وهاج بنی مفلح / تصاویر خاورمیانه / خبرگزاری فرانسه / گتی
وهاج بنی مفلح / تصاویر خاورمیانه / خبرگزاری فرانسه / گتی

دیپلماسی تنها سلاحی است که برای حماس باقی مانده است

حماس و اسرائیل هر کدام از خواسته های دیرینه خود دست کشیدند تا آتش‌بسی را که امروز اجرایی می شود، تضمین کنند. هر دو طرف در پاسخ به فشارهای داخلی و خارجی بودند، زمانی که اسرائیل موافقت کرد نیروهای خود را تقریباً از تمام غزه عقب بکشد و حماس آتش بس موقت را پذیرفت، اما نه پایان جنگی که به دنبال آن بود.

در مورد اسرائیل، یکی از منابع فشار خارجی، رئیس جمهور منتخب دونالد ترامپ بود که بنیامین نتانیاهو را برای پذیرش شرایطی که مدت‌ها آن را رد کرده بود، تحت فشار قرار داد. نخست وزیر اسرائیل همچنین تحت تأثیر خواسته‌های شدید مردمی برای بازگرداندن گروگان ها قرار گرفت. اولویت ها و انگیزه های نتانیاهو نسبتاً آشکار و به راحتی قابل درک است. استراتژی حماس در این مورد مبهم تر است.

یکی از امتیازات بزرگ برای حماس این بود که بپذیرد بسیاری از کادرهای اصلی آن اکنون به طور نامحدود در زندان های اسرائیل خواهند ماند. در هر صورت، این گروه شبه نظامی اسلام گرا دیگر همان سازمانی نیست که قتل عام 7 اکتبر 2023 را راه اندازی کرد. گردان های آن درهم شکسته شده اند. تمام آنچه باقی مانده است یک شورش نامنظم است که تنها قادر به تاکتیک های بزن و دررو است. زرادخانه این گروه به شدت تخلیه شده است. جنگجویان آن به دستگاه های انفجاری دست ساز که از مهمات منفجر نشده اسرائیل مونتاژ شده اند، متوسل شده اند. رده بالای رهبری نظامی حماس از بین رفته است و دو فرمانده نسبتاً بی تجربه و جوان باقی مانده اند: عزالدین حداد در شمال و محمد سنوار، برادر کوچکتر مغز متفکر حمله 7 اکتبر، یحیی سنوار، در جنوب.

همانطور که سنوار و دستیارانش حمله اصلی سال 2023 را برنامه ریزی می کردند، بدون شک انتظار پاسخ نظامی ویرانگری را از سوی اسرائیل داشتند. آنها معامله فدا کردن تمام زیرساخت ها و دستگاه های شبه دولتی را که حماس از زمان به دست گرفتن قدرت در سال 2007 در غزه ساخته بود، در ازای یک جنگ چریکی "دائمی" علیه اسرائیل پذیرفتند. بر اساس نظریه شورش شاخه نظامی، پس از کشاندن نیروهای دفاعی اسرائیل به غزه، مبارزان حماس تلفات فرسایشی سنگینی را به نیروهای اسرائیلی وارد می کردند. به طور جزئی، این سناریو زمانی که اسرائیل اخیراً 15 سرباز را در شهر شمالی بیت حانون ظرف یک هفته از دست داد، کمی محتمل به نظر می رسید. پس از 15 ماه جنگ، تلفات ارتش اسرائیل با تلفات حماس قابل مقایسه نیست. اما ژنرال‌های اسرائیل به وضوح از دولت غیرنظامی خود در مورد اهداف سیاسی جنگ و آنچه می‌توانند آن را پیروزی بنامند، نیاز دارند.

بخوانید: اسرائیل هرگز اهداف خود را تعریف نکرد

حماس نیز ممکن است بالاخره لحظه ای شفافیت داشته باشد. سنوار عادت داشت که دفتر سیاسی حماس را "هتلی ها" مسخره کند، زیرا تعداد کمی از رهبران سیاسی که در اقامتگاه های راحت در خارج از کشور مستقر شده بودند، تجربه شخصی از مبارزه مسلحانه داشتند. بیش از یک دهه، افراد مسلح غزه برتری یافتند، در حالی که این چهره‌های غیرنظامی حماس که قبلاً فرماندهی می‌کردند، در پایتخت‌های خارجی به نقش‌های قدرت نرم به عنوان دیپلمات‌ها و چهره‌های تلویزیونی تقلیل یافتند. آنها به عنوان کانال های پول و سلاح کاربرد داشتند، اما همانطور که سنوار می دید، هیچ ارزش قدرت سختی برای جنبش نداشتند.

همه اینها تغییر کرده است. سنوار مرده است. در لبنان، متحد بزرگ حزب الله سقوط کرده است. در سوریه، بشار اسد، دشمن دیرینه اسرائیل، از بین رفته است. ایران متواضع در حالت تعلیق نگه داشته شده است. بنابراین حماس مجبور شده است مسیر خود را تغییر دهد. با ظهور مجدد ترکیه و قطر به عنوان واسطه های قدرت منطقه ای، دیپلماسی معامله گری افراد هتلی اکنون تنها بازی موجود است. اگر قرار است حماس راهی برای بازسازی قدرت در داخل غزه داشته باشد، دفتر سیاسی باید به خواسته خود برسد.

