تصویرسازی از Jan Buchczik
تصویرسازی از Jan Buchczik

پادزهر نهایی برای رفتار سمی آنلاین

تغییر درک و دریغ کردن توجه، راهی عالی برای به دست آوردن کنترل بر سوء استفاده آنلاین است.

می‌خواهید از نوشته‌های آرتور مطلع باشید؟ ثبت نام کنید تا هر زمان که ستون جدیدی منتشر شد، ایمیل دریافت کنید.

چند سال پیش، یکی از دوستانم در اینترنت دچار مشکل شد. او کتابی می‌نوشت که موضعی قاطع در مورد یک موضوع بحث‌برانگیز داشت و در مورد آن در رسانه‌های اجتماعی صحبت می‌کرد. او دنبال‌کنندگان زیادی نداشت، اما فعالانی که با دیدگاه او در مورد این موضوع مخالف بودند، متوجه شدند و تصمیم گرفتند که او را به خاطر تفکر اشتباه مجازات کنند.

ناسزاهای خشمگینانه آنها در مورد کار او، مکالمه را به افرادی که به طور ناشناس و عامدانه به دنبال توهین و تحریک دیگران در اینترنت هستند - و این ترول‌ها شروع به سوء استفاده بی‌امان از دوست من کردند - گسترش داد. او با ناامیدی در صدایش به من گفت: «مردم به من می‌گویند خودم را بکشم!» او نگران این بود که داکس شود، یا بدتر. «آیا به محافظ شخصی نیاز دارم؟ شاید باید نقل مکان کنم.»

از روی کنجکاوی، از دوستم پرسیدم که چقدر زمان را در رسانه‌های اجتماعی صرف نظارت بر تمام سوء استفاده‌ها می‌کند. او گفت: «تقریباً تمام روز.» این برای او منطقی بود زیرا احساس می‌کرد که وخامت اوضاع نیازمند توجه کامل اوست: یک تهدید، یک تهدید است، درست است؟ من یک پیشنهاد ساده دادم: برنامه‌ها را حذف کن و به مدت یک هفته از تعامل با رسانه‌های اجتماعی خودداری کن. او با اکراه به نصیحت من گوش داد، اما طی چند روز بعد، فکر کردن در مورد مخمصه را متوقف کرد. زمانی که او دوباره برنامه‌ها را باز کرد، متوجه شد که ترول‌ها تا حد زیادی به قربانیان و اهداف جدید منتقل شده‌اند.

آنچه دوست من آموخت این بود که این آزار و اذیت، که به نظر او بسیار واقعی به نظر می‌رسید، می‌تواند تقریباً به طور کامل با استفاده از دو سلاح قدرتمند پاک شود: درک و توجه. آنچه در فرهنگ مبتنی بر اینترنت ما کار می‌کند، می‌تواند به همان اندازه در سایر زمینه‌های زندگی مدرن نیز اعمال شود. این دو ابزار می‌توانند به شما کمک کنند تا مشکلاتی را که زمانی غیرقابل حل به نظر می‌رسیدند، ریشه کن کنید.

بخوانید: ظهور ترول

برای شما، واقعیت پشت این خطوطی که می‌خوانید چیست؟ آیا این یک‌ها و صفرهایی هستند که کد کامپیوتری را تشکیل می‌دهند که این کلمات را روی صفحه نمایش قابل مشاهده می‌کند؟ یا واقعیت، خود کلمات به عنوان نشانه‌های زبانی با معنا هستند؟ یا آیا واقعیت اساسی در مفاهیم و ایده‌هایی نهفته است که کلمات در مغز شما تداعی می‌کنند؟ برای ادموند هوسرل، فیلسوف، پدر پدیدارشناسی، دومی حقیقت است. آنچه تجربه می‌کنید ممکن است با یک واقعیت عینی متفاوت باشد، اما این موضوع ربطی ندارد. هوسرل استدلال کرد که واقعیتی که اهمیت دارد، چیزی است که شما درک می‌کنید.

سؤال بعدی این است که این درک از کجا می‌آید؟ به گفته دونالد دی. هافمن، روانشناس شناختی و همکارانش، «سیستم‌های ادراکی ما، مانند اندام‌ها و کبد ما، توسط انتخاب طبیعی شکل گرفته‌اند.» یعنی شما چیزی را درک می‌کنید که تکامل تعیین کرده است که به بهترین وجه به ایمنی، بقا و تکثیر ژن شما کمک می‌کند.

به عنوان مثال، ممکن است قارچی را در جنگل پیدا کنید که از نظر عینی، قارچی به نام Amanita phalloides است. اما برای شما - اگر آن را به درستی درک کنید - کلاهک مرگ منبع سم مرگباری است که باید به هر قیمتی از آن اجتناب کرد. در این، و بسیاری از چیزها، تکیه بر درک خود به عنوان واقعیت شما، چیز بسیار خوبی است.

