سیاست خارجی آمریکا تحت رهبری دونالد ترامپ به طور گستردهای به عنوان معاملهگرایانه توصیف میشود. و به درستی هم همینطور است. طرز فکر رئیس جمهور را فقط میتوان به عنوان خصمانه نسبت به همکاری بینالمللی توصیف کرد.
ترامپ توجه چندانی به هنجارها یا نهادهای جهانی ندارد - گواه آن خروج فوری ایالات متحده از توافقنامه آب و هوایی پاریس (بار دیگر) و سازمان بهداشت جهانی پس از به دست گرفتن قدرت است. دیدگاه او نسبت به جهان، یک بازی حاصل جمع صفر است که بر بردهای کوتاه مدت به جای استراتژی بزرگ متمرکز است.
تنگنظری برداشت رئیسجمهور از منافع امنیتی و اقتصادی، با تهدیدهای او برای به راه انداختن جنگ تعرفهای به سبک دهه 1930 علیه دوستان، همسایگان و دشمنان به طور یکسان، نشان داده میشود. و به طور رنگارنگتر، با دیدگاه او از اتحادها به عنوان باجگیری.
توجه داشته باشید، با این حال، که جهان خیلی قبل از ترامپ به سمت معاملهگرایی میرفت. ظهور چین، که تحت رهبری شی جین پینگ به دنبال تحکیم بیرحمانه قدرت و نفوذ در سراسر جهان بوده است، عملاً شکاف به بلوکهای قدرت جهانی معاملهگرایانه را اجتنابناپذیر کرده است.
همچنین قابل توجه است که معاملهگرایی فزاینده فراتر از سیاست خارجی گسترش مییابد. چالشهای لاینحلی برای همکاری بینالمللی فراوان است.
اول و مهمتر از همه، تغییرات آب و هوایی است که همه موافقند، نیازمند راهحلهای جهانی است. این همان چیزی است که روند اجلاس COP با حمایت سازمان ملل متحد درباره آن است. با این حال، خود سازمان ملل متحد میگوید برای اینکه گرمایش جهانی را به حداکثر 1.5 درجه سانتیگراد محدود کنیم، انتشار گازهای گلخانهای باید تا سال 2030 به میزان 45 درصد کاهش یابد و تا سال 2050 به صفر خالص برسد.
خیلی بد است که برنامههای آب و هوایی ملی توسط امضاکنندگان توافقنامه پاریس، به گفته سازمان ملل متحد، منجر به کاهش ناچیزی به میزان 2.6 درصد در انتشار گازهای گلخانهای جهانی تا سال 2030، در مقایسه با سطوح سال 2019، میشود. بنابراین، انتقال منظم انرژی، با سیاست فعلی، یک سراب است. در واقع، نگرانی فزاینده دولتها و شرکتها در مورد هزینه سیاسی و اقتصادی کربنزدایی، رویکردی فزاینده معاملهگرایانه به این چالش عظیم جهانی را به وجود آورده است.
در همین حال، عدم ایفای تعهدات مالی آب و هوایی کشورهای توسعهیافته به جهان در حال توسعه، اعتماد به روند چندجانبه را در میان کسانی که آب و هوای شدید یا افزایش سطح دریا را تجربه میکنند، متزلزل کرده است.
یک مشکل اساسی این است که اگر چین بیش از 30 درصد از انتشار گازهای گلخانهای جهانی فعلی را به خود اختصاص میدهد، به این دلیل است که کشورهای توسعهیافته کثیفترین صنایع خود را به آسیا برونسپاری کردهاند. با این حال، انتشار نسبتاً پایین گازهای گلخانهای اروپا به سیاستمداران پوپولیست اجازه میدهد تا بگویند ما هیچ تعهد اخلاقی برای عقبنشینی از سوختهای فسیلی نداریم.
بعد، مهاجرت. فشارهای ژئوپلیتیکی و گرمایش جهانی در خاورمیانه و آفریقا، مهاجران بیشماری را به سمت اروپا سوق میدهد. با توجه به فشار ناشی از آن بر مسکن، خدمات عمومی و غیره، این امر خواستار تقسیم بار مشارکتی بین کشورهای عضو اتحادیه اروپا است. متأسفانه، زمان برای راهحلهای بشردوستانه مشارکتی گذشته است.
ظهور احزاب پوپولیست ضد مهاجرت اکنون یک ویژگی تثبیتشده در چشمانداز سیاسی اروپا است. آلمان نمونه اصلی است، نه به این دلیل که آنگلا مرکل، صدراعظم سابق، با ارائه درهای باز به پناهجویانی که از جنگ داخلی سوریه فرار میکردند، به ظهور آلترناتیو برای آلمان (AfD)، حزب راست افراطی ضد مهاجرت، دامن زد.
AfD اکنون در نظرسنجیها در جایگاه دوم پس از دموکراتهای مسیحی قبل از انتخابات فدرال در 23 فوریه قرار دارد. برای آلمان و اروپا، هیچ راه فراری از یک رویکرد ملی و معاملهگرایانه به مهاجرت وجود ندارد.
هوش مصنوعی نیز به همان اندازه مشکلساز است. معدود حوزههایی از فعالیتهای انسانی وجود دارد که مزایایی را ارائه نخواهد داد. اما این مزایا به طور نابرابر توسط انگشتشماری از کشورها و شرکتها توزیع میشود. خطرات بیشماری نیز وجود دارد، از جمله خطرات اخلاقی. از دست دادن شغل ناشی از تعدیل ساختاری ناشی از هوش مصنوعی. و خطرات وجودی که در آن هوش مصنوعی ممکن است از هوش انسانی فراتر رود. با این حال، ابتکارات بینالمللی مشارکتی پیشرفت کمی داشتهاند. دولتها و شرکتها برای وارد شدن به هجوم طلای هوش مصنوعی بیش از حد مستأصل هستند.
در نهایت به کسب و کار میرسیم. جان کی، اقتصاددان، به طور قانعکنندهای استدلال کرده است که شرکتهای مدرن موفق، لزوماً جوامع مشارکتی هستند که در آن پیشرفت فنی و توسعه کسب و کار بر اساس استقرار هوش جمعی در ترکیبهای نوآورانه است. اگر او درست بگوید، موفقیت شرکتها اغلب توسط یک فرهنگ پاداش منحرف میشود که در آن انگیزههای مدیران اجرایی توسط معیارهای پرداخت مرتبط با عملکرد معیوب هدایت میشود. این امر رویکردی معاملهگرایانه کوتاهمدت را تشویق میکند - شاهد بازخرید سهام پرهیجان همراه با کاهش سرمایهگذاری برای بالا بردن سود نهایی.
این گونههای پررونق و پرهزینه معاملهگرایی به سرعت فراگیر میشوند. ما در دورانی زندگی میکنیم که ممکن است به زودی به طور جبرانناپذیری معاملهگرایانه شود.