ویل اسمیت در اوج قدرتش در هالیوود در اوایل دهه ۲۰۰۰، تغییری ایجاد کرد.
اسمیت پس از کسب شهرت به عنوان یک هنرمند هیپهاپ برنده جایزه گرمی در اواخر دهه ۱۹۸۰، ستاره تلویزیونی و سپس ستاره سینما را با سریال نمادین دهه ۱۹۹۰ «شاهزاده تازه بلایر» و مجموعهای از فیلمهای پرفروش مانند «پسران بد» (۱۹۹۵)، «روز استقلال» (۱۹۹۶) و «مردان سیاهپوش» (۱۹۹۷) به کارنامه خود اضافه کرد.
اسمیت پس از دریافت واکنشهای متفاوت به اکران فیلم «من، ربات» در سال ۲۰۰۴، با روی آوردن به ژانری که قبلاً هرگز تجربه نکرده بود، یعنی کمدی رمانتیک، تغییر مسیر داد.
فیلم «هیچ» با حضور کوین جیمز، ستاره «پادشاه کوئینز» و اوا مندس، و کارگردانی اندی تنانت که کمدی رمانتیک موفق دیگری به نام «Sweet Home Alabama» (۲۰۰۲) را در کارنامه خود داشت، تمام عناصر لازم برای تبدیل شدن به یک اثر موفق را در اختیار داشت. داستان الکس «هیچ» هیچنز (اسمیت)، که به مردان کمک میکند تا با زنان رویایی خود قرار ملاقات بگذارند، در تعطیلات آخر هفته روز ولنتاین در سال ۲۰۰۵ با بزرگترین افتتاحیه آخر هفته برای یک فیلم کمدی رمانتیک در آن زمان به نمایش درآمد. این فیلم در نهایت بیش از ۳۷۱ میلیون دلار در سراسر جهان فروش کرد.
با این حال، به گفته کارگردان فیلم، مسیر این فیلم برای تبدیل شدن به یک کمدی رمانتیک محبوب، بسیار ناهموارتر از آنچه به نظر میرسید بود. تنانت به بیزینس اینسایدر گفت که اختلافات خلاقانه پشت صحنه، رابطه کاری او با اسمیت را تعریف میکرد.
تنانت به یاد میآورد: «من شوخیهای مبتذل نمیخواستم، اما او به من اعتماد نداشت.» در حالی که برخی از مشکلات در محل فیلمبرداری در نهایت به برخی از بهترین لحظات فیلم منجر شد - یک صحنه نمادین به درخواست لحظه آخری اسمیت در محل نوشته شد - تنانت با احساس شکست فیلمبرداری را ترک کرد.
او گفت: «به خدا قسم، وقتی فیلمبرداری آن فیلم به پایان رسید، با همسرم تماس گرفتم و گفتم: "من تازه کارنامه خودم و کارنامه ویل اسمیت را نابود کردم."»
نمایندگان اسمیت به درخواستهای بیزینس اینسایدر برای اظهار نظر پاسخی ندادند.
تنانت پس از بازگشت از یک تعطیلات بسیار مورد نیاز، شگفت زده شد که متوجه شد این فیلم قابل کار است - و شاید حتی خوب.
تنانت گفت: «من تلفنم را روشن کردم و انتظار یک فاجعه را داشتم، اما به معنای واقعی کلمه تدوینگرانم، تدوینگران درخشانم که به مدت 30 سال با آنها کار کردهام، گفتند: "باورت نمیشود، این فیلم خیلی خندهدار است." فکر میکنم شروع به گریه کردم.»
تنانت به مناسبت بیستمین سالگرد این فیلم، مسیر پرفراز و نشیب ساخت «هیچ» را شرح داد، از چگونگی نجات صحنه جزیره الیس گرفته تا چگونگی استفاده اسمیت از نفوذ خود برای اطمینان از حضور آهنگهای آشر و هوی دی در فیلم.
