تصویرسازی اثر آکشیتا چاندرا / The Atlantic. منبع: Getty.
تصویرسازی اثر آکشیتا چاندرا / The Atlantic. منبع: Getty.

بحثی که طرفداران حفاظت از محیط زیست در آمریکا باید داشته باشند

چه می‌شد اگر ایالات متحده مستقیماً از اکوسیستم‌ها محافظت می‌کرد؟

قانون گونه‌های در معرض خطر (Endangered Species Act) همیشه یک نقص داشت. این قانون در متن اصلی خود در سال ۱۹۷۳، قصد داشت هم از اکوسیستم‌ها و هم از گونه‌های منفرد محافظت کند، اما هیچ مقرراتی برای انجام این کار به طور مستقیم نداشت. برای دهه‌ها، طرفداران حفاظت از محیط زیست با موفقیت این نقص را با استدلال در دادگاه پر کردند که ممنوعیت قانون در مورد آسیب به گونه‌های منفرد شامل تخریب زیستگاه آن گونه نیز می‌شود. اکنون دولت ترامپ قصد دارد این استدلال را باطل کند و ادعا کند که آسیب رساندن به گونه‌های در معرض خطر تنها به معنی آسیب فیزیکی یا کشتن مستقیم آن است: یعنی ریشه‌کن کردن آن یا نابود کردنش با شات‌گان.

تخریب زیستگاه از سال ۱۹۷۵ شایع‌ترین تهدید برای گونه‌های در معرض خطر در ایالات متحده بوده است. اگر دولت در تعریف مجدد کلمه "آسیب" موفق شود و تخریب زیستگاه را از آن مستثنی کند، قانون گونه‌های در معرض خطر قادر نخواهد بود به طور مؤثر از اکثر گونه‌های در معرض خطر محافظت کند.

اینکه بخش زیادی از قدرت قانون می‌تواند با تغییر تعریف یک عبارت از بین برود، ضعف اصلی آن را آشکار می‌سازد. حفظ جنگل‌های قدیمی برای یک گونه جغد خاص (برای مثال کلاسیک) به این معنی است که اگر آن جغد به هر حال منقرض شود (همانطور که جغد خالدار شمالی ممکن است منقرض شود)، آن جنگل و همه چیزهایی که در آن زندگی می‌کنند ناگهان محافظت خود را از دست می‌دهند. علاوه بر این، قانون دولت را ملزم می‌کند اقدامات قهرمانانه و پرهزینه‌ای برای نجات بحرانی‌ترین گونه‌ها انجام دهد، به جای استفاده از حفاظت زیستگاه برای تقویت جمعیت‌ها قبل از اینکه واقعاً سقوط کنند. سوزان وینکلر (Suzanne Winckler)، حامی و نویسنده در زمینه حفاظت محیط زیست، در سال ۱۹۹۲ در این صفحات نوشت: "قانون هیچ مفهومی از طب پیشگیرانه ندارد. برعکس، تلاش می‌کند سخت‌ترین موارد، معادل بیماران در حال مرگ و دچار مرگ مغزی را نجات دهد."

با این حال، طرفداران حفاظت از محیط زیست واقعاً تمایلی به صحبت در این باره نداشته‌اند، با این نظریه که باز کردن بحث درباره قانون ممکن است خطر از دست دادن کامل آن را به همراه داشته باشد. قانون ESA در لحظه‌ای منحصر به فرد در اوایل دهه ۱۹۷۰ تصویب شد، زمانی که یک رئیس‌جمهور جمهوری‌خواه می‌توانست درباره "بیداری زیست‌محیطی" ملت صحبت کند، و با تمام نواقصش، این قانون همچنان یکی از قوی‌ترین و مؤثرترین قوانین حفاظت از تنوع زیستی در جهان محسوب می‌شود. اما دولت ترامپ اکنون این بحث را باز کرده است – و گفتگویی را درباره نحوه حفاظت از گونه‌ها و اکوسیستم‌ها که برخی از طرفداران حفاظت می‌گویند مدت‌هاست وقت آن فرا رسیده، اجباری کرده است.


