سد لتیان که آب تهران را تأمین می‌کند، در ۸ مه در نزدیکی تهران، ایران، سطح آب پایینی را نشان می‌دهد. عکس از بهرام / Middle East Images / AFP از طریق Getty Images.
سد لتیان که آب تهران را تأمین می‌کند، در ۸ مه در نزدیکی تهران، ایران، سطح آب پایینی را نشان می‌دهد. عکس از بهرام / Middle East Images / AFP از طریق Getty Images.

شیرهای آب ایران تقریباً خالی است

پس از پنج سال متوالی خشکسالی، کشور در حال خشک شدن است.

فروپاشی زیست‌محیطی ایران دیگر مشکلی نیست که رهبران دهه‌ها آن را نادیده گرفتند. این بحران اکنون فرا رسیده، در حال تسریع است و بقای خود کشور را تهدید می‌کند. خشکسالی وحشتناک تابستان امسال، که بر دهه‌ها سوء مدیریت و وسواس رژیم به درگیری‌های منطقه‌ای افزوده شده است، یک واقعیت تلخ را آشکار کرده است: ایران تقریباً بدون آب و زمان است.

ایران همیشه کشوری خشک بوده و تنها یک‌سوم میانگین بارندگی اکثر نقاط جهان را دریافت می‌کند. اما در چند سال اخیر، اوضاع از بد به بدتر گراییده و کشور اکنون در پنجمین سال متوالی خشکسالی به سر می‌برد. آنچه زمانی یک بحران کند بود، اکنون به سرعت در حال اوج‌گیری است.

از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۹، زمانی که جمعیت ایران هنوز زیر ۹۰ میلیون نفر بود و میزان بارندگی بیشتر از امروز بود، کشور تقریباً ۲۱۱ میلیارد متر مکعب آب از دست داد. این مقدار تقریباً دو برابر منابع آب تجدیدپذیر آن، یعنی میزان آبی که به طور طبیعی تجدید می‌شود، در سطوح فعلی است.

بیشتر این آب برای تولید غذا مصرف شده است که غالباً از طریق کشاورزی ناکارآمد صورت گرفته. در سال‌های خشک و گرم، منابع تجدیدپذیر به دلیل خشک شدن سریع‌تر خاک، افزایش تبخیر و تعرق، و کاهش تغذیه سفره‌های زیرزمینی به شدت افت می‌کنند. در همین حال، نرخ مصرف اغلب ثابت می‌ماند و باعث افزایش قابل توجه کسری می‌شود. با بارندگی‌های ضعیف‌تر در چند سال اخیر، میزان افت سالانه کندتر شده، اما فشار بر آب‌های زیرزمینی همچنان شدید است زیرا دما افزایش می‌یابد و خشکسالی‌ها بدتر می‌شوند.

در حالی که سرفصل‌ها غالباً بر جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران یا جنگ‌های نیابتی آن تمرکز دارند، تهدید وجودی واقعی در زیر سطح زمین نهفته است. رژیمی که زمانی مهارت مهندسی خود را با ساخت سدها و پروژه‌های انتقال آب به نمایش می‌گذاشت، اکنون بر یک سیستم هیدرولوژیکی فروپاشیده حکمرانی می‌کند. رودخانه‌ها خشک شده‌اند. دریاچه‌ها ناپدید شده‌اند. سفره‌های زیرزمینی در حال فروریختن هستند.

همانطور که مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران، در ماه ژوئیه به صراحت اذعان کرد: «بحران آب جدی‌تر از آن چیزی است که امروز مورد بحث قرار می‌گیرد.» او افزود: «تهران در حال کمبود آب است و اگر این وضعیت ادامه یابد، ما قادر به تأمین آب شهر نخواهیم بود.»

برخی از ساکنان دیده شده‌اند که برای آوردن آب، دبه‌ها را به خانه اقوام خود می‌برند، در حالی که تقاضا برای پمپ‌های خانگی و مخازن ذخیره به شدت افزایش یافته و قیمت‌ها را به شدت بالا برده است. برخی دیگر برای فرار از کمبودها به استان‌های شمالی سفر کرده‌اند. در حال حاضر، تهرانی‌ها به صورت عمل‌گرایانه — با ترس و ناامیدی توأمان — واکنش نشان می‌دهند، اما هنوز اعتراضات خیابانی در پایتخت رخ نداده است.

