اثر هنری برای The Intrinsic Perspective از الکساندر ناتون است.
اثر هنری برای The Intrinsic Perspective از الکساندر ناتون است.

بدن شما شکل خود را بر اساس تفکر درونی خود می‌سازد

یافته‌های اخیر سردرگمی دیرینه در علم تغذیه را توضیح می‌دهند

در نظر بگیرید که علم تغذیه و سلامت انسان در چند دهه اخیر چقدر گیج‌کننده بوده است. آیا شکر برای شما مضر است؟ چربی چطور؟ در پاسخ به سوالات اساسی درباره سلامتی، سطح بی‌سابقه‌ای از آنچه می‌توان آن را (با مهربانی) «شکست علمی اعتماد‌سوز» نامید، وجود داشته است.

به ذهنم رسید که رشته خودم، علوم اعصاب، نیز به همین ترتیب گیج‌کننده بوده است. شما می‌توانید انواع آزمایش‌های علوم اعصاب را انجام دهید، اما در نهایت، ما هنوز آنقدر درباره عملکرد مغز نمی‌دانیم. اما ما یک بهانه بسیار خوب داریم: مغز یک شبکه عصبی با ابعاد بالا است که به عنوان یک جعبه سیاه ریاضی عمل می‌کند. هر مغزی متفاوت است، و اصول عملکرد هر مغز فردی آنقدر در میلیون‌ها سیناپس کوچک، حتی برای عملکردهای ساده، پخش شده است، بنابراین تلاش برای درک آن به روشی که شما یک موتور ماشین را درک می‌کنید، بارها و بارها با شکست مواجه می‌شود.

با نگاهی به دانشمندانی که روی سلامتی مطالعه می‌کنند، هم همدلی می‌کنم و هم احساس شناخت عمیقی دارم — من نیز در کنفرانس‌ها قدم زده‌ام و با خودم فکر کرده‌ام «اوه، این حدود ۹۵ درصد مزخرف است.»

نمایی از یک شبکه عصبی که عملکرد پیچیده مغز را نمادینه می‌کند.
مغزهای واقعی حتی پیچیده‌ترند (<a href="https://towardsdatascience.com/explainable-ai-the-key-to-open-black-boxes-4ad09e04d791">منبع</a>)

شاید احساس شناخت من به این دلیل باشد که بدن خود شما نیز یک جعبه سیاه ریاضی است؟ اگر برخی از همان ویژگی‌های گیج‌کننده‌ی یک شبکه عصبی در مقیاس بزرگ را داشته باشد، مانند الگوهای تغییرات در حافظه در مقیاس دقیقه در سراسر سلول‌های فردی؟ این فرضیه قطعاً توضیح می‌دهد که چرا متخصصان تغذیه و سلامت خودشان اغلب اینقدر گیج و متناقض هستند. یا در سطح شخصی، چرا ممکن است به گلوتن حساس باشید و سپس به ایتالیا بروید و هر چقدر نان که می‌خواهید بخورید. یا چرا قبلاً به صدف حساسیت داشتید و سپس یک روز دیگر نداشتید. یا چرا شراب قرمز قبلاً به شما سردرد می‌داد، اما سپس متوقف شد. همه ما چنین رازهای شخصی را تجربه کرده‌ایم، با این حال علم سلامت به شدت تلاش می‌کند تا تجربیات شخصی پراکنده افراد را در یک مدل علّی دقیق مانند موتور ماشین قرار دهد.

و ما به طور فزاینده‌ای به دلیل این امر پی می‌بریم. البته، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد چیزهایی مانند ورزش باعث رشد نورون‌ها می‌شود – جنبه‌هایی از این موضوع برای مدتی شناخته شده بود – اما بیشتر و بیشتر شواهد از حافظه سلولی در مقیاس‌های مختلف وجود دارد. در واقع، درست دیروز مقاله‌ای در مجله Nature منتشر شد:

…یافته‌های ما وجود یک حافظه چاقی‌زا را نشان می‌دهد، که عمدتاً بر اساس تغییرات اپی‌ژنتیکی پایدار در سلول‌های چربی موش و احتمالاً انواع دیگر سلول‌ها است. به نظر می‌رسد این تغییرات سلول‌ها را برای پاسخ‌های پاتولوژیک در یک محیط چاقی‌زا آماده می‌کند و به اثر مشکل‌ساز «یویو» که اغلب با رژیم غذایی دیده می‌شود، کمک می‌کند.

به عبارت دیگر، سلول‌های شما چاق بودن را به یاد می‌آورند. و به همین ترتیب، تحقیقات در مجله Nature که تنها دو هفته پیش منتشر شد، نشان داده است که سلول‌های غیرعصبی از همان قوانین اساسی حافظه تبعیت می‌کنند که نورون‌ها در سطح ریز الگوی ورودی‌ها انجام می‌دهند. بنابراین، آنها به این معنا نوعی پروتو-نورون هستند. همانطور که شخصیت شما خروجی یک شبکه عصبی است، شاید مورفولوژی بدن شما نیز بهتر است به این روش جعبه سیاه پیچیده در نظر گرفته شود – چیزی که نه مکانیکی است بلکه خود را به شکل می‌اندیشد.