بسیاری از طرفداران حفاظت از محیط زیست رویای دیرینه‌ای برای راه‌حل مکانیسم پرپیچ‌وخم قانون ESA برای حفاظت از مکان‌ها دارند: چه می‌شد اگر ما مستقیماً از اکوسیستم‌ها محافظت می‌کردیم؟ بر اساس گزارشی در سال ۲۰۲۳ توسط NatureServe، یک سازمان غیرانتفاعی که داده‌ها را در مورد تنوع زیستی جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل می‌کند، چهل و یک درصد از اکوسیستم‌های خشکی آمریکا در معرض خطر فروپاشی هستند. بیشتر آنها تا حد زیادی محافظت نشده‌اند.

جی اودنباف (Jay Odenbaugh)، فیلسوف محیط زیست در کالج لوئیس و کلارک در پورتلند، اورگان، به من گفت که تغییر رویکرد به حفاظت از اکوسیستم‌ها نیاز به "تعقیب تک تک گونه‌ها" را از بین می‌برد. این کار کارآمدتر خواهد بود. اودنباف گفت: "ما نمی‌توانیم همه چیز را نجات دهیم. آنچه ما سعی داریم انجام دهیم، حفاظت از ویژگی‌های ساختاری بزرگتر است."

رید ناس (Reed Noss)، طرفدار حفاظت محیط زیست مستقر در دانشگاه فلوریدا و مؤسسه چمنزارهای جنوب شرقی، همچنان می‌خواهد برای نجات هر گونه تلاش کند. اما او استدلال می‌کند که تنها تعداد کمی - مانند گوشت‌خواران بزرگ که با آزار و اذیت مواجه هستند و ارکیده‌هایی که برای تجارت غیرقانونی جمع‌آوری می‌شوند - نیاز به حفاظت‌های ویژه و فردی دارند. در همین حال، ناس تخمین می‌زند که ۸۵ درصد از گونه‌ها می‌توانند به سادگی با حفاظت از بخش کافی بزرگی از هر نوع اکوسیستم آمریکایی نجات یابند. بنابراین او از دهه ۱۹۹۰ یکی از پرصدا‌ترین حامیان چیزی بوده که آن را "قانون حفاظت از اکوسیستم بومی" برای تکمیل قانون ESA می‌نامد.

ایالات متحده در حال حاضر سیستم‌های متعددی دارد که زمین‌ها و آب‌های شیرین را به انواع اکوسیستم طبقه‌بندی می‌کنند. به عنوان مثال، طبقه‌بندی ملی پوشش گیاهی ایالات متحده (US National Vegetation Classification)، سیستم‌های طبیعی را در مجموعه‌ای از مقیاس‌ها از انواع بسیار گسترده، مانند "جنگل و بیشه‌زار", تا توصیف‌گرهای فوق‌العاده خاص، مانند "جنگل کاج سفید شرقی-هملاک شرقی منطقه نیوانگلند جنوبی-پیدمونت شمالی" توصیف می‌کند. یک قانون حفاظت از اکوسیستم به دولت دستور می‌دهد که یک سیستم طبقه‌بندی (یا توسعه دهد) را انتخاب کند، سپس اطمینان حاصل کند که هر نوع اکوسیستم، مساحت کافی محافظت شده داشته باشد.

اتخاذ این تصمیم مطمئناً شامل بحث و جدل اکولوژیست‌ها بر سر نحوه طبقه‌بندی اکوسیستم‌ها خواهد بود. فیلسوفان ممکن است بحث کنند که آیا اکوسیستم‌ها اصلاً وجود دارند – و آیا آنها چیزی بیش از مجموع ارگانیسم‌هایی هستند که آن‌ها را تشکیل می‌دهند. اما، برای اهداف سیاست‌گذاری، مهم‌تر از رسیدن به حقایق اساسی، ایجاد دسته‌بندی‌هایی است که برای عموم مردم منطقی باشد و چیزهایی را که برای مردم اهمیت دارد توصیف کند: جنگل‌های قدیمی، چمنزارهای بلند، اورگلیدز (Everglades)، استپ دشت درمنه حوضه بزرگ (Great Basin sagebrush steppe)، جنگل‌های خزان‌دار شمال شرقی و غیره. چیزی شبیه به این در دهه ۱۹۹۰ برای جنگل‌های قدیمی شمال غربی اقیانوس آرام امتحان شد؛ که به نام طرح جنگل شمال غربی (Northwest Forest Plan) شناخته می‌شود، این طرح نه تنها برای حفاظت از جغد بلکه برای حفاظت گسترده‌تر از جنگل‌های قدیمی در نظر گرفته شده است – اما این طرح که هنوز هم مورد استفاده قرار می‌گیرد، تنها یک نوع اکوسیستم را پوشش می‌دهد.

