اما او اولین و آخرین نخواهد بود. او نشانه ای از چیز بیمار است، درست مانند رئیس جمهور جدیدی که او اینقدر دوست دارد. بعداً در همان روز، ماسک - نابغه و شاعری که الهام بخش آرزوهای مریخی ترامپ بوده است - در یک تجمع حاضر شد و با چیزی شبیه سلام نازی به جمعیت سلام داد. یک بازوی صاف و یک چشم سرد. در واقع، بالاخره آزاد شد.

در مورد خود ترامپ، او بازگشته است. خوب است که او از سرما ترسید و تصمیم گرفت مراسم تحلیف را در داخل برگزار کند: بهتر است این بخارات مضر را در هوای آزاد رها نکنید. اکنون او استاد مراسم آمریکایی است، بزرگ‌ترین جشن‌گیرنده دین مدنی آمریکایی، هرچند که کم می‌داند یا از آن می‌داند. اگر جای او بودم، فقط آن چیزها را رها می کردم. وقتی بچه بودم، بدترین و خطرناک ترین کاری که می توانستی در چشم بزرگان انجام دهی این بود، همانطور که می گفتند، "بازی کلیسا" ♦