تنانت فکر میکرد قبل از شروع فیلمبرداری اخراج میشود و گفت که ویل اسمیت تقریباً از فیلمبرداری انصراف داده بود
بیزینس اینسایدر: آیا پس از فیلم موفق «Sweet Home Alabama» پروژه دیگری در دست داشتید؟
اندی تنانت: در حال ساخت یک فیلم بودم و تازه شنیده بودم که جنیفر آنیستون انصراف داده است. دلم شکست. فکر کردم، حتی بعد از «Sweet Home» هم نمیتوانم فیلمی بسازم. به باشگاه رفتم و با تدی زی، که در آن زمان مدیر اجرایی کلمبیا بود، برخورد کردم. او ناراحت بود زیرا کارگردان فیلمی به نام «آخرین بوسه اول» را از دست داده بود.
بنابراین من و او با هم ابراز همدردی کردیم و او گفت: «امشب فیلمنامهای برایت میفرستم. امشب آن را بخوان.» من آن را خواندم و روز بعد با ویل ملاقات کردم. این شروع «هیچ» بود. اما، مانند بسیاری از فیلمنامهها، به کار زیادی نیاز داشت، اما مفهوم آن عالی بود.
آیا کنجکاو بودید که چرا ویل میخواهد یک فیلم کمدی رمانتیک بازی کند؟
او یک تاجر فوقالعاده است و میدانست که مکانهایی در سراسر جهان وجود دارد که میخواهد برند خود را در آنجا باز کند و کارهای بیشتری انجام دهد. فکر میکنم یکی از دلایلی که ویل این فیلم را بازی کرد این بود که در سال ۲۰۰۴ که ما در حال ساخت آن بودیم، استودیو به او گفت که فیلمهای کمدی رمانتیک با بازیگران سیاهپوست در خارج از کشور خوب فروش نمیروند. این دلیلی بود که ویل میخواست این کار را انجام دهد. او میخواست این مانع را بشکند.
تکامل شخصیت هیچ در کنار ویل چگونه بود؟
فیلمنامه اصلی در مورد یک دکتر ملاقات بود. "مهم نیست چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، یک مرد میتواند هر زنی را شیفته خود کند. فقط به جاروی مناسب نیاز دارد." فکر میکنم این تنها جملهای بود که ما حفظ کردیم. چیزی از کوین بیش کم نمیکنم - او فیلمنامه محکمی نوشت که تصمیم گرفتند میلیونها و میلیونها دلار برای ساخت آن هزینه کنند. بنابراین این به خودی خود و این واقعیت که او اعتبار انحصاری گرفت، به این دلیل است که ایده بسیار قوی بود.
فکر میکنم سهم اصلی من در گفتگوهای اولیه با ویل این بود که هیچ نباید یک زنستیز باشد. تمام آن جمله در مورد «زدن و رفتن، این من نیستم.»
اما ما مشکلاتی داشتیم. فیلمی که من میخواستم بسازم و فیلمی که ویل میخواست بسازد، هیچکدام به خوبی فیلمی که با هم ساختیم نبود. این یک نبرد بود. جادا [پینکت اسمیت، همسر اسمیت] کمک بزرگی بود. او تا حدودی از برخی از غرایز من حمایت کرد. زمانی در طول آمادهسازی بود که من مقاومت میکردم. بسیاری از چیزهای دیوانهوار در حال وقوع بود.
"چیزهای دیوانهوار" چیست؟
ایدههای داستانی دیوانهوار. پیشنویسی وجود داشت که ویل آورد که من طرفدار آن نبودم. در نهایت به استودیو گفتم که از ساخت آن نسخه از فیلم توسط ویل بیشتر میترسم تا اینکه آنها من را اخراج کنند. زیرا میدانستم که آنها قبل از شروع فیلمبرداری در آستانه اخراج من هستند. و به اعتبار ویل، ما با آن پیشنویس پیش نرفتیم. فکر نمیکنم هرگز مورد لطف کسی بودم.
آیا هر روز از خواب بیدار میشدید و فکر میکردید که این آخرین روز شما در این فیلم است؟
نه. اینها همه در مرحله آمادهسازی بود. فکر میکنم ترس زیادی برای ساخت یک کمدی رمانتیک بزرگ و پرهزینه با ویل وجود داشت. این پر از خطر بود. ویل سه روز قبل از شروع فیلمبرداری سعی کرد انصراف دهد. او میخواست آن را متوقف کند و بیشتر روی آن کار کند. این دیوانگی بود.
