حتی قبل از آتشبس در غزه، دونالد ترامپ شروع به تغییر شکل خاورمیانه کرده بود. او در تحت فشار قرار دادن اسرائیل برای آتشبس با لبنان در ماه نوامبر نقش داشت. توافق شکننده بین اسرائیل و حماس در 15 ژانویه، شدت درگیریها در منطقه را بیشتر کاهش میدهد و سیاستهای داخلی اسرائیل را بازنشانی میکند. این امر همچنین قدرت رئیس جمهور منتخب را بر کشورهای عربی که به میانجیگری این توافق کمک کردند و بر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، تقویت خواهد کرد.
او به تمام اهرمی که میتواند به دست آورد، نیاز خواهد داشت. با ورود آقای ترامپ به کاخ سفید، او و مشاورانش با تصمیمات بزرگی در مورد سیاستهایی که باید در منطقهای که از زمان اولین دوره ریاست جمهوریاش متحول شده است، روبرو هستند.
یکی از معضلات این است که آقای ترامپ چه مقدار تلاش باید برای منطقه صرف کند. در اولین دوره خود، او توافقنامههای ابراهیم را پیش برد که روابط بین اسرائیل و چندین کشور عربی را عادی کرد و طرح صلح برای اسرائیل و فلسطینیها را تدوین کرد (که به سرعت کنار گذاشته شد). دوره دوم ریاست جمهوری او سؤالات پیچیدهتری را به همراه دارد، مانند اینکه چه کسی باید بر ویرانههای غزه پس از جنگ حکومت کند. معضل دیگر انتخاب بین دیدگاههای رقیب در مورد آینده منطقه است: اینکه آیا راستگرایان تندرو اسرائیل را قادر سازد یا در پی یک معامله بزرگ با عربستان سعودی، آن را محدود کند.
چنین معاملهای به طور بالقوه فایدهای خواهد داشت و آن ایجاد یک گروه قویتر از کشورهای خاورمیانه است که مخالف ایران هستند، و این امر مهار جمهوری اسلامی یا تضعیف بیشتر آن و واداشتن آن به میز مذاکره را برای آمریکا و متحدانش آسانتر میکند. مایک والتز، مشاور امنیت ملی آینده، آن را "اولویت بزرگ" مینامد. آقای ترامپ آن را بلیط خود برای دریافت جایزه صلح نوبل میداند.

دستور کار اسرائیلیهای راستگرا همچنان جاهطلبانه است. آنها رویای بازسازی شهرکها در غزه و الحاق کرانه باختری اشغالی (نگاه کنید به نقشه) را در سر دارند و در مورد تجاوزات اخیر اسرائیل به لبنان و سوریه خوشبین هستند. یکی از افراطی ترین افراد در ائتلاف آقای نتانیاهو، بتسلل اسموتریچ، وزیر دارایی راست گرا است. او در حال حاضر دو سال گذشته را صرف تلاش برای الحاق بالفعل کرانه باختری کرده است و تغییرات بوروکراتیک را پیش میبرد که گسترش شهرکهای یهودی در آنجا را آسانتر میکند. او همچنین برای ورشکسته کردن تشکیلات خودگردان فلسطین (PA) که بخشهایی از این سرزمین را اداره میکند، تا حدی با مسدود کردن درآمدهای مالیاتی جمعآوریشده از طرف آن، تلاش کرده است.
هنگامی که امارات متحده عربی (امارات متحده عربی) در سال 2020 تحت توافقنامههای ابراهیم روابط خود را با اسرائیل عادی کرد، امتیازی از آقای نتانیاهو گرفت که برنامهای برای الحاق بخشهایی از کرانه باختری را رها کرد. مقامات اماراتی میتوانند ادعا کنند که برای حمایت از فلسطینیها اقدام کردهاند و از طرحی که امید به یک فلسطین مستقل را از بین میبرد، جلوگیری کردهاند.
اما آقای نتانیاهو برای همیشه از الحاق دست نکشیده بود. دیوید فریدمن، سفیر وقت آمریکا در اسرائیل، گفت: "کلمه 'تعلیق' با دقت توسط همه طرفها انتخاب شده است. اکنون از دستور کار خارج شده است، اما برای همیشه از دستور کار خارج نشده است." دیپلماتهای آمریکایی و عربی در خفا گفتند که اسرائیل قول داده است تا پایان سال 2024 الحاق را دنبال نکند.
