شما در حال خواندن خبرنامه The Ethicist هستید، که فقط برای مشترکین تایمز است. مشاوره در مورد دشوارترین موقعیت ها و معضلات اخلاقی زندگی از فیلسوف Kwame Anthony Appiah.
سال ها پیش توسط شریکی مورد خیانت قرار گرفته ام و هنوز نمی فهمم چرا متقلب ها از عبارت «(او/او) برای من هیچ معنایی نداشت» استفاده می کنند. چگونه کسی حتی به بیانیه ای مانند آن پاسخ می دهد؟ آیا متقلب ها فکر می کنند که این به نوعی باعث می شود طرفی که به او خیانت شده احساس بهتری داشته باشد؟ شخصاً آن را تحقیرآمیز و حتی بدتر از خیانت یافتم - انگار که خیانت قابل توجیه است زیرا ارتباط غیررسمی بوده است. البته، این روزها می توانم آهنگ «I See Red» از Everybody Loves an Outlaw را پخش کنم تا احساس بهتری داشته باشم، اما آن آهنگ زمانی که به آن نیاز داشتم نوشته نشده بود. - نام مخفی
از متخصص اخلاق:
دور از من است که با Everybody Loves an Outlaw - زوج با استعداد Bonnie و Taylor Sims - و آهنگ انتقام خوب آنها مشاجره کنم، اما آن خط «هیچ معنایی نداشت» در واقع معنای زیادی دارد. اینگونه است که متقلب ها سعی می کنند به شرکای خود اطمینان دهند که خیانت آنها منجر به یک رابطه جدی نخواهد شد و نیازی به پایان دادن به رابطه موجودشان نیست. اینکه یک رابطه «فقط رابطه جنسی» بود. اگر قرار است یک مشارکت عاشقانه به جلو حرکت کند، مطمئناً مهم است که آیا شریک زندگی بی وفای شما برای شخص دیگری دلتنگ است یا خیر، و متقلب ها به طور قابل درک فکر می کنند که همسرانشان از شنیدن غیر این موضوع راحت می شوند.
پس چرا این خط نتیجه معکوس می دهد؟ تا حدی به این دلیل که طرفی که به او خیانت شده نمی خواهد بشنود که متقلب از اهمیت تخلف کم می کند: اگر خیانت «هیچ معنایی نداشت»، پس خشم شما غیرضروری و نامناسب تلقی می شود. و چگونه کسی می تواند در مورد چنین رابطه ای توبه کند؟
بنابراین، فقط در چند کلمه، متقلب ها با نادیده گرفتن افرادی که با آنها تقلب کرده اند، آنها را بی اهمیت جلوه می دهند، با اشاره به اینکه درد آنها غیرقابل توجیه است، شریک خود را تحقیر می کنند و با گفتن اینکه به اعتماد معشوق خود برای ارتباطی که اصرار دارند ناچیز بوده، خیانت کرده اند، رابطه خود را تحقیر می کنند. من نمی دانم بهترین راه برای انتقال همه اینها چیست، اما اگر کسی آن را با موسیقی تنظیم کند، ممکن است کمک کند.
یک سوال جایزه
من معلمی در یک دبیرستان بین المللی کوچک در یک کشور آسیایی هستم که در آن زبان ماندارین به طور گسترده به عنوان زبان مادری صحبت می شود. تقریباً همه دانش آموزان ما ماندارین زبان هستند. حدود 70 درصد از معلمان ما خارجی هستند که بیشتر آنها آمریکایی و انگلیسی زبان هستند مانند من. 30 درصد دیگر بومی زبان ماندارین هستند. دانش آموزان عمدتاً به این مدرسه می آیند تا زبان انگلیسی را از زبان مادری بیاموزند و در حالی که در زبان انگلیسی غوطه ور هستند، تحصیل کنند. هر کسی که در مدرسه کار می کند به زبان انگلیسی مسلط است، که از این طریق با یکدیگر و دانش آموزان ارتباط برقرار می کنیم. معلمان با هم جفت می شوند و به گروهی از دانش آموزان داده می شوند تا به طور غیررسمی به آنها مشاوره دهند. هر روز با این گروه ناهار می خوریم. معلمی که با او جفت شدم، بومی زبان ماندارین است.
معضل من: در طول ناهار، معلم شریک من فقط به زبان ماندارین با دانش آموزان صحبت می کند. زبانی است که من در تلاش برای یادگیری آن هستم، اما به هیچ وجه قادر به درک یا شرکت در مکالمه آنها نیستم. اکنون در ناهار در حالی که به نظر می رسد مکالمات قوی بین این معلم و دانش آموزان ما در اطراف من در حال انجام است، پشت میز می نشینم. من می فهمم که صحبت کردن به زبان دوم همانطور که در تمام طول روز انجام می دهند خسته کننده است، اما احساس می کنم کنار گذاشته شده ام. ای کاش می توانستم با دانش آموزانم گپ بزنم و در مورد روز آنها بشنوم. متاسفم که فرصت مشابهی برای پیوند و مشاوره با دانش آموزان مانند معلم شریک من ندارم. می دانم که همه سر میز می توانند انگلیسی صحبت کنند، اما هنوز هم بی ادبانه است که از آنها بخواهم صحبت کردن به زبان ماندارین را متوقف کنند، در حالی که من تنها کسی هستم که نمی توانم به این زبان صحبت کنم. با این حال، این یک مدرسه بین المللی است که در آن زبان انگلیسی هنجار است. آیا خودخواهانه است که با معلم شریک خود در مورد صحبت کردن به زبان انگلیسی در طول ناهار صحبت کنم تا من هم شامل شوم؟ - نام مخفی
از متخصص اخلاق:
یک سوال بزرگ در اینجا این است که آیا ناهار به عنوان بخشی از روز آموزشی یا به عنوان استراحتی از آن تلقی می شود. با توجه به اینکه مدرسه مأموریتی برای ارائه غوطه وری در زبان انگلیسی دارد، بهتر است که زبان انگلیسی را به عنوان زبان اصلی ارتباطات حتی در محیط های غیررسمی حفظ کند - شاید به ویژه در محیط های غیررسمی، که غنی تر از تبادلات همتا به همتا هستند که روان بودن واقعی را ایجاد می کنند. اگر قرار است زبان انگلیسی آبی باشد که دانش آموزان در آن شنا کردن را یاد می گیرند، اگر در ناهار به آنها شناور داده شود، ممکن است به سرعت پیشرفت نکنند. این عادت همچنین به این معنی است که دانش آموزان از مزایای کامل هر نوع راهنمایی یا مشاوره ای که ممکن است بتوانید ارائه دهید، بهره مند نمی شوند.
در عین حال، قابل درک است که دانش آموزان در صحبت کردن به زبان مادری خود احساس راحتی و آسانی می کنند. بنابراین نیازی نیست که به یک نتیجه همه یا هیچ برسید. یک گفتگوی باز با مشاور خود داشته باشید و در مورد مصالحه های احتمالی بحث کنید. شاید روزهای فقط انگلیسی داشته باشید، یا شاید انگلیسی زبان اصلی باشد اما دانش آموزان می توانند آزادانه از ماندارین برای تکمیل استفاده کنند. همچنین می توانید با مدیران در مورد اینکه کدام رویکرد بهتر با مأموریت مدرسه همسو است، صحبت کنید. در این میان، می توانید از ساعت ناهار برای ادامه تحصیلات ماندارین خود استفاده کنید، احتمالاً حتی از بچه ها بخواهید که به شما کمک کنند. این می تواند پیوندها را به روش دیگری ایجاد کند.