هنگامی که فیلمبرداری را شروع کردیم، گروهی از افراد خلاق خوب بودند که تمام تلاش خود را میکردند. بحثهایی وجود داشت، اما چیزهایی وجود داشت که واقعاً خندهدار از آب درآمد. شما تمام چیزهای واقعاً سرگرمکننده را نگه میدارید و یک فیلم خوب دارید، اما این یک سفر پرماجرا بود.
صحنه آستانه در بین ویل اسمیت و کوین جیمز یک افزودنی لحظه آخری بود که در خانه سارا جسیکا پارکر فیلمبرداری شد
چگونه صحنه هیچ به آلبرت نشان میدهد که چگونه یک زن را تا در خانهاش همراهی کند، شکل گرفت؟
آن صحنه توسط من و یکی از تهیهکنندگان در آن روز نوشته شد - تمام روز. و دلیلش این بود که صحنه در آن خیابان در اصل فقط سه یا چهار خط بود. سپس قرار بود به جای دیگری برویم.
در اصل در آن صحنه ویل و کوین به روزنامه نگاه میکردند، "به من بگو این چیست؟" "اوه، این فقط کمی من هستم که خودم هستم." "نه، این کمی تو هستی که چیزی هستی که هرگز نمیخواهم دوباره ببینم." همین بود.
اما ویل در روزی که ما در حال فیلمبرداری بودیم گفت: "این یک خیابان عالی است. ما باید اینجا کاری انجام دهیم." بنابراین این از ساعت 6:30، 7 صبح شروع میشود. حالا، او درست میگوید، اما این هم هست، "اوه، نه، برنامه به هم ریخت." رئیس سونی، ایمی پاسکال، داشت پرواز میکرد تا آن شب با ما شام بخورد. حالا ما از ریل خارج شدهایم و باید چیزی پیدا کنیم.
بنابراین ما شروع به صحبت میکنیم و به نوعی مکالمه به این سمت میرود که "در شهر نیویورک، آیا با کسی در پایین پلهها خداحافظی میکنید، یا اگر خانه آجری باشد، کسی را تا در خانهاش همراهی میکنید؟" این به یک مکالمه تبدیل شد و سپس ویل شروع به گفتن چیزهایی در مورد 90 و 10 کرد: یک مرد 90٪ راه را میرود و زن 10٪ در اولین بوسه میرود. بنابراین ما کمی با آن کلنجار رفتیم و سپس کسی با صدای جیرینگ کلیدها آمد. سپس کوین در مورد چیزهایی بداههپردازی کرد. این فقط یک ایده بود. و ما مکانی برای فیلمبرداری این نداشتیم. ما اجازه نداشتیم. ما هیچ چیز نداشتیم.
من و ویل به یک خانه آجری که دوست داشتیم رفتیم، به سمت در رفتیم، در زدیم تا ببینیم میتوانیم اجازه فیلمبرداری در آنجا را بگیریم و معلوم شد که خانه سارا جسیکا پارکر است. بنابراین او گفت: "سلام!" و ما گفتیم: "سلام، میتوانیم در آستانه خانه شما فیلمبرداری کنیم؟" و او گفت: "آه، آره."
من آن صحنه را با یکی از تهیهکنندگان سه یا چهار بار نوشتم و حدود ساعت 4 بعد از ظهر، ویل هنوز نگران صحنه بود. کوین جیمز به او گفت: "خیلی خندهدار است. صحنه خوبی خواهد بود." و خدا را شکر برای کوین، زیرا او ویل را وادار به فیلمبرداری آن کرد.
آن صحنه پنج صفحه و نیم است که در آن روز نوشته شده است. این یکی از بهترین صحنههای فیلم است. ما یک صحنه پنج صفحه و نیم را در سه ساعت فیلمبرداری کردیم و سپس برای شام با ایمی پاسکال رفتیم.
ویل اسمیت برای انجام صحنه در جزیره الیس نیاز به قانع شدن داشت
آیا سکانس جزیره الیس سخت بود؟
وای خدای من. من باید قبل از این مصاحبه یک زاناکس میخوردم.
