تصویرسازی: کریستیانا کوسیرو؛ عکس‌ها از گتی
تصویرسازی: کریستیانا کوسیرو؛ عکس‌ها از گتی

«خاورمیانه جدید»؛ اعلام آن آسان‌تر از دستیابی به آن است

در حالی که آتش‌بسی دیرهنگام در میان ویرانی‌های غزه برقرار می‌شود، سفر رئیس‌جمهور به اورشلیم بیشتر به سیاست‌های معاملاتی مربوط است تا صلحی تحول‌آفرین.

تصویر پرتره دیوید رمنیک

پرزیدنت دونالد ترامپ صبح دوشنبه، ۱۳ اکتبر، به فرودگاه بن گوریون رسید، در حالی که حماس آخرین گروگان‌های اسرائیلی باقی‌مانده را پس از دو سال اسارت وحشیانه آزاد می‌کرد و اسرائیل بمباران ویرانگر غزه را متوقف کرده بود. از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، دو هزار اسرائیلی و شصت و هفت هزار فلسطینی کشته شده بودند. نوار غزه به ویرانه‌ای از فقر و تباهی تبدیل شده بود. آتش‌بسی که مدت‌ها پیش باید برقرار می‌شد، سرانجام با تردید در حال شکل‌گیری بود.

در اورشلیم، ترامپ بر روی بیلبوردها و در کنست (پارلمان اسرائیل) به عنوان کوروش کبیر مدرن مورد استقبال قرار گرفت – حاکم ایرانی که در سال ۵۳۸ قبل از میلاد به یهودیان اجازه داد از تبعید بابل به سرزمین مقدس بازگردند و معبد را بازسازی کنند. در طول سخنرانی ترامپ در کنست، دو قانونگذار چپ‌گرا، اوفر کسیف، یک اسرائیلی یهودی، و ایمن عوده، یک اسرائیلی فلسطینی، پلاکارد‌های کوچکی با عنوان "فلسطین را به رسمیت بشناسید" بالا بردند. نگهبانان به سرعت آنها را از صحن مجلس خارج کردند. رئیس‌جمهور سرعت سرکوب این اعتراض کوچک را ستود. او با نشاط گفت: "خیلی کارآمد بود." در سخنان خودشیفته‌اش، ترامپ وقت گذاشت تا از مذاکره‌کننده اصلی خود، استیو ویتکوف ("کیسینجری که اطلاعات را فاش نمی‌کند")، و یکی از ثروتمندترین حامیان مالی‌اش، میریام ادلسون ("او شصت میلیارد در بانک دارد!") تشکر کند، سپس به انتقاد از جو بایدن پرداخت – "بدترین رئیس‌جمهور در تاریخ کشورمان، بدون شک، و باراک اوباما نیز از او عقب نبود."

غیرممکن است که از پایان یافتن این جنگ طولانی و وحشتناک احساس آرامش نکنیم؛ همچنین نادیده گرفتن این نکته دشوار است که تصمیم رئیس‌جمهور برای اعمال نفوذ و زیرکی خود بر نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو، ارتباط کمی با استراتژی ثابت، همدلی یا اعتقاد داشت. در واقع، گمانه‌زنی‌های بی‌ملاحظه او در اوایل سال جاری درباره تبدیل غزه به "ریویرای خاورمیانه"، توهمات جناح راست اسرائیل را برای اسکان مجدد نوار غزه و الحاق کرانه باختری دامن زد. همچنین خشم بسیاری از جهان را عمیق‌تر کرد. لحظه محوری در ۹ سپتامبر فرا رسید، زمانی که نتانیاهو دستور حمله هوایی به یک ساختمان مسکونی در دوحه را صادر کرد، به امید کشتن چهار رهبر حماس که در آن زمان درگیر مذاکرات آتش‌بس بودند. این حمله اهداف خود را از دست داد اما به وضوح ترامپ را به لرزه درآورد.

او نیز مانند بسیاری از روسای جمهور پیش از خود، به نتانیاهو اجازه داده بود که حمایت نظامی و سیاسی آمریکا را بدیهی فرض کند. اما حمله به دوحه چیزی حساس‌تر از اصول را تحت تأثیر قرار داد: منافع مالی. سرمایه‌گذاری‌های تجاری خانواده ترامپ به طور فزاینده‌ای با سرمایه‌های قطری و خلیج فارس در هم تنیده شده است. ترامپ نتانیاهو را مجبور کرد که عذرخواهی‌ای برنامه‌ریزی‌شده از قطری‌ها ارائه دهد – تحقیرآمیز بودن این کار باعث بازگشت اعتماد به نفس و حیثیت آنها شد، ترکیه و مصر را مطمئن ساخت و این رژیم‌ها را وادار کرد تا حماس را برای پذیرش توافقنامه آتش‌بس تحت فشار قرار دهند. در نهایت، مهم‌ترین حمله هوایی اسرائیل در جنگ، حمله‌ای بود که شکست خورد.

رئیس‌جمهور اکنون از "سپیده‌دم تاریخی خاورمیانه جدید" سخن می‌گوید. هنگامی که شیمون پرز در سال‌های امیدبخش توافقات اسلو از این عبارت استفاده کرد، به دلیل ساده‌لوحی‌اش مورد تمسخر قرار گرفت. نسخه ترامپ کمتر به دیپلماسی و بیشتر به گفتگوی مشاوران املاک شباهت دارد، همان روحیه‌ای که او آن را "همین است اگر شما باور کنید که همین است" می‌نامید، زمانی که اصرار داشت برج ترامپ شصت و هشت طبقه دارد، در حالی که در واقع پنجاه و هشت طبقه بود. هرچند رئیس‌جمهور "معامله‌چی‌ها" را به دیپلمات‌های خشک و رسمی ترجیح می‌دهد، اما دستیابی به صلح در خاورمیانه به سادگی فروش یک کازینوی از کار افتاده نیست. دولت نمی‌تواند به سادگی به آنچه رئیس‌جمهور "سه هزار سال" درگیری می‌خواند پایان دهد و به پروژه داخلی خود برای تضعیف حاکمیت قانون بپردازد. تاریخ در برابر میانبر مقاومت می‌کند.

