رهبران | تجارت به خواست رئیس جمهور
چه اتفاقی میافتد وقتی اصولی را که به مدت سهچهارم قرن زیربنای تجارت جهانی بودهاند، کنار بگذارید؟ دونالد ترامپ امیدوار است که بفهمد. او میخواهد تعرفههای «متقابل» وضع کند که با عوارضی که صادرات آمریکا در خارج از کشور با آن مواجه است، مطابقت داشته باشد، به علاوه هزینههایی برای جبران هر سیاستی که او ناعادلانه میداند. یک سیستم تجاری چندجانبه پایدار که با وجود تمام نقصهایش، باعث افزایش چشمگیر رفاه جهانی شده است، جای خود را به قضاوتهای خودسرانه در دفتر بیضی شکل میدهد.
پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا سیستمی از تجارت جهانی ایجاد کرد که به دنبال رفتار برابر با کشورها بود. اصل عملیاتی، بند «کشور دارای بیشترین مزیت» (MFN) بود، که به این معنی است که اعضای سازمان تجارت جهانی باید یک هزینه یکسان را برای یک کالای معین وضع کنند، صرف نظر از اینکه از کجا میآید (به جز در توافقنامههای تجارت آزاد عمیق، مانند توافق بین آمریکا، کانادا و مکزیک). در نتیجه، در هر بازار معین، شرکتهای آمریکایی با همان شرایط اکثر خارجیهای دیگر تجارت میکنند. این امر باعث میشود که تمایلات ناگهانی به سمت حمایتگرایی یا لابیگری برای امتیازات ویژه کمتر شود، زیرا تغییر تعرفهها برای یک شریک تجاری به معنای تغییر آنها برای همه است.
MFN منجر به عدم تقارنهایی شده است. کشورها میتوانند از تولیدکنندگان قدرتمند محافظت کنند، به شرطی که تعرفه خارجی یکسان باشد. همچنین، عدم تعادل در تعرفههای متوسط را مجاز میداند، زیرا کشورها در تمایل خود به آزادسازی متفاوت هستند. آمریکا در سال 2023 یک تعرفه متوسط ساده فقط 3.3٪ وضع کرد، که کمتر از 5٪ در eu و 3.8٪ در بریتانیا است. کشورهای فقیرتر تمایل به داشتن عوارض بالاتری دارند.
این بدان معنا نیست که آمریکا قربانی است. مصرفکنندگان آن از واردات ارزان، و شرکتهای آن از قطعات ارزان بهره میبرند. در قرن بیستم، تجارت آزاد ثبات جهانی را افزایش داد. با این حال، ممکن است فکر کنید، شاید تقابل بتواند دیگران را ترغیب کند تا موانع تجاری را کاهش دهند تا دسترسی خود را به بازار آمریکا افزایش دهند.
مشکل، با این حال، این است که سیاست آقای ترامپ دست و پا گیر، خودسرانه و به احتمال زیاد به جای کاهش، افزایش مییابد. تلاش اداری مورد نیاز برای اجرای آن، بسته به نحوه تعریف تقابل، از طاقتفرسا تا عظیم متغیر خواهد بود. حداقل، برای هر کالا، یک تعرفه واحد با صدها عوارض دوجانبه احتمالی جایگزین میشود و برای محصولاتی که زنجیرههای تامین آنها چندین کشور را در بر میگیرد، اوضاع به شدت پیچیده میشود. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، آمریکا تقابل را دنبال کرد، اما در نهایت به این نتیجه رسید که چانهزنی مداوم دست و پا گیر و غیرقابل پیشبینی است و در سال 1922 کنگره را به تصویب MFN غیر مشروط سوق داد.
غیرقابل پیشبینی بودن با تمایل آقای ترامپ برای قضاوت در مورد اینکه آیا شیوههای تجاری یک کشور ناعادلانه است، تشدید میشود. دستور او به مالیات بر ارزش افزوده (VAT) اشاره کرد، که در اکثر کشورهای ثروتمند وضع میشود، به عنوان یکی از این تبعیضها. آمریکا هیچ VAT ندارد، فقط مالیات بر فروش ایالتی و محلی دارد. با این حال، VATها منصفانه هستند، زیرا به طور یکسان برای واردات و کالاهای محلی اعمال میشوند.
گنجاندن VATها در تقابل منجر به افزایش شدید تعرفهها میشود. گلدمن ساکس، یک بانک، میگوید که اگر آمریکا فقط تعرفههای آینهای را اتخاذ کند، عوارض آن به طور متوسط دو درصد افزایش مییابد، بدون تلافی. بسیاری از نرخهای vat اروپا از 20٪ فراتر میرود.
اما احتمالاً تلافی وجود خواهد داشت، بنابراین احتمالاً تعرفهها به سمت بالا مارپیچ میشوند. حتی خطر آن، کسب و کارها را از تکیه بر تجارت منصرف میکند. از آنجایی که استدلال آقای ترامپ در مورد vat بیمعنی است، چه کسی میداند که او چه شکایت دیگری را در سر میپروراند؟ و تقابل تنها یکی از اجزای برنامههای او است. اگر او همچنین عوارض 25 درصدی را بر برخی از کالاها وارد کند، همانطور که هر پنج دقیقه یک بار تهدید میکند، شما دستورالعملی برای تلافی و یک جنگ تجاری تمام عیار دارید. این ممکن است برای آقای ترامپ مناسب باشد، اما ضربهای به اقتصاد آمریکا و جهان خواهد بود. ¦