شواهد زیادی نشان می دهد که نسخه سنوار حماس در افکار عمومی در غزه، جایی که 2.2 میلیون فلسطینی آوارگی های پی در پی، بدبختی جهنمی و مرگ و میر دسته جمعی را متحمل شده اند، خوب عمل نکرده است. شاخه نظامی محاسبه کرد که اتخاذ موضع رو در رو در به اصطلاح محور مقاومت شبه نظامیان منطقه ای تحت حمایت ایران، افکار عمومی فلسطین را به نفع خود تغییر خواهد داد. اما پتانسیل واکنش شدید در میان جمعیت غیرنظامی غزه، در آنچه که مطمئناً به عنوان یک شورش چند ساله تصور می شد، باید آشکار بوده باشد. حتی رهبران سازش ناپذیر و ستیزه جوی حماس باید در یک زمینه سیاسی فلسطینی فعالیت کنند که حمایت قابل توجهی از «جنگ مردمی» را می طلبد.

اما عامل تعیین کننده در تغییر حماس در میز مذاکره، تغییر چشمگیر در چشم انداز ژئوپلیتیکی گسترده تر است. استراتژی سنوار در 7 اکتبر تحریک یک جنگ چند جبهه ای علیه اسرائیل بود، به امید کشاندن دشمنان نهایی، ایالات متحده و ایران، به یک درگیری منطقه ای. این فراخوان بی پاسخ ماند. زمانی که حزب الله روشن کرد که درگیری مرزی دیرینه خود را با اسرائیل تشدید می کند، اما اساساً در جنگ غزه شرکت نخواهد کرد، رهبران حماس در ابتدا شکایت کردند، اما در نهایت مجبور شدند بپذیرند که سواره نظام لبنانی در راه نیست.

با این وجود، حماس فرض می کرد حمایت گسترده تری از حامیان منطقه ای خود دریافت خواهد کرد. با این حال، ویرانی هایی که اسرائیل در سال گذشته به حزب الله وارد کرد، انحطاط عمومی شبکه شبه نظامی ایران، و شکست استراتژی تهران در استفاده از جنگجویان عرب به عنوان خط مقدم دفاع در برابر اسرائیل و ایالات متحده، قاطع بود. فروپاشی مقاومت برای تغییر مسیر حماس محوری بود.

با پایان یافتن رژیم اسد در سوریه، ایران اکنون هیچ مسیر زمینی برای تامین مجدد حزب الله در لبنان، چه رسد به حماس در غزه ندارد. سقوط اسد به تغییر قدرت در داخل حماس از تیپ‌های قسام، که از «جنگ دائمی» علیه اسرائیل حمایت می‌کردند، به سمت سیاستمداران غیرنظامی که اخیراً از قطر به ترکیه نقل مکان کرده‌اند، کمک کرده است. بسیاری از این عوامل هرگز واقعاً با استراتژی کنار گذاشتن حکومت در غزه و روی آوردن به جنگ چریکی موافق نبودند. حماس مراقب بود از مخالفت علنی اجتناب کند، اما نشانه هایی از ناآرامی در بین اعضای دفتر سیاسی مشهود بود.

پیروزی شورشیان مورد حمایت ترکیه در سوریه محاسبات حماس را اساساً تغییر داد. ترکیه و متحد نزدیک آن قطر اکنون در حال ظهور به عنوان بازیگران کلیدی در شام هستند. برای حماس، هر گونه پیوند سیاسی با آنکارا و دوحه که بتواند از آن استفاده کند، ناگهان بسیار بیشتر از هر گونه پیوندی با تهران اهمیت پیدا می کند. برخلاف رهبران ایران، حاکمان ترکیه و قطر هیچ علاقه ای به طولانی کردن یک درگیری بی پایان در غزه ندارند. هر دو کشور تا حد زیادی با ایالات متحده همسو هستند. آنها علاقه ای اساسی به ثبات منطقه ای دارند، نه حمایت از شورش بی پایان در آستانه اسرائیل.

اگر حماس امیدی به بازگشت به کار حکومت در غزه و بازگرداندن قرارداد اجتماعی با بیش از 2 میلیون ساکن فلسطینی خود دارد، به احتمال زیاد ترکیه و قطر وسایل آن را تامین می کنند. این امر، در ابتدا، شامل پوشش سیاسی و دیپلماتیک و سپس تأمین مالی برای بازسازی این سرزمین، به ویژه سیستم های بهداشتی و آموزشی ویران شده آن خواهد بود.

تهدیدهای ترامپ مبنی بر «پرداخت جهنم» اگر معامله گروگان قبل از مراسم تحلیف او محقق نشود، احتمالاً برای حماس معنای کمی داشت. اما حتی اگر تأثیر اصلی رئیس جمهور منتخب بر نتانیاهو بود، آنکارا و دوحه قطعاً عامل ترامپ را به اندازه کافی احساس کردند تا بر دفتر سیاسی فشار بیاورند. جنگنده های تیپ قسام که در تونل های غزه زنده مانده اند هنوز اسلحه های خود را در اختیار دارند و ممکن است در مقطعی تصمیم بگیرند که از آتش بس خسته شده اند. به طور مشابه، اسرائیل هیچ تردیدی در بازی کردن به عنوان موش گیر ستیزه جو نشان نخواهد داد و نتانیاهو ممکن است قضاوت کند که از سرگیری درگیری به منافع او کمک می کند. اما در حال حاضر، اعضای دفتر سیاسی که می خواهند از جنگ بی پایان عقب نشینی کنند و سعی در بازسازی قدرت سیاسی در غزه دارند، شتاب و اهرم را دارند. به همین دلیل است که آتش بس وجود دارد و به همین دلیل است که ممکن است دوام داشته باشد.