من و شریک نویسندگیام ریک پارکس صحنه جزیره الیس را نوشتیم زیرا دوستانی که در نیویورک زندگی میکنند هرگز به جزیره الیس نرفته بودند. بنابراین ما قرار ملاقات را در جزیره الیس، جت اسکی و کل ماجرا انجام دادیم.
ویل نمیخواست این کار را انجام دهد زیرا میگفت سیاهپوستان از جزیره الیس نیامدهاند. من التماس کردم که به جزیره الیس بیاید تا حداقل بتوانم آن را ارائه دهم. من، ویل، برخی از افراد تولید و شریک تولیدی ویل، جیمز لاسایتر، که بهترین دوست او است، حضور داشتند. بنابراین من سعی میکنم سکانس را نجات دهم و به طور غیرمنتظرهای متوجه میشویم که خانواده جیمز از جزیره الیس آمدهاند. به همین دلیل است که آن صحنه در فیلم وجود دارد.
روشی که من و ریک آن را نوشتیم به عنوان یک صحنه عاشقانه بود. اما سوزانا گرانت [که به عنوان دکتر فیلمنامه برای فیلم استخدام شده بود] در روزی که ما در مورد صحنه صحبت میکردیم در شهر بود و او کسی بود که گفت باید به طرز وحشتناکی اشتباه پیش برود. ما شروع به بداههپردازی در مورد ضربه زدن هیچ به سر سارا و قصاب کادیز کردیم، که همه از یک ناهار سرگرمکننده سرچشمه گرفت که چه کارهای دیگری میتوانیم با آن صحنه انجام دهیم.
نکته دیگری که همه نگران آن بودند این بود که ویل نمیتواند شنا کند، بنابراین نمیخواستند یک ستاره سینمایی 20 میلیون دلاری را در آب بیندازند. و ویل گفت: "نه، فقط جلیقه نجات را به من بدهید."
نکته مورد علاقه من در مورد کل ماجرا این است که تقریباً به نظر میرسد اوا در هوا پس از اینکه ویل به او ضربه زد قبل از اینکه به آب برخورد کند مکث میکند. من هزاران بار آن صحنه را تماشا کردهام. نمیفهمم چگونه او توانست قبل از رفتن به داخل آب مکث کند.
کوین جیمز تمام حرکات خود را در طول سکانس رقص بداههپردازی کرد
در مورد هیچ که به آلبرت آموزش رقص میدهد، چه چیزی را به خاطر میآورید؟
این همه ویل بود. این زمانی بود که ما در مورد چیزها همنظر بودیم. من و او با رویکردی جدید به برخی از چیزهایی که به انجام آن فکر میکردیم به خانه ایمی پاسکال رفتیم. ویل جلوی ایمی بلند شد و همانطور که ما تمام چیزهای جدید و باحالی را که در پیشنویس وجود داشت ارائه میدادیم. ویل بلند شد و اساساً کل صحنه رقص را انجام داد، اما نمیدانست کوین چه کار میکند. بنابراین روزی که ما صحنه را فیلمبرداری کردیم، این همه کوین بود.
میتوانید ببینید که ویل کنترل را روی دهانش گرفته و سعی میکند نخندد. او نمیدانست کوین چه کار میکند. هیچکدام از ما نمیدانستیم. ما نمیتوانستیم باور کنیم. کوین در مورد "درست کردن پیتزا" صحبت میکرد و سپس ویل میگفت: "به پیتزا نیازی نیست، آنجا غذا دارند"، این همه بداههپردازی بود.
نقطه اوج آن سکانس آهنگ آشر، "Yeah!" است
ویل تنها دلیلی است که ما آن را گرفتیم. تدوینگران من آن موسیقی را گذاشتند و سپس ویل با آشر تماس گرفت و او را متقاعد کرد که اجازه دهد ما از این آهنگ استفاده کنیم.