و با این حال، درک نیز می‌تواند شما را گمراه کند. آنچه شما درک می‌کنید ممکن است مبتنی بر خطا باشد - یک مورد تاریخی در این مورد، باور رایج تا قرن نوزدهم بود که گوجه فرنگی‌ها سمی هستند. بنابراین شما آنها را به عنوان خطرناک درک می‌کردید، در حالی که در واقع مغذی و خوشمزه هستند. از طرف دیگر، می‌توانید توسط بدکاران فریب خورده یا مورد سوء استفاده قرار گیرید - افرادی که می‌خواهند شما از چیزی یا کسی بترسید تا رفتار شما را کنترل کنند، مانند رأی دادن به روشی خاص یا پیروی از رسانه‌های خاص. ترولینگ که ذهن دوست من را به هم ریخت، شبیه به این بود.

در نهایت، درک می‌تواند توسط اختلالات در مغز شما مخدوش شود. یک مورد از این، "توهم دست لاستیکی" است. در یک آزمایش مشهور در سال 1998، آزمودنی‌ها شاهد بودند که یک دست لاستیکی توسط یک قلم مو نوازش می‌شود، در حالی که دست خودشان - که پشت یک صفحه نمایش بود - به طور همزمان نوازش می‌شد. آنها می‌دانستند که اینطور است، اما پس از 10 دقیقه، بیش از نیمی از آزمودنی‌ها نمی‌توانستند از درک دست لاستیکی به عنوان بخشی معتبر از بدن خود جلوگیری کنند. همانطور که یکی از شرکت کنندگان بیان کرد، "من متوجه شدم که به دست مانکن نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم که در واقع دست خودم است." تحقیقات اخیر توسط متخصصان مغز و اعصاب نشان می‌دهد که این اثر به این دلیل رخ می‌دهد که مغز در پاسخ به این محرک‌های متناقض، قشر حرکتی اولیه را به گونه‌ای تنظیم می‌کند که حس ارتباط با قسمت واقعی بدن را کاهش می‌دهد و قسمت بیگانه بدن را در خود جای می‌دهد.

این ما را به درک ایجاد شده توسط رسانه‌های اجتماعی باز می‌گرداند، که مستعد تمام تحریف‌های واقعیت عینی ذکر شده در بالا است: آنها شما را به اشتباه تهدیدهای خیالی را به عنوان تهدیدهای واقعی درک می‌کنند، زیرا حتی یک فرد دورافتاده که به طور جامعه‌ستیزانه عمل می‌کند، می‌تواند توهم یک ارتش ترولی را ایجاد کند. مغز شما به طور طبیعی با یک فرد تهدیدآمیز یا سوء استفاده‌گر در X همان رفتاری را می‌کند که با حضور یک مزاحم متخاصم در خانه شما رفتار می‌کند. من این احتمال را در موارد حاد نادیده نمی‌گیرم که یک تهدید سایبری می‌تواند به یک تهدید واقعی تبدیل شود، اما تحقیقات در مورد قلدری سایبری توصیف می‌کند که آسیب‌ها بیشتر از نظر روانی، نه فیزیکی، رایج هستند.

بخوانید: معادله نادرست بین آتئیسم و پیچیدگی فکری

سلاح اصلی که زورگویان و ترول‌های آنلاین در اختیار دارند مغز شماست - به طور خاص، تمایل مغز شما به ایجاد واقعیت در اطراف درک یک تهدید، زیرا سوء استفاده سایبری نوعی تهدید است که سیستم لیمبیک برای درک آن تکامل یافته است: هنگامی که این سیستم توسط یک اقدام خصمانه از طرف یک غریبه تحریک می‌شود، مغز شما غریزی فکر می‌کند که ایمنی فیزیکی شما در خطر است.

بنابراین، اولین خط دفاعی شما، خود درک است. تصور کنید به شما گفتم که این قدرت را دارید که یک مهاجم ترسناک و خشونت‌آمیز در خیابان را به یک فرد کوچک رقت‌انگیز و شکسته تبدیل کنید که تمام روز به صفحه کامپیوتر خود خیره شده است. این اساساً همان کاری است که می‌توانید با درک بهتر از نحوه کار ترولینگ انجام دهید. مطالعات منتشر شده در مجله شخصیت و تفاوت‌های فردی در سال 2014 نشان داد که زورگویان در اینترنت تمایل به داشتن ویژگی‌های روان‌پریشی مانند سادیسم، ماکیاولیسم و روان‌پریشی دارند - "سه‌گانه تاریک" (یا "چهارگانه") که قبلاً در مورد آن نوشته‌ام. تحقیقات اضافی نشان داده است که خود آنها به طور نامتناسبی مورد قلدری سایبری قرار می‌گیرند. علاوه بر این، جوانان بزرگسال سه‌گانه تاریک نیز بسیار بیشتر از میانگین جمعیت خود مضطرب، افسرده و خودکشی هستند. در زندگی واقعی، این ترول‌های زورگو افرادی هستند که ممکن است بیشتر از ترسیدن، برایشان دلسوزی کنید.

