صحنه در کیف در اوایل این ماه یادآور تاریکترین روزهای حکومت الیگارشی بود. اسکات بسنت، وزیر خزانهداری ایالات متحده، یک تکه کاغذ را از روی میز به ولودیمیر زلنسکی داد. به گزارش وال استریت ژورنال، بِسِنت به رئیسجمهور اوکراین گفت: «شما واقعاً باید این را امضا کنید.» این سند توافقی بود که به ایالات متحده حق استخراج صدها میلیارد دلار مواد معدنی اوکراین را میداد. وقتی زلنسکی گفت که برای بررسی این پیشنهاد به زمان نیاز دارد، بسنت کاغذ را به او نزدیکتر کرد و هشدار داد که "افرادی در واشنگتن" بسیار ناراحت خواهند شد.
دولت ترامپ با همان روحیه سابق دزدسالارانی عمل میکرد که در سپیده دم دوران پسا کمونیستی در اوکراین و روسیه ثروت اندوختند و با تهدیدهای پنهان، رهبر این کشور را برای واگذاری عجولانه منابع گرانبها در یک معامله سایه دار، ارعاب میکردند.
به اعتبار زلنسکی، او تمام تلاش خود را برای مقاومت در برابر فشار بسنت انجام داد. او توضیح داد: «من نمیتوانم کشورمان را بفروشم.» گویی او واقعاً این پیام را درونی کرده بود که دیپلماتهای آمریکایی از دولتهای بوش، اوباما و بایدن تلاش کرده بودند در روان جمعی اوکراین فرو کنند: دموکراسی اوکراین به مقاومت در برابر منافع تجاری قدرتمندی بستگی دارد که به دنبال غارت ثروت آن بر اساس شرایطی بسیار نامطلوب برای مردم اوکراین هستند. تمایل زلنسکی برای ایستادگی در برابر رئیس جمهور دونالد ترامپ، و وفاداری به ارزشهای آمریکایی در مواجهه با ارعاب آمریکا، یک تبادل جایگاه وارونه بود.
این لحظه یادآور قسمت دیگری از گذشته اخیر اوکراین است. سه سال پیش در چنین روزی، نیروهای روسی از مرزهای کشور عبور کردند، قاتلان در جستجوی رئیس جمهور خود به پایتخت سرازیر شدند، شهروندان به دنبال پناهگاه به متروها رفتند. آژانس های اطلاعاتی غربی نابودی قریب الوقوع اوکراین را پیش بینی کردند. و در آن لحظه ناامیدی، زلنسکی در تاریکی شب به خیابان های خالی کیف رفت تا ویدیویی ضبط کند و به جهان اطمینان دهد: "ما هنوز اینجا هستیم."
در آن روزهای اولیه جنگ، زلنسکی شروع به ایفای نقش مدافع لیبرالیسم کرد و از طرف دموکراسی جهانی می جنگید. اینکه او واقعاً منظورش چه بود مشخص نبود. قبل از جنگ، سابقه او در مهار فساد در بهترین حالت ناهموار بود. با بی تجربگی سیاسی خود و عدم تمایل عجیب و غریبش به آماده سازی کشورش در برابر تهدید قریب الوقوع روسیه، این بازیگر سابق کمدی به سختی ساختارهای محکمی در برابر استبداد داشت.
اما او در مواجهه با یک حمله بی امان به یکی تبدیل شد. او با حفظ استقلال کشورش، اکنون با نه یک، بلکه دو تن از قدرتمندترین رهبران غیرلیبرال جهان روبرو است که به طور همزمان توطئه می کنند. به دلایل هم پیش پا افتاده و هم مالی، به نظر می رسد ترامپ مصمم است هدف ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، مبنی بر درهم شکستن حاکمیت اوکراین را محقق کند. رئیس جمهور آمریکا برای حل و فصل جنگ به نفع روسیه فشار می آورد، بدون اینکه حتی به زلنسکی اجازه حضور در میز مذاکره را بدهد. و معامله منابعی که او دنبال می کند، به منزله غرامت های جنگ جهانی اول است، اما از قربانی تجاوز گرفته می شود. این امر اوکراینی ها را مجبور می کند که ثروت زیر زمین خود را واگذار کنند، بدون هیچ تضمینی در ازای امنیت خود. اخاذی که ترامپ پیشنهاد می کند، هرگونه امکان بهبودی اقتصادی را از اوکراین سلب می کند و مردم آن را به حالت بردگی می کشاند.