در سراسر کشور، شهروندان با گرمای غیرقابل تحمل و ترس فزاینده از کمبود طولانی‌مدت آب مواجه هستند. در خارج از تهران، در شهرهایی مانند نسیم‌شهر، سبزوار، و خمام، اعتراضات اخیراً در خیابان‌ها شعله‌ور شده است. در ۱۰ سال گذشته، اعتراضات آبی از خوزستان تا اصفهان رخ داده است. کشاورزان، کارگران و خانواده‌ها به خیابان‌ها آمده‌اند و می‌پرسند چرا رودخانه‌هایشان خشک شده و چاه‌هایشان خالی است. با ضعف منابع عمومی، برخی خانوارها برای گذران زندگی به تانکرهای آب خصوصی روی آورده‌اند.

پاسخ رژیم به اعتراضات؟ گاز اشک‌آور و گلوله.

با وجود سال‌ها خشکسالی، دولت تنها مجموعه‌ای از راه‌حل‌های کوتاه‌مدت، مانند حفر چاه‌های عمیق‌تر، را ارائه کرده است. در ماه ژوئیه، خود پزشکیان اذعان کرد: «این بحران با پروژه‌های جزیره‌ای حل نخواهد شد» و خواستار راه‌حل‌های منطقه‌ای ریشه‌دار در مهندسی، اجرا و آموزش شد. اما این راه‌حل‌ها روی کاغذ باقی مانده‌اند در حالی که سطح آب مخازن همچنان به پایین‌ترین حد تاریخی خود می‌رسد.

اگرچه دولت در ۲۱ ژوئیه اعلام کرده بود که چهارشنبه‌ها در تهران و مناطق اطراف آن تعطیل رسمی خواهد بود تا مصرف آب و انرژی کاهش یابد، پزشکیان در پایان ماه ژوئیه این تصمیم را رد کرد و آن را صرفاً یک اقدام ظاهری و "سرپوش" بر روی مشکل، نه یک راه‌حل واقعی، خواند و به جای آن دستور قطع ۱۲ ساعته آب برای خانوارهایی که مصرف آب بسیار بالایی دارند را صادر کرد. او بر لزوم اقدام مداوم و بلندمدت بر پایه پنج ستون کلیدی تأکید کرد: مهندسی یکپارچه آب-خاک-محصول، آموزش مؤثر، سیاست‌های مبتنی بر انگیزه، اجرای قاطعانه قانون، و ارزیابی و نظارت مستمر.

منابع آب زیرزمینی ایران، که زمانی شریان حیاتی برای کشاورزان و شهرها بودند، بی‌پروایانه تخلیه شده‌اند. در بسیاری از مناطق، چاه‌ها اکنون تنها به غبار می‌رسند. زمین در حال فرو نشستن است. محصولات کشاورزی از بین می‌روند. تمام روستاها متروکه شده‌اند. این تنها یک خشکسالی طبیعی نیست.

هزاران سال، ایرانیان تعادل را درک می‌کردند: هرگز بیش از آنکه طبیعت بتواند جبران کند، از یک سفره زیرزمینی برداشت نکن. این خرد، که زمانی برای بقا حیاتی بود، زیر دهه‌ها تفکر کوتاه‌مدت و بی‌توجهی سیاسی مدفون شده است. آنچه اکنون شاهد آن هستیم، نتیجه مستقیم آن انتخاب‌ها است. سیستمی که بر بهره‌برداری بنا شده بود، به معنای واقعی کلمه خود را به سمت نابودی کشانده است.

با کاهش آب‌های زیرزمینی، فرونشست زمین رخ می‌دهد. فضاهای بین ذرات خاک، که زمانی پر از آب بوده‌اند، اکنون پر از هوا هستند – و هوا نمی‌تواند وزن لایه‌های بالایی را تحمل کند. در نتیجه، فشردگی به فروریختن تبدیل می‌شود. به همین دلیل است که بسیاری از شهرهای ایران امروز در حال فرونشست هستند.