بخشی از جذابیت سیستمی که مستقیماً از اکوسیستم‌ها محافظت می‌کند این است که پویایی آنها را به رسمیت می‌شناسد. گونه‌ها همیشه حرکت کرده‌اند و تکامل یافته‌اند و ترکیب و روابط درون سیستم‌ها را در طول زمان تغییر داده‌اند. و امروز، تغییرات اقلیمی بسیاری از گونه‌ها را وادار به حرکت می‌کند. اما اودنباف و ناس اکوسیستم‌ها را موجودیت‌هایی می‌دانند که آنقدر منسجم باقی می‌مانند که بتوان از آنها محافظت کرد. به عنوان مثال، فلوریدا اکوسیستم‌های تپه‌های شنی (تپه‌های شنی که از کاج بلند برگ و بلوط با چمن سیمی حمایت می‌کنند) و دشت‌های مرطوب (که فصلی غرقاب می‌شوند) دارد – و همانطور که ناس به من گفت، "یک تپه شنی و یک دشت مرطوب، تپه شنی و دشت مرطاب باقی خواهند ماند حتی اگر ترکیب گونه‌ای آنها به دلیل تغییرات اقلیمی تغییر کند." شبکه‌ای قوی از انواع مختلف اکوسیستم‌ها – به ویژه شبکه‌ای که با کریدورها به خوبی متصل شده تا گونه‌ها بتوانند حرکت کنند – بدون اینکه دولت مجبور باشد برای هر گل و زنبور یک طرح جداگانه تدوین کند، از اکثر گونه‌های آمریکا حمایت و محافظت خواهد کرد.


بسیاری از کسانی که در خط مقدم حفاظت می‌جنگند، همچنان از طرفداری از چنین قانونی تردید دارند. آن‌ها استدلال می‌کنند که قانون گونه‌های زیست‌محیطی، به شکل کنونی خود، به اهداف مشابهی دست می‌یابد – و می‌توان آن را در جهت عکس آنچه دولت ترامپ می‌خواهد کشیده شود، پیش برد.

وقتی با کیرن ساکلینگ (Kierán Suckling)، مدیر اجرایی مرکز تنوع زیستی (Center for Biological Diversity) صحبت کردم، سازمانی که به اجبار دولت فدرال به رعایت قوانین زیست‌محیطی خود اختصاص دارد، او دیدگاه خود را از یک رئیس‌جمهور با رویکرد حفاظت‌گرایانه توصیف کرد که می‌تواند مانند دونالد ترامپ، به سرعت و به شدت از قدرت اجرایی استفاده کند، اما فقط برای حفاظت از طبیعت. او گفت: "وزیر کشور و رئیس خدمات ماهی و حیات وحش، در حال حاضر، طبق قانون ESA این قدرت را دارند که اساساً هر کاری که می‌خواهند انجام دهند، تا زمانی که توسط بهترین علم موجود پشتیبانی شود." بنابراین، در تئوری، آن‌ها می‌توانستند گونه‌ها را برای کمک به بقایشان در برابر تغییرات اقلیمی مکان‌گذاری مجدد کنند، یا مرزهای "زیستگاه بحرانی" را گسترش دهند، که در برابر تخریب ناشی از اقدامات، مجوزها یا تأمین مالی دولت فدرال محافظت می‌شود (مگر اینکه استثنائاتی اعطا شود).

