دوباره اتفاق افتاده است.
هفته گذشته مطلع شدیم که گروهی از فعالان جمهوریخواه و کارکنان سیاسی پیامهای نژادپرستانه و زنستیزانه را در یک چت خصوصی به اشتراک گذاشته بودند. این داستانی است که با نظمی دلگیرکننده تکرار میشود و تنها نام شرکتکنندگان و انحطاط محتوا تغییر میکند.
همانطور که جیسون بیفرمن و امیلی نگو در پولیتیکو گزارش دادند، رهبران گروههای جوان جمهوریخواه از سراسر کشور "مردم سیاهپوست را میمون و 'مردم هندوانه' خطاب میکردند و به فکر قرار دادن مخالفان سیاسی خود در اتاقهای گاز بودند. آنها درباره تجاوز به دشمنانشان و سوق دادن آنها به خودکشی صحبت میکردند و جمهوریخواهانی را که معتقد بودند از بردهداری حمایت میکنند، ستایش میکردند."
چتهایی مانند این در محافل راستگرا آنقدر گسترده است که آرون سیباریوم، یکی از بهترین خبرنگاران رسانههای راستگرا، در سال ۲۰۲۳ این نظر را منتشر کرد: «هر زمان که در پنل مشاوره شغلی برای محافظهکاران جوان هستم، به آنها میگویم از چتهای گروهی که از کلمه N-word استفاده میکنند یا به هر نحو دیگری مرز بین کنایه و تعصب جدی را مبهم میکنند، اجتناب کنند.»
خوشبختانه، فدراسیون ملی جمهوریخواهان جوان به شدت این چتها را محکوم کرد و تعدادی از نویسندگان و سیاستمداران جمهوریخواه نیز همین کار را کردند. چندین نفر از شرکتکنندگان در این چت شغلهای سیاسی خود را از دست دادند.
اما همه خشمگین نشدند. به هیچ وجه. معاون رئیسجمهور آمریکا به دفاع از آنها پرداخت. در پاسخ به گزارش پولیتیکو، جی.دی. ونس اسکرینشاتهایی از پیامهای متنی نفرتانگیز جی جونز، نامزد دموکرات دادستان کل ویرجینیا، منتشر کرد که در آن جونز آرزوی مرگ برای مردی به نام تاد گیلبرت، یک جمهوریخواه، که یکی از همکارانش در مجلس نمایندگان ویرجینیا بود، کرده بود.
او نوشت: «این بسیار بدتر از هر چیزی است که در یک چت گروهی دانشجویی گفته شده است، و کسی که این حرفها را زده است میتواند دادستان کل ویرجینیا شود. من از پیوستن به کسانی که برای خشونت سیاسی بهانهتراشی میکنند، خودداری میکنم.»
پاسخها به ونس آشکار هستند، یا حداقل باید باشند. چرا نمیتوانیم هم جونز و هم جمهوریخواهان جوان را محکوم کنیم؟ هیچکدام از این افراد نباید در سیاست آمریکا باشند، پس چرا همه آنها را محکوم نکنیم؟
همچنین، این یک «چت گروهی دانشجویی» نبود. بلکه یک چت بین کارکنان و رهبران جوان جمهوریخواه بود – فارغالتحصیلان دانشگاهی که در مراحل اولیه زندگی حرفهای خود قرار داشتند. این داستان از این نظر مهم بود که آنها *در دانشگاه نبودند*. آنها عمیقاً در تشکیلات جمهوریخواهان کار میکردند و دقیقاً همان کارهایی را انجام میدادند که رهبران آینده انجام میدهند.
ترامپیسم چگونه روح آمریکا را پیچانده است
داستان بزرگتری در اینجا وجود دارد. وقتی همه عناصر را با هم ترکیب میکنید – یک رسوایی نژادپرستی دیگر جمهوریخواهان، آرزوهای مرگ از یک سیاستمدار دموکرات، تصمیم ونس برای توجیه آنچه غیرقابل توجیه است – میتوانید ببینید که ۱۰ سال ترامپیسم چگونه روح آمریکا را پیچانده است.