اگرچه فساد در قلب بحران آب ایران قرار دارد، اما این مشکل بسیار فراتر از قراردادهای سدسازی و معاملات پشت پرده است. همچنین مربوط به نحوه استفاده و هدر رفت آب در هر روز است. اگر شهروندان کیپ‌تاون در آفریقای جنوبی موفق شدند مصرف روزانه آب خود را به تنها ۵۰ لیتر (حدود ۱۳ گالن) برای هر نفر کاهش دهند تا از روز صفر – نقطه‌ای که شیرهای آب شهر خشک می‌شود و ساکنان باید برای دریافت سهمیه آب در صف بایستند – جلوگیری کنند، پس چرا ساکنان تهران همچنان بیش از ۲۵۰ لیتر در روز مصرف می‌کنند – به ویژه هنگامی که کولرهای آبی در گرم‌ترین ماه‌ها ده‌ها لیتر آب را هدر می‌دهند؟

شهرهایی مانند تهران بسیار فراتر از آنچه منابع آبی محلی می‌توانند پشتیبانی کنند، گسترش یافته‌اند. مصرف بیش از حد، زیرساخت‌های فرسوده، و رشد شهری بدون برنامه، سیستم را به مرز فروپاشی کشانده است.

در همین حال، کشاورزی، بزرگترین مصرف‌کننده آب، همچنان از روش‌های قدیمی و ناکارآمد استفاده می‌کند. آبیاری غرقابی، کشت محصولات آب‌بر مانند چغندرقند و برنج در مناطق خشک، و مالکان زمین با نفوذ سیاسی، سفره‌های آب زیرزمینی را برای سود شخصی، نه امنیت غذایی، خشک کرده‌اند. بدتر از آن، برخی تحقیقات نشان می‌دهد که تقریباً ۳۵ درصد از محصولات کشاورزی به دلیل ضعف در ذخیره‌سازی، سیستم‌های توزیع ناکافی و عدم برنامه‌ریزی به هدر می‌روند. به جای مدرن‌سازی کشاورزی یا مدیریت تقاضا، دولت همچنان چشم‌پوشی می‌کند.

در حالی که ایرانیان برای هزاران سال در زمینه تغذیه مجدد سفره‌های آب زیرزمینی و حفظ تعادل در سطح آب مهارت داشتند، دولت همچنان پول خود را صرف پروژه‌های کلان چند میلیون دلاری می‌کند که نتایج معکوس دارند. این پروژه‌ها، سدها، انحرافات و انتقال‌ها، در نهایت رودخانه‌ها را می‌خشکانند، دریاچه‌ها را خالی می‌کنند، تالاب‌ها را از بین می‌برند و ارتباط طبیعی بین آب‌های سطحی و سفره‌های آب زیرزمینی را قطع می‌کنند. بدون این تعامل، سفره‌های آب زیرزمینی نیز می‌میرند. آنچه زمانی مایه حیات بود، اکنون به نام پیشرفت در حال نابودی است.

در قلب این بحران، چیزی است که بسیاری از ایرانیان با تلخی از آن با عنوان «مافیای آب» یاد می‌کنند؛ شبکه‌ای از عوامل رژیم، شرکت‌های مرتبط با سپاه پاسداران و بوروکرات‌های فرصت‌طلب که آب را به یک منبع درآمد غیرقانونی تبدیل کرده‌اند. آن‌ها پروژه‌های عظیم سدسازی و انتقال آب را نه به دلیل منطق، بلکه به دلیل پر کردن جیب‌ها پیش برده‌اند. این طرح‌ها به اکوسیستم‌ها آسیب رسانده، رودخانه‌ها را خشک کرده و میلیون‌ها نفر را بدون آب پاکیزه رها کرده‌اند.

رژیم آب را یک حق انسانی نمی‌بیند؛ آن را ابزری برای کنترل می‌داند. عدالت زیست‌محیطی بی‌معناست وقتی هدف، سود و قدرت باشد. در دوران حکومت رهبر معظم علی خامنه‌ای، ایران دستور کار ۲۰۳۰ سازمان ملل متحد برای توسعه پایدار را به صراحت رد کرد و به تعهدات جهانی پشت نمود، حتی در شرایطی که برفاب کشور، شریان حیاتی رودخانه‌هایش، ناپدید شد.