پروژه یک اسرائیل توسعه طلب نیز در گروه در حال چرخش مشاوران آقای ترامپ، از جمله مایک هاکابی، که قرار است سفیر بعدی اسرائیل باشد، یک مسیحی انجیلی که معتقد است "چیزی به نام شهرک وجود ندارد"، هوادارانی دارد. با این حال، با وجود همه اینها، آتش بس غزه به جهت دیگری اشاره دارد. بسیاری از مشاوران نزدیک آقای ترامپ - از جمله دامادش، جرد کوشنر، و فرستاده او به خاورمیانه، استیو ویتکوف - برنامههای بلندپروازانهای برای دیپلماسی منطقهای دارند. اجازه دادن به اسرائیل برای الحاق کرانه باختری، آنها را متوقف میکند و زمینه را برای درگیری مجدد با فلسطینیها فراهم میکند.
ملاحظه اصلی عربستان سعودی است. محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی و حاکم بالفعل، مشتاق معاملهای است که روابط با اسرائیل را عادی کند. او آن را دروازه ای برای روابط بهتر با آمریکا می داند که معاهده دفاعی رسمی، همکاری هسته ای و سایر مشوق ها را ارائه کرده است. وضعیت فلسطینی ها او را مانند خاندان سلطنتی قدیمی سعودی تحت تاثیر قرار نمی دهد. قبل از جنگ، شاهزاده محمد حاضر بود معاملهای انجام دهد که مزایای کمی برای آنها داشت: او میخواست اسرائیل صرفاً حرکتی برای پایان دادن به اشغالگری خود انجام دهد. اما سال گذشته او را مجبور کرده است که موضع سختتری اتخاذ کند.
شاهزاده محمد در یک سخنرانی تلویزیونی در ماه سپتامبر گفت که پادشاهی تا زمان تشکیل کشور فلسطین روابط خود را با اسرائیل عادی نخواهد کرد. سعودیهای با ارتباط خوب انتظار دارند که ولیعهد در نهایت موضع خود را تعدیل کند. اما در حال حاضر به نظر می رسد که سطح بالاست.
برخی از مقامات در واشنگتن و اورشلیم تعجب می کنند که آیا ممکن است از تهدید الحاق به عنوان طعمه استفاده کنند. به سعودیها انتخابی داده میشود: روابط خود را با اسرائیل عادی کنند، یا آقای نتانیاهو به شرکای ائتلافی خود اجازه میدهد تا به برنامههای خود ادامه دهند. شاید چنین اولتیماتومی، به قول خودشان، به شاهزاده محمد بهانهای برای انجام معامله بدهد.
اما ولیعهد نمی تواند به اندازه همتای اماراتی خود آزادانه عمل کند. او دشمنان زیادی در پادشاهی دارد: خانواده سلطنتی، روحانیون و جاسوسانی که در صعود خود به قدرت از آنها عبور کرده است. او همچنین 19 میلیون شهروند دارد که باید نگران آنها باشد، در مقایسه با تنها 1 میلیون نفر در امارات متحده عربی. برخی از آنها در حال حاضر در مورد یک برنامه اقتصادی که باعث شده احساس فقر کنند، غر می زنند. بسیاری بر این باورند که اسرائیل در غزه مرتکب نسل کشی می شود. گفته می شود شاهزاده محمد به مقامات آمریکایی گفته است که می ترسد به سرنوشت انور سادات، رهبر مصری که پس از صلح با اسرائیل ترور شد، دچار شود.
توافقی که روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و عربستان سعودی را برقرار میکند، باید فراتر از رد الحاق باشد. سعودیها خواهان تعهد معتبر اسرائیل به تشکیل کشور فلسطین خواهند بود. این امر به نوبه خود مستلزم بازنشانی سیاست اسرائیل است، به طوری که آقای نتانیاهو با احزاب راست تندرویی روبرو شود که برای ایجاد یک ائتلاف قابل دوام به آنها تکیه کرده است.
آتش بس غزه یک پویایی جدید را نشان داد، به طوری که آقای ترامپ به آقای نتانیاهو فشار می آورد، که سپس افراط گرایان کابینه خود را لغو کرد. اما آقای نتانیاهو هنوز به طور کامل از روبیکون عبور نکرده است: او همچنان تاکید می کند که جنگ پایان نیافته است و اسرائیل به دنبال پیروزی کامل بر حماس است. قانونگذاران راست افراطی تهدید کرده اند که به دلیل آتش بس از ائتلاف خارج می شوند - اگرچه این ممکن است یک تهدید پوچ باشد، زیرا نظرسنجی ها نشان می دهد که آنها در انتخابات زودهنگام عملکرد ضعیفی خواهند داشت.