پایان عروسی در همان روز ساخته شد
چه چیزی از پایان صحنه عروسی به خاطر دارید؟
ما میدانستیم که میخواهیم صحنه عروسی را فیلمبرداری کنیم، اما صحنهای نداشتیم. ما تعدادی سیاهی لشکر داشتیم و هیچ چیز دیگری. بنابراین از من خواسته شد چیزی بنویسم و من در حالی که میگرن داشتم دراز کشیدم، که هرگز در زندگیام نداشتم. من فقط هیچ ایدهای نداشتم. و سپس به ذهنم رسید. من به دستیار کارگردان فریاد زدم: "من به یک زن 85 ساله نیاز دارم!" و آنها این سیاهی لشکر فوقالعاده را پیدا کردند و من صحنهای را نوشتم که او خفه میشود تا به کیسی، دوست سارا، کمک کند مردی پیدا کند.
سپس، رقص فقط اجازه دادن به همه برای رها شدن بود. ما فقط دوربین را روشن کردیم و به آنها اجازه دادیم بروند. مانند سر خوردن کوین بین پاهای ویل و سپس انجام حرکات نمایشی، این همه آنها بودند. ما شروع به پخش آهنگ "Now That We've Found Love" از Heavy D کردیم. ویل با Heavy D تماس گرفت تا آن را برای ما مجوز بگیرد و آنها فقط به ساختن چیزهایی ادامه دادند و ما فقط بهترین برشها را انجام دادیم.
ممکن است دنباله "هیچ" ساخته شود، اما تنانت در آن دخالت ندارد
بنابراین، در پایان فیلمبرداری، آیا شما و ویل مسائل را حل کرده بودید؟
آخرین چیزی که ما فیلمبرداری کردیم صحنههای فلاشبک بود. ویل ریش بزی خود را تراشید. او عاشقش بود. او میخواست شبیه استیو اورکل به نظر برسد. وقتی فیلمبرداری به پایان رسید، ویل از صحنه خارج شد، با من خداحافظی نکرد، چیزی نگفت، فقط رفت. فکر میکنم او هم احساسی مشابه من داشت. او فکر میکرد این فیلم یک فاجعه است. ما فیلمبرداری را به پایان رساندیم و این افسردهکننده بود.
وقتی برای اولین بار آن را دیدیم، در یک نمایش آزمایشی در وگاس بود و ویل اسمیت در سمت چپ من و ایمی پاسکال در سمت راست من بود، که مکانی وحشتناک برای بودن بود. فیلم به پایان میرسد و تماشاگران کاملاً فیلم را پذیرفتهاند. مردم وقتی فیلم تمام شد تشویق میکردند.
ایمی پاسکال به من رو کرد و من هرگز این را فراموش نمیکنم: او گفت: "کار تو تمام است. آن را بستهبندی کن و بفرست." این اولین و آخرین نمایش آزمایشی ما بود. ما بالاتر از هر فیلم دیگری که در آن زمان داشتند، آزمایش کردیم. این دیوانهوار بود.
آیا تا به حال صحبتی از دنباله وجود داشته است؟
اوه بله. من پیشنهادی برای دنبالهای ارائه دادم که بسیار سرگرمکننده بود، اما حدس میزنم ویل در حال ساخت دنبالهای برای هیچ بدون من است. من فقط سه ماه پیش در مورد آن فهمیدم. من ایده واقعاً خوبی برای دنباله داشتم و با یکی از مدیران سونی صحبت میکردم و او گفت شرکت تولیدی ویل در حال ساخت دنباله است. هی، این هالیوود است.
من هیچ مشکلی با ویل ندارم. او من را استخدام کرد تا این فیلم را بسازم. این کار آسانی برای هیچکس نبود، اما ما با این فیلم به سراسر جهان سفر کردیم. حتی در زمانهای سخت هم او همیشه میگفت: "تا زمانی که به محل جمعآوری زباله نرسیم صبر کن. ما قرار است با این فیلم به سراسر جهان برویم" - و ما این کار را کردیم و عالی بود. این شگفتانگیزترین سفری بود که تا به حال رفته بودم.
و وقتی تمام شد، زمان من با ویل تمام شد. همین بود. و من از آن زمان هرگز از او چیزی نشنیدهام.
این مصاحبه برای وضوح بیشتر فشرده و ویرایش شده است.