برخی از این به اصطلاح پروژه‌های توسعه‌ای صرفاً گمراه کننده نبودند؛ آن‌ها پوششی برای کسب درآمد بودند. قرارگاه خاتم‌الانبیا، بازوی عظیم ساخت و ساز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بر بی‌شمار طرح‌های سدسازی و انتقال آب، در کنار شرکت‌های مرتبط با عوامل رژیم، نظارت داشته است.

اما پشت این بتن و کانال‌ها، چیزی بسیار شوم‌تر نهفته بود. به گفته کارشناسان آشنا با پرونده‌های محرمانه – از جمله گزارشی مربوط به سال ۲۰۰۶ از دفتر استانداری اصفهان – حداقل ۶.۵ میلیون متر مکعب آب به یک «مرکز هسته‌ای» مخفی منتقل شده است. جزئیات اندک است، زیرا پروژه‌های هسته‌ای ایران در هاله‌ای از ابهام قرار دارند، اما سیستم‌های هسته‌ای به مقادیر عظیمی از آب برای اهداف خنک‌کننده نیاز دارند. این آب می‌توانست به احیای تالاب گاوخونی که اکنون به گستره‌ای خشک و بی‌جان از غبار تبدیل شده است، کمک کند.

جنگ با اسرائیل در ماه ژوئن تنها به این آتش دامن زد. در حالی که رژیم ایران همچنان به بحران فزاینده آب کشور بی‌توجهی می‌کرد، میلیاردها دلار صرف موشک‌ها و سرکوب نمود. اکنون، کشاورزانی که مجبورند زمین‌های خود را به دلیل خشک شدن چاه‌ها رها کنند، می‌پرسند: چرا میلیاردها صرف جنگ و خشونت می‌شود در حالی که همین پول می‌توانست سفره‌های آب زیر پای ما را احیا کند؟

سیاست‌های زیست‌محیطی به حاشیه رانده شده‌اند. وزارت نیرو فلج شده است. رهبران ایران در حال بازی شطرنج ژئوپلیتیک هستند در حالی که کشور به معنای واقعی کلمه در زیر پایشان خشک می‌شود.

اما این بحران در مرزهای ایران متوقف نخواهد شد. با خشک شدن زمین‌های کشاورزی کشور و کمیاب شدن آب، مهاجرت افزایش خواهد یافت. درگیری‌ها بر سر رودخانه‌های مشترک، مانند هیرمند با افغانستان و شاخه‌های دجله با عراق، در حال اوج‌گیری هستند. کمبود آب اکنون عاملی برای بی‌ثباتی است و تغییرات اقلیمی هر خطری را تشدید می‌کند.

حتی اگر جمهوری اسلامی سقوط کند، دولت بعدی میراثی از یک چشم‌انداز ویران را به ارث خواهد برد. اصلاح آن آسان نخواهد بود و به چیزی فراتر از خطوط لوله جدید یا تاسیسات شیرین‌سازی آب نیاز دارد.

ایران به یک بازنگری کامل نیاز دارد: یک نهاد ملی مستقل آب، دسترسی آزاد به داده‌ها، مدیریت با محوریت جامعه، و تعهد قاطع به عدالت زیست‌محیطی. همچنین باید برخی از سیستم‌های قدرتمند مدیریت سنتی آب خود – به ویژه مدیریت سفره‌های آب زیرزمینی و تغذیه مجدد آب‌های زیرزمینی – را احیا و مدرن‌سازی کند تا تعادل برقرار شود. بدون این تغییرات، هرگونه اصلاحی سطحی خواهد بود و فروپاشی ملی ادامه خواهد یافت.

این پیامی است برای جهان، به همان اندازه که برای ایران است. آب برای امنیت و صلح بین‌المللی ضروری است. اما اگر آن را امری ثانویه در نظر بگیریم، همه ما بهای آن را خواهیم پرداخت. فروپاشی آب ایران هشداری برای تمام جهان است.