انجل بلو در نقش اصلی «آیدا» آیدا.
انجل بلو در نقش اصلی «آیدا» آیدا.

نقد «آیدا»: سوپرانوی پرشور انجل بلو در PBS

این خواننده در اجرای مایکل مایر از اپرای تراژیک وردی در برنامه «اجراهای بزرگ در مت» می‌درخشد.

شاید در حین تماشای اپرای «آیدا» به ذهن بیننده خطور کند که ما در کشوری بزرگ زندگی می‌کنیم، کشوری که در آن می‌توانید سه ساعت از اپرای «وردی» را از تالار اپرای متروپولیتن در یک شب جمعه به قیمت ناچیز ۱.۶۰ دلار (که هر آمریکایی تقریباً برای یک سال پخش عمومی می‌پردازد) تماشا کنید. و اگر برنامه‌های دیگری هم داشته باشید، می‌توانید از گزینه ضبط‌کننده ویدیویی خود استفاده کرده و آن را بعداً تماشا کنید. یکی از این دو کار را انجام دهید: ایراداتی در این تولید وجود دارد، اما این یک نمایش باشکوه، یک سفر احساسی و آهنگسازی است، با چند درامای فراتر از موسیقی نیز در جریان.

اولین از این دراماها، ظهور انجل بلو خارق‌العاده در اولین اجرای نقش «آیدا» در نیویورک است؛ نقشی که تقریباً توسط یک سوپرانوی سیاه‌پوست آمریکایی دیگر، لئونتین پرایس، در طول فعالیت هنری‌اش در «مت» از آن خود شده بود. اگر اپرا شبیه هاکی نبود، نژاد بی‌اهمیت می‌شد. اما نمی‌توان از حس جسارتی که در پذیرش این نقش توسط ستاره‌ای نسبتاً جوان مانند خانم بلو وجود دارد، چشم‌پوشی کرد؛ نقشی که تا این حد با الهه‌ای چون پرایس شناخته شده است. همانطور که بینندگان خواهند دید و شنید، خانم بلو نشان خود را بر روی این نقش به شدت دشوار می‌گذارد، و از خطرناک‌ترین قسمت‌های آن با سهولت و گرمای فراوان عبور می‌کند. او ممکن است عظمت آوازی کمتری نسبت به پرایس داشته باشد، اما شاید عظمت چیزی نباشد که یک شنونده از پرنسس اتیوپیایی برده‌شده در اثر حماسی «وردی» بخواهد؛ داستانی که در آن عشق ناکام و جنگ تمام‌عیار به همان نوع پایان خوشی می‌انجامد که طرفداران اپرای بزرگ با آن آشنا هستند. (شوخی می‌کنم.)

جنبه بحث‌برانگیز دوم از تولید مایکل مایر، ایده کاوش‌های باستان‌شناسی آن است. (کارگردان این ارائه «اجراهای بزرگ در مت»، که به خوبی عمل کرده است، گری هالورسون بود.) اولین چیزی که در طراحی صحنه کریستین جونز، هم توسط بینندگان تلویزیون و هم تماشاگران ۲۵ ژانویه در «مت»، دیده می‌شود، نوری سوسوزننده از سقف تئاتر است که از طریق آن جریانی از نور و غبار — و در نهایت، یک کاشف — فرود می‌آیند. ما و او در یک گنجینه کشف‌نشده هستیم، ماجراجو از دوران هاوارد کارتر و مقبره پادشاه توت به آنجا افتاده است.

آیا کاشف و همکارانش — که بی‌کلام در سراسر اپرا ظاهر خواهند شد — داستانی را که آشکار می‌شود، تصور می‌کنند؟ صحنه، مردم، آیین‌ها و حتی ظلم موجود، بازتاب‌دهنده آن چیزی است که در زمان کارتر می‌توانسته دیدگاه بسیار غربی‌شده‌ای از مصر باستان باشد. در یک لحظه، بازیگری شبیه به ویلا کاتر ظاهر می‌شود، با یک دفترچه طراحی روی صحنه می‌نشیند و همانطور که نقاشی می‌کند، طرحی روی یک پرده بزرگ ظاهر می‌شود که به تدریج به اشکال سلطنتی و هیروگلیف‌هایی که او کپی می‌کند، تبدیل می‌شود؛ اعمال اپرایی بعدی را می‌توان به راحتی به عنوان امتدادی از تخیل و تفسیر او خواند. صحنه‌ای بعدی که شامل کاوشگران در حال حمل اشیای هنری از مقبره است، به وضوح به چیزی که می‌توان آن را «تصاحب فرهنگی» یا سرقت نامید، هرچند سربازان مصری — که توسط رادامس (پیوتر بچالای افسانه‌ای) به پیروزی در برابر دشمنانشان هدایت شده بودند — بعداً تقریباً در همان آرایش، غنایم اتیوپیایی را به مصر می‌آورند. غارت، ظاهراً، همیشگی است. (هایدی ویلسون، در نقد این تولید در همین صفحات هنگامی که در شب سال نو افتتاح شد، به تصمیم نامعقول آقای بچالا برای اجرا در هنگام بیماری اشاره کرد. به نظر می‌رسد او بهبود یافته است.)

آیا «ایندیانا جونز» کردن اپرای «آیدا» راهی برای مبرا کردن جوزپه وردی از هرگونه نادقیق‌های تاریخی است که ممکن است مرتکب شده باشد؟ «آیدا» در واقع یک اپرای خوب تحقیق‌شده بود، همانطور که از مصاحبه با دست‌اندرکاران تولید، که به دنبال اجرای میزبان ستاره موسیقی «ریشه» ریانون گیدنز می‌آید، می‌آموزیم. «آیدا» که ابتدا در سال ۱۸۷۱ در قاهره اجرا شد، در ابتدا برای جشن افتتاح کانال سوئز پیشنهاد شد، سفارشی که وردی آن را رد کرد، هرچند بیشتر اطلاعات تاریخی داستان توسط مصرشناس آگوست ماریته ارائه شد. همه چیز خوب. اما آنچه بیش از همه برای مخاطب اهمیت خواهد داشت، چیزی است که کاوشگران در حین گشت و گذار در اپرا ارائه می‌دهند، که یک عامل حواس‌پرتی است. یک عامل کاملاً بی‌معنی، با توجه به تلاشی که بیننده برای درک آن صرف خواهد کرد.

تحت هدایت یانیک نزه‌-سگن، مدیر موسیقی «مت»، آقای بچالا و خانم بلو نه تنها صداهایی باشکوه، بلکه بازیگرانی درجه یک هستند، چیزی که همیشه صادق نیست. و در حالی که خانم بلو نقش اصلی و کاریزماتیک را دارد، وردی به آمنریس، دختر فرعون، پرنسس که عاشق رادامس است (در حالی که او عاشق آیدا است) و محرک انتقام‌جو و پشیمان داستان، وزن یکسانی داده است. این نقش توسط متزوسوپرانوی رومانیایی، جودیت کوتاشی، خوانده شده است که، همانطور که خانم ویلسون اشاره کرد، به پیروزی می‌رسد؛ نت «لا» بالای او در زمان محکومیت رادامس توسط کشیشان به اندازه‌ای گوش‌نواز است که مو را بر بدن سیخ می‌کند. این نقش از نظر دراماتیک ناخوشایند است، اما تماشاگران «مت» در طول مجموعه‌ای از تشویق‌های بسیار تأثیرگذار پس از اپرا، به وضوح می‌دانستند از چه کسی تشکر کنند.

آیدا

جمعه، ساعت ۲۱:۰۰، PBS

آقای اندرسون منتقد تلویزیون نشریه است.