من به خوبی میدانم که قبل از دونالد ترامپ نیز سیاستمداران و کارکنان سیاسی فاسد و بیوجدان وجود داشتند. میدانم که آمریکا دورههایی از خشم و قطبیسازی شدیدتر را نسبت به امروز تحمل کرده است (و نه فقط در دوران جنگ داخلی). اما ما در حال حاضر در یک دینامیک گرفتار شدهایم که میلیونها آمریکایی را وسوسه میکند تا بدترین انگیزههای خود را ارضا کنند.
اولاً، وقتی قدرتمندترین و موفقترین سیاستمدار دهه گذشته مردی غیراخلاقی است که در سطحی بنیادی، دروغگو، ظالم و غیرلیبرال است، وضعیتی را ایجاد میکند – به ویژه در حزب خودش – که به همه همان رذیلتها پاداش میدهد.
نتیجه یک دینامیک کششی و رانشی است که افراد با شخصیت خوب را از حزب دور کرده و رهبران و افراد جدیدی را که دارای اخلاق رهبر هستند، جذب میکند. هر سال، این روند فرهنگی خود را تقویت میکند. نزاکت نادرتر میشود و افراد بااخلاق احساس انزوای بیشتری میکنند.
در همین حال، ترولها افزایش مییابند تا جایی که رادیکالها به جریان اصلی تبدیل میشوند و جریان اصلی پیشین به حاشیه میرود. هفته گذشته یک لحظه گویا اتفاق افتاد، زمانی که یک اسکرینشات آنلاین منتشر شد که نشان میداد نیک فوئنتس، کندیس اوونز و تاکر کارلسون به ترتیب نفرات اول، چهارم و پنجم لیست پادکستهای پرطرفدار اسپاتیفای بودند.
فوئنتس یکی از بدنامترین برتریطلبان سفیدپوست و یهودستیزان در آمریکا است. اوونز تئوریهای توطئه یهودستیزانه (در میان بسیاری دیگر، از جمله تصور خارقالعادهای که همسر رئیسجمهور فرانسه، بریژیت ماکرون، مرد به دنیا آمده است) را منتشر کرده است. کارلسون نیز در صحبتهای یهودستیزانه و نژادپرستانه دست داشته و مدتهاست که از پلتفرم عظیم خود برای تشدید کینهتوزی نژادی استفاده کرده است.
به عبارت دیگر، مکالمات خصوصی در چت تلگرام جوانان جمهوریخواه تنها اندکی نژادپرستانهتر و نفرتانگیزتر از زبانی بود که در انظار عمومی و در محبوبترین پادکستهای آمریکا رایج است.
دوم، افزایش بدگمانی و تشدید غیرلیبرالیسم، میزان اهمیت انتخابات را تا حدی بالا میبرد که عملاً هر آمریکایی حزبی بیش از حد مایل است تقریباً هر شر کوچکتری را نادیده بگیرد تا از شر بزرگتر یک شکست انتخاباتی جلوگیری کند.
این محاسبه را میتوان در واکنش دموکراتها به جی جونز مشاهده کرد. پیامهای او، که برای قانونگذار جمهوریخواه، کری کوینر، نوشته شده بود، کاملاً محکومکننده و غیرقابل دفاع بود. او گفته بود که اگر دو گلوله داشت و باید بین هیتلر، پول پوت و گیلبرت یکی را انتخاب میکرد، هر دو را برای گیلبرت استفاده میکرد.
این اقتباسی از یک شوخی قدیمی از برنامه تلویزیونی "اداره" است، اما جونز به یک شوخی بیمزه بسنده نکرد. در یک گفتگوی تلفنی با کوینر، او گفته بود که امیدوار است همسر گیلبرت شاهد مرگ یکی از فرزندانشان در آغوش او باشد. در یک پیام متنی، او همچنین خانواده گیلبرت را به "پرورش فاشیستهای کوچک" متهم کرد.