دانیل رولف (Daniel Rohlf)، استاد حقوق در کالج لوئیس و کلارک که بیش از سه دهه قانون ESA را مطالعه کرده است، موافق است که رهبری قاطع می‌تواند با استفاده ماهرانه از قانون فعلی ESA کارهای بیشتری برای حفاظت از اکوسیستم‌ها انجام دهد: "زیستگاه بحرانی" می‌تواند مقدس شمرده شود. اقدامات فدرال می‌توانند نه تنها برای آسیب مستقیم به گونه‌ها، بلکه برای آسیبی که از طریق انتشار گازهای گلخانه‌ای وارد می‌کنند، ارزیابی شوند. "محدوده" یک گونه می‌تواند به عنوان محدوده تاریخی یا احتمالی آن تعریف شود، نه فقط بخش‌های کوچکی از قلمرو که اکنون در آن زندگی می‌کند. رولف به من گفت: "شما می‌توانید تمام این کارها را فردا تحت نسخه فعلی قانون انجام دهید." و او معتقد است که برخلاف بسیاری از اقدامات ترامپ، بسیاری از این تفاسیر قوی‌تر احتمالاً در دادگاه دوام خواهند آورد.

چشم‌انداز سیاسی برای یک قانون کاملاً جدید حفاظت از اکوسیستم‌ها پایین است، حتی در دولت دموکرات‌ها: اگرچه ۶۰ درصد از آمریکایی‌ها در نظرسنجی‌ها می‌گویند که "قوانین و مقررات زیست‌محیطی سختگیرانه‌تر ارزش هزینه آن را دارد"، اما این روزها به نظر می‌رسد سیاستمداران از هر دو طیف می‌خواهند بوروکراسی را کاهش دهند و ساخت و ساز کنند. و ساکلینگ معتقد است که سازمان او و دیگر سازمان‌های مشابه قادر خواهند بود تغییرات پیشنهادی ترامپ در تعریف قانون ESA را مسدود یا لغو کنند. او گفت: "ما تمام تغییرات مقررات ESA در دوره اول او را لغو کردیم و مطمئن هستیم که این یکی را نیز لغو خواهیم کرد." ایالات متحده ممکن است به سادگی به همان روشی که تا کنون حفاظت کرده است، از طریق قانون ESA و اغلب در دادگاه، ادامه دهد.

اما قانون حفاظت از اکوسیستم می‌تواند یک هدف وحدت‌بخش نیز باشد. عشق به چشم‌اندازهای آمریکا فراحزبی است و حفاظت از اکوسیستم‌ها لزوماً به معنای ممنوعیت تمام استفاده‌های انسانی در داخل آن‌ها نیست. دامداری و تفریح با بسیاری از اکوسیستم‌ها سازگار است. مدیریت قبیله‌ای می‌تواند از تنوع زیستی محافظت کرده و از استفاده سنتی حمایت کند. مراقبت از این اکوسیستم‌ها نیازمند کار است و این یعنی شغل – شغل‌های فیزیکی در فضای باز، که بسیاری از آن‌ها می‌توانند توسط افرادی بدون مدرک دانشگاهی پر شوند. کشاورزان و دامداران نیز می‌توانند برای رسیدگی به اکوسیستم‌ها علاوه بر تولید غذا، غرامت دریافت کنند و درآمد خود را از نوسانات آب و هوای شدید و جنگ‌های تجاری محافظت نمایند.

ایالات متحده یک ایده است، اما همچنین یک مکان است، یک پازل زیبا از اکوسیستم‌ها که نه تنها به دلیل داشتن "تنوع زیستی" یا حتی به این دلیل که آب ما را فیلتر می‌کنند، ماهی و شکار تولید می‌کنند و کربن را ذخیره می‌کنند، ارزشمند هستند. جنگل‌ها، چمنزارها، کوه‌ها، سواحل و تالاب‌های ما با حس هویت ما در هم آمیخته‌اند، هم به صورت فردی و هم به عنوان یک ملت. ما آن‌ها را دوست داریم و قدرت حفاظت از آن‌ها را داریم، اگر انتخاب کنیم.