در این لحظه جدید بحران، زلنسکی به نقشی که در روزهای اولیه جنگ ایفا می کرد بازگشته است. او در مواجهه با نیروی بی پرده، شجاعانه مقاومت می کند. او در مواجهه با قلدری، ترامپ را به غوطه ور شدن در اطلاعات نادرست متهم کرد. علیرغم تمام فشارهایی که ایالات متحده برای پذیرش معامله مواد معدنی بر او وارد کرده است، او از این کار امتناع کرده است. او دیروز گفت: «من چیزی را امضا نمیکنم که ده نسل از اوکراینیها مجبور به بازپرداخت آن باشند.» او با دانستن اینکه ترامپ هرگز خصومت شخصی خود را نسبت به او کنار نخواهد گذاشت، پیشنهاد داد در ازای تضمین امنیتی غرب استعفا دهد.
او علیرغم این واقعیت که هیچ اهرمی در معاملات خود با ایالات متحده به جز ترغیب اخلاقی و توانایی محدودی برای قرار گرفتن در مسیر ترامپ ندارد، در برابر خواسته های دولت مقاومت کرده است. ارتش اوکراین کاملاً به سلاحهای آمریکایی وابسته است و متحدان اروپایی آن تقریباً هیچ کاری نمیتوانند در این تاریخ دیر، برای پر کردن این خلأ انجام دهند. در پایان، با توجه به وجود متزلزل اوکراین، زلنسکی ممکن است چاره ای جز پذیرش هر آنچه ترامپ تحمیل می کند، نداشته باشد، اما حداقل او نشان داده است که مسیری غیر از تسلیم فوری وجود دارد.
روزی روزگاری، ایالات متحده منابع دیپلماتیک و کمک های نظامی را به اوکراین سرازیر کرد تا به استبداد به سبک روسی سقوط نکند. اکنون این ایالات متحده است که به آن سمت می رود. در قالب ایلان ماسک، یک الیگارش قدرت دولت آمریکا را تسخیر کرده است، که از طریق آن می تواند به طور نامرئی منافع خود را پیش ببرد. رئیس جمهور در تلاش است تا رسانه ها را با ارعاب (و شکایت) وادار به تبعیت از دستور کار دولت کند. هنجارهای دولت اداری به گونه ای شکسته شده است که ترامپ می تواند به نوچه ها پاداش دهد و دشمنان را مجازات کند. و به معنای واقعی کلمه، ایالات متحده با استبداد روسیه همکاری می کند تا سیاست های خارجی دو رژیم با هم همسوتر شوند.
نهادهای آمریکایی عمدتاً در میان حمله ترامپ از کار افتاده اند و متحدان اروپایی بی هدف وحشت زده شده اند. اما حضور زلنسکی، غرب را به خاطر مخالفت بیهوده اش توبیخ می کند. قاطعیت او، جمهوریخواهانی را که زمانی او را به عنوان وینستون چرچیل دوران مدرن تحسین میکردند، به خاطر تسلیمطلبی پست خود شرمنده میکند. اگرچه او احتمالاً بیشتر از هر کسی در این سیاره از دولت ترامپ ضرر خواهد کرد، اما با تدبیری که یادآور تاکتیک های چریکی اوکراین بلافاصله پس از تهاجم روسیه است، به عقب نشینی ادامه داده است. وقتی تاریخ این دوران نوشته شود، زلنسکی به عنوان رهبر جهانی مقاومت ضد استبدادی شناخته خواهد شد که از پذیرش شرایطی که قدرتمندان به دنبال تحمیل آن بر کشورش بودند، امتناع کرد. او با مثال قهرمانانه خود شرایط مبارزه را روشن کرد. او به لیبرال های ناامید یادآوری می کند: "ما هنوز اینجا هستیم."