آرمان "خاورمیانه جدید" از دیدگاه پیروزمندانه نتانیاهو، خاورمیانه‌ای است که در آن، به دلیل رهبری چرچیلی او، تهدیدات حماس، حزب‌الله، سوریه، یمن و ایران همگی کاهش یافته یا شکست خورده‌اند. سپیده‌دم را بنگرید. اما در مورد شکست نتانیاهو در محافظت از کشور در ۷ اکتبر؟ همه چیز فراموش شده است. این دیدگاه عمدتاً محدود، یا به عبارت دقیق‌تر، پلتفرم انتخاباتی مجدد، هزینه افکار عمومی جهان و همچنین شکاف‌های اخلاقی و سیاسی در داخل خود اسرائیل را نادیده می‌گیرد. همچنین خشم نهادینه شده در وجود جوانان فلسطینی را نادیده می‌گیرد، کسانی که اعضای خانواده و دوستان خود را از دست داده‌اند اما بر کرامت و داشتن خانه اصرار دارند. پیشرفت واقعی در منطقه، عدالت و ثبات واقعی، نیازمند التیام، پایداری، تخیل و استقامت است – روز به روز، سال به سال، مدت‌ها پس از هر دولتی.

تا روز چهارشنبه، زمانی که حماس تنها کسری از بقایای گروگان‌های اسرائیلی کشته شده را منتقل کرده بود، مقامات اسرائیلی تهدید کردند که کمک‌های بشردوستانه به غزه را قطع خواهند کرد. در همین حال، حماس، که اسرائیل قصد خلع سلاح آن را دارد، رقبای فلسطینی خود را در خیابان‌های شهر غزه اعدام می‌کرد. سؤالات اکنون بسیارند: چه کسی هزینه بازسازی غزه را خواهد پرداخت؟ چه کسی بر آن حکومت خواهد کرد؟ آیا سربازان اسرائیلی در نوار غزه باقی خواهند ماند؟ و مهم‌تر از همه، چه بر سر "مسیر معتبر به سوی خودگردانی و تشکیل دولت فلسطینی" که توافقنامه آتش‌بس به طور مبهم به آن اشاره می‌کند، خواهد آمد؟ صحبت از یک راه‌حل – دو دولتی، کنفدراسیون، یا تقریباً هر چشم‌اندازی برای یک شیوه همزیستی امن و آزاد – مدت‌هاست که به عنوان ادعایی ساده‌لوحانه از ایمان یا یک نمایش پوچ، حرکتی بی‌اثر به سوی آینده‌ای که هیچ کس انتظار دیدن آن را ندارد، رد شده است.

چنین تسلی‌خاطری هم قابل درک و هم غیرمجاز است. با تماشای ترامپ و نتانیاهو در کنست، کسی به دنبال یک منظره الهام‌بخش‌تر بود، مانند آنچه در همان تالار در ۲۰ نوامبر ۱۹۷۷ رخ داد. پس از سی سال خصومت، انور سادات، رئیس‌جمهور مصر، به اورشلیم پرواز کرد، دست خود را به مناخم بگین داد و خطاب به قانونگذاران اسرائیلی گفت:

من به نزد شما آمده‌ام تا با هم صلح پایداری بر اساس عدالت بسازیم، تا از ریختن حتی یک قطره خون توسط هر دو طرف جلوگیری کنیم. به همین دلیل است که من آمادگی خود را برای رفتن به دورترین نقطه جهان اعلام کرده‌ام. با تمام صداقت، به شما می‌گویم که با امنیت و ایمنی کامل از شما در میان خود استقبال می‌کنیم.

نه سادات و نه بگین بی‌گناه و کبوتر صلح نبودند. سادات آنقدر از استعمارگران بریتانیایی متنفر بود که نامه‌ای به هیتلر نوشت، گویی دیکتاتور هنوز زنده است، که با این جمله آغاز می‌شد: "من شما را از ته قلب تحسین می‌کنم." بگین نیز به نوبه خود، یک ستیزه‌جو در زیرزمین صهیونیستی بود که توسط دیوید بن گوریون به عنوان یک "نژادپرست" و "نوعی کاملاً هیتلری" محکوم شده بود. و با این حال، با میانجیگری پایدار یک رئیس‌جمهور آمریکایی، جیمی کارتر، این دو مرد راهی برای برقراری صلحی یافتند که هنوز پابرجا است.

حرکت سادات متعلق به دوران دیگری است، زمانی که شجاعت به معنای پذیرش خطر بود نه خودنمایی. آنچه هفته گذشته در اورشلیم رخ داد، کمتر شبیه یک "خاورمیانه جدید" و بیشتر شبیه تکرار الگوهای قدیمی‌تر آن بود: خودبینی رهبرانی که اعلام پیروزی را با راه‌حل واقعی اشتباه می‌گیرند، و پایداری کسانی که باید عواقب آن را تحمل کنند. کار عدالت، مثل همیشه، بر عهده کسانی نیست که سپیده‌دم تاریخ را اعلام می‌کنند و پیش می‌روند، بلکه بر عهده کسانی است که باید روز طولانی و طاقت‌فرسای آن را پشت سر بگذارند.