همانطور که شما بر درک خود کنترل دارید، بر توجه خود نیز کنترل دارید. اگر درک شما از یک ترول رسانه‌های اجتماعی با مشخصات روانی واقعی آنها مطابقت داشته باشد، واکنش طبیعی شما به ترول شدن ممکن است از تعامل به اجتناب آمیخته با شفقت تغییر کند. اگر یک نوع سه‌گانه تاریک زننده سعی کند در ملاء عام با شما روبرو شود - اگرچه با توجه به ترجیح معمول آنها برای پنهان شدن در پشت ناشناس بودن اینترنت بعید است - تقریباً به طور قطع فقط از خیابان عبور می‌کنید تا از هرگونه تعامل اجتناب کنید. شما می‌توانید با یادآوری این ضرب المثل اینترنتی "به ترول‌ها غذا ندهید" از همین منطق در دنیای مجازی استفاده کنید. هدف از ترولینگ این است که واکنشی نشان داده شود، بنابراین امتناع از درگیری، جانور را گرسنه می‌کند. روش من برای تمرین این کار این است که به سادگی هر کسی را که آنلاین ناشناس است نادیده بگیرم. در واقع، آنها وجود ندارند.

اگر در یک آتش‌سوزی جدی‌تر اینترنتی گرفتار شدید - همانطور که دوست من گرفتار شد - ممکن است انکار سیستماتیک‌تری از توجه را امتحان کنید و برای مدتی به طور کامل از پلتفرم‌های معمول خود خارج شوید. من توصیه می‌کنم یک پاکسازی کامل رسانه‌های اجتماعی حداقل یک یا دو هفته در سال داشته باشید، صرف نظر از اینکه با هیچ شکارچی دیجیتالی مواجه شده‌اید یا نه. اگر از آن پاکسازی برای حذف برنامه استفاده کنید، خود را از شر زورگویان مزاحم نیز خلاص می‌کنید.

البته هیچ یک از این استراتژی‌های خصوصی، ارزش مداخلات جمعی بیشتر را از بین نمی‌برد. روان‌پریشی اینترنتی یک مزاحمت اجتماعی است که کیفیت زندگی را برای اکثر مردم به نوعی کاهش می‌دهد. رویکردهایی که در اینجا پیشنهاد می‌کنم معادل عایق صوتی کردن خانه شما در برابر همسایه‌های مزاحم است. اتخاذ اقدامات دفاعی خود مانع از تصویب قوانینی برای محافظت از کل محله در برابر رفتارهای ضداجتماعی نمی‌شود. شرکت‌های رسانه‌های اجتماعی باید راه‌های بهتری برای حذف رفتارهای آسیب‌شناختی و همچنین محافظت از آزادی بیان پیدا کنند.

بخوانید: دهه پیامک‌های مستی

دوست من با مقاومت در برابر پاسخ‌های پیش‌فرض مغز خود، ترول‌های اینترنتی را از زندگی خود ناپدید کرد: او عمداً درک خود را تغییر داد و توجه خود را پس گرفت. از آنجایی که این کار مانند یک افسون عمل کرد، او را به این فکر انداخت: آیا زمینه‌های دیگری در زندگی او وجود داشت که این استراتژی بتواند در آن کار کند؟ پس از اطلاع از مصرف الکل، درک خود را از نوشیدن تغییر داد و از تعامل با این ماده اجتناب کرد. او همچنین تصمیم گرفت سازمانی خبری مورد علاقه خود را دوباره ارزیابی کند. سپس آن را با دیدی بسیار بدبینانه‌تر دید، بنابراین با لغو اشتراک، توجه خود را پس گرفت. او از همین تکنیک برای مقابله با روابط و رفتارهای مختلفی که متوجه شد سمی هستند و او را عقب نگه می‌دارند استفاده کرده است. او می‌گوید احساس آزادی می‌کند.

تهدیدهای ترول‌ها و زورگویان سایبری یک چیز است، اما نباید همه تهدیدها را نادیده گرفت. اگر در زیر بغل خود یک توده عجیب و غریب احساس می‌کنید، مثلاً سعی کنید آن را متفاوت درک کنید یا از توجه به آن خودداری کنید، احمقانه و خطرناک است. بعید است که یک اورژانس احتمالی سلامتی چیزی باشد که بتوانید از آن اجتناب کنید، اما در بسیاری از اتفاقاتی که در زندگی می‌افتد، احتمالاً کنترل بیشتری از آنچه فکر می‌کنید دارید. استفاده استراتژیک از درک و توجه می‌تواند شما را نیز آزاد کند.