جونز عذرخواهی کرده است و گفته که "شرمنده" است. من خوشحالم که او عذرخواهی کرده (و خوشحالم که احساس شرم میکند)، اما آیا ما میخواهیم مردی که چنین نفرت شدیدی را ابراز کرده است، در یک مقام بالا باشد؟
متأسفانه، برخی حزبیها پاسخ مثبت میدهند – کسانی که به نظر میرسد معتقدند مخالفت با ترامپ و حزب جمهوریخواه آنقدر مهم است که نباید کاندیدایی را برای سمت دادستان کل یک ایالت کنار گذاشت. به هر حال، چرا ما باید به صورت یکجانبه خلع سلاح کنیم؟ جمهوریخواهان کجا هستند که از ترامپ میخواهند پس از بیشمار حرفهای ظالمانه و نفرتانگیز او، چه رسد به اقدامات ظالمانه و نفرتانگیز ریاستجمهوریاش، استعفا دهد؟
در واقع، این دقیقاً همان رویکرد جونز بود که پیامهایش برای اولین بار افشا شد. او گفت که «پیامهای متنیای ارسال کرده که پشیمان است»، اما حریف خود، جیسون میارس، دادستان کل فعلی ویرجینیا، را به «انتشار افترا از طریق سازمانهای رسانهای تحت کنترل ترامپ» متهم کرد و گفت که «این رقابت درباره این است که آیا ترامپ میتواند ویرجینیا را کنترل کند یا مردم ویرجینیا، ویرجینیا را کنترل میکنند.»
برعکس، جمهوریخواهانی هستند که از کنترل صفوف خود امتناع میورزند زیرا دموکراتها همیشه بدتر هستند. روز پنجشنبه، کارولین لِویت، سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، به فاکس نیوز گفت که «مشتریان اصلی حزب دموکرات از تروریستهای حماس، مهاجران غیرقانونی و مجرمان خشن تشکیل شدهاند.» در اکس (X)، مت والش، تحلیلگر تأثیرگذار راستگرا، نوشت: «برخی از شما درباره یک چت گروهی صحبت میکنید در حالی که طرف مقابل به اندازهای بچه کشته است که هزار استادیوم فوتبال را پر کند.»
اگر این محاسبه اخلاقی پیچیده باشد، آیا هیچ خط اخلاقی وجود دارد که بخشهایی از راست در نبردهای سیاسی و فرهنگی خود با چپ، آن را رعایت کنند؟
تاثیر بر نسلهای جوان
ما میتوانیم ثمره عصر سیاسی خود را در رادیکالیزه شدن نسلهای جوانتر آمریکا مشاهده کنیم. اعضای جوانتر نسل Z، سیاست را قبل از ترامپ به یاد نمیآورند، و حتی مسنترین اعضای نسل Z بیشتر زندگی جوانسالگی خود را در دوران ترامپ سپری کردهاند.
آیا جای تعجب است که اعضای نسلی که با ۶ ژانویه، شورشهای ۲۰۲۰ و بدگمانی بیپایان رسانههای اجتماعی بزرگ شدهاند، بیشتر تمایل به تحمل خشونت سیاسی دارند تا آمریکاییهای مسنتر؟ آنها الگوی متفاوتی ندارند. آنها نمیدانند که سیاست – هرچند همیشه ناقص بوده است – میتواند بسیار آبرومندانهتر از آنچه اکنون هست، باشد.
هر سال، آمریکاییهای بیشتری در این دوران وحشتناک به بلوغ سیاسی میرسند. تا زمانی که ترامپ در سال ۲۰۲۹ دفتر را ترک کند، او تقریباً ۱۴ سال – از هفتههای پس از اعلام اولین نامزدی خود برای ریاستجمهوری و صعود به صدر نظرسنجیهای اولیه جمهوریخواهان – چهره سیاسی مسلط آمریکا بوده است.
این به معنای ۱۴ سال افزایش خطرات سیاسی است. این به معنای ۱۴ سال سیاست است که بهترین افراد را از زندگی عمومی کنار میزند. این به معنای ۱۴ سال ترامپ به عنوان الگوی موفقترین سیاستمدار این عصر است. در پایان این دوره چه چیزی باقی خواهد ماند؟
داستان هفته گذشته، داستان سال گذشته است. این داستان این دهه است. اگر مخالفان سیاسی شما مظهر شر مطلق باشند، تنها اخلاقی که باقی میماند، اخلاق پیروزی است. تنها گناه واقعی، گناه شکست است.