اگر آقای نتانیاهو بلوف آنها را صدا بزند چه؟ او یا یک رهبر آینده اسرائیل، میتواند به دنبال معامله بزرگی با حمایت آقای ترامپ باشد. اما یک سوال بزرگ برجسته همچنان باقی خواهد ماند: وضعیت غزه. حماس در طول جنگ رهبری ارشد و هزاران جنگنده خود را از دست داده است، اما در میان بدبختی انبوه نوار غزه مشکلی در یافتن افراد بیشتر نداشته است. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، در سخنرانی در 14 ژانویه گفت: "ما ارزیابی می کنیم که حماس تقریباً به همان اندازه که شبه نظامیان جدید از دست داده است، جذب کرده است."
جنگ های گذشته این گروه با اسرائیل از یک الگوی آشنا پیروی می کرد. غزه روزها یا هفته ها بمباران را تحمل کرد. هنگامی که آتش بس برقرار شد، کشورهای کمک کننده برای جبران خسارات وارد عمل شدند. حماس کنترل خود را بر قدرت حفظ کرد. امیدوار است این بار هم همین کار را انجام دهد. با این حال، اگر این کار را انجام دهد، بعید است که غزه به زودی بازسازی شود.
برآوردهای سازمان ملل نشان می دهد که اکنون 40 میلیون تن آوار در غزه وجود دارد که برای پر کردن پارک مرکزی نیویورک تا عمق هشت متری کافی است. صدها هزار خانه ویران شده است. کارشناسان فکر می کنند بازسازی آنها حداقل تا سال 2040 طول می کشد. با ویرانی اقتصاد، تقریباً کل جمعیت به کمک های خارجی وابسته خواهند بود. بازسازی دهها میلیارد دلار هزینه خواهد داشت، اما تعداد کمی از اهداکنندگان غربی یا عرب مایل به همکاری با دولت تحت رهبری حماس خواهند بود.
مقامات سعودی می گویند که مشتاق کمک به فلسطینی ها هستند، اما می خواهند حماس از قدرت خارج شود. امارات متحده عربی نیز همینطور، که روابط گرمی با اسرائیل دارد و از گروههای اسلامگرا متنفر است. قطر با حماس رابطه دوستانه دارد، اما نگران پیامدهای دیپلماتیک تامین مالی این گروه است، به ویژه با بازگشت آقای ترامپ به قدرت.
حماس برای به دست گرفتن قدرت در غزه پس از جنگ کار آسانی نخواهد داشت، اما هیچ جایگزین آسانی برای حکومت آن نیز وجود ندارد. آقای بایدن مشتاق بود که تشکیلات خودگردان فلسطین کنترل این قلمرو را در دست بگیرد. آقای نتانیاهو حتی از بحث در مورد این ایده امتناع کرد، چه برسد به دنبال کردن آن. او امیدوار بود این کار را به کشورهای عربی واگذار کند. نظرات آقای ترامپ یک راز است. اگر او یک برنامه عملی برای اداره نوار غزه دنبال نکند، آتشبس شکننده باقی خواهد ماند: بازسازی قرار است بخشی از معامله باشد. اسرائیل منزوی خواهد ماند. پایان دادن به جنگ اگر غزه همچنان شبیه یک اردوگاه بزرگ پناهندگان باشد، حسن نیت زیادی برای آن به همراه نخواهد داشت.
بسیاری در خاورمیانه تغییر کرده است. با این حال، این بدان معنا نیست که هر چیزی ممکن است. یک معامله سعودی-اسرائیلی یک هدف واقع بینانه در چهار سال آینده است، اما ممکن است امکان زورگویی به سعودی ها وجود نداشته باشد.
آقای ترامپ نیز این معامله را به تنهایی مذاکره نخواهد کرد. او همچنین دور دیگری از «فشار حداکثری» را با هدف وادار کردن ایران به توافق دیپلماتیک که برنامه هستهای آن را مهار کند و شاید حمایت آن از شبهنظامیان منطقهای را نیز مهار کند، وعده داده است. رویدادهای سال گذشته این شبه نظامیان را به شدت تضعیف کرده است. حزب الله، گروه شیعه تحت حمایت ایران در لبنان، دیگر در موقعیتی نیست که اسرائیل را تهدید کند. رژیم اسد در سوریه سقوط کرده و جای خود را به دولت موقتی داده است که به دنبال سازش با اسرائیل است.
توانمندسازی راست افراطی اسرائیل این دستاوردها را به خطر می اندازد: آرمان فلسطین همچنان می تواند خشونت و ناآرامی را در سراسر منطقه بسیج کند. از سوی دیگر، صلح پایدار در غزه و یک توافق عادلانه برای فلسطینی ها، معامله ای را که آقای ترامپ آرزویش را دارد و احتمالاً جایزه صلح را نیز برای او به ارمغان خواهد آورد. ■
برای دریافت خبرنامه خاورمیانه، یک خبرنامه هفتگی که شما را در جریان یک بخش جذاب، پیچیده و مهم از جهان قرار می دهد، ثبت نام کنید.