Käthe Kollwitz. حکاکی، «دختر در حال دعا». با احترام از دپارتمان چاپ، کتابخانه عمومی بوستون.
Käthe Kollwitz. حکاکی، «دختر در حال دعا». با احترام از دپارتمان چاپ، کتابخانه عمومی بوستون.

کارایی دعا

«همین سوال که "آیا دعا مؤثر است؟" از ابتدا ما را در چارچوب فکری نادرستی قرار می‌دهد.»

چند سال پیش، یک روز صبح از خواب بیدار شدم و قصد داشتم برای آمادگی جهت سفری به لندن موهایم را کوتاه کنم. اولین نامه‌ای که باز کردم مشخص کرد که نیازی به رفتن به لندن ندارم. بنابراین تصمیم گرفتم کوتاه کردن مو را هم به تعویق بیندازم. اما سپس یک وسواس کوچک کاملاً غیرقابل توضیح در ذهنم آغاز شد، تقریباً شبیه صدایی که می‌گفت: «به هر حال کوتاه کن. برو و کوتاه کن.» در نهایت نتوانستم آن را تحمل کنم. رفتم. در آن زمان آرایشگر من یک هم‌کیش و مردی با مشکلات فراوان بود که من و برادرم گاهی توانسته بودیم به او کمک کنیم. لحظه‌ای که در مغازه‌اش را باز کردم گفت: «اوه، دعا می‌کردم که امروز بیایی.» و در واقع اگر یک یا دو روز دیرتر می‌آمدم، هیچ کمکی به او نمی‌توانستم بکنم.

این مرا به وحشت انداخت؛ هنوز هم مرا به وحشت می‌اندازد. اما البته نمی‌توان به طور دقیق ارتباط علّی بین دعای آرایشگر و دیدار من را اثبات کرد. شاید تله‌پاتی بود. شاید هم تصادف.

کنار بستر زنی ایستاده‌ام که استخوان رانش بر اثر سرطان خورده شده بود و کلونی‌های فعال بیماری در بسیاری از استخوان‌های دیگرش نیز وجود داشت. برای جابجایی او در بستر سه نفر لازم بود. پزشکان چند ماه و پرستاران (که اغلب بهتر می‌دانند) چند هفته دیگر را پیش‌بینی کردند. مردی نیک‌سیرت دستانش را بر او گذاشت و دعا کرد. یک سال بعد بیمار راه می‌رفت (حتی سربالایی را، از میان جنگل انبوه) و مردی که آخرین عکس‌های رادیولوژی را گرفت می‌گفت: «این استخوان‌ها مثل سنگ سفت هستند. معجزه است.»

اما باز هم اثبات دقیقی وجود ندارد. پزشکی، همانطور که همه پزشکان واقعی اذعان می‌کنند، یک علم دقیق نیست. برای توضیح نادرستی پیش‌بینی‌های آن نیازی به توسل به ماوراءالطبیعه نیست. نیازی نیست، مگر اینکه خودتان بخواهید، به ارتباط علّی بین دعا و بهبودی اعتقاد داشته باشید.

پس سوال پیش می‌آید: «چه نوع مدرکی کارایی دعا را ثابت می‌کرد؟» ممکن است آنچه برایش دعا می‌کنیم اتفاق بیفتد، اما چگونه می‌توانید مطمئن شوید که به هر حال قرار نبوده اتفاق بیفتد؟ حتی اگر آن چیز بی‌چون و چرا معجزه‌آسا بود، این بدان معنا نیست که معجزه به خاطر دعاهای شما رخ داده است. پاسخ قطعاً این است که یک اثبات تجربی اجباری مانند آنچه در علوم داریم، هرگز قابل دستیابی نیست.

برخی چیزها با یکنواختی بی‌وقفه تجربیات ما ثابت می‌شوند. قانون گرانش با این واقعیت تثبیت شده است که در تجربه ما، همه اجسام بدون استثنا از آن اطاعت می‌کنند. حالا حتی اگر همه چیزهایی که مردم برایشان دعا می‌کردند اتفاق می‌افتاد، که نمی‌افتند، این اثبات نمی‌کرد آنچه مسیحیان از کارایی دعا در نظر دارند. زیرا دعا درخواست است. ماهیت درخواست، برخلاف اجبار، این است که ممکن است برآورده شود یا نشود. و اگر یک وجود بی‌نهایت دانا به درخواست‌های موجودات محدود و نادان گوش دهد، البته گاهی آنها را برآورده می‌کند و گاهی رد می‌کند. «موفقیت» ثابت در دعا به هیچ وجه دکترین مسیحی را اثبات نمی‌کرد. این بیشتر شبیه به جادو را ثابت می‌کرد - قدرتی در انسان‌های خاص برای کنترل یا اجبار مسیر طبیعت.

شکی نیست که در عهد جدید فقراتی وجود دارد که ممکن است در نگاه اول به نظر برسد که برآورده شدن بی‌وقفه دعاهای ما را وعده می‌دهند. اما نمی‌تواند معنای واقعی آنها باشد. زیرا در قلب داستان با نمونه‌ای آشکار بر خلاف آن مواجه می‌شویم. در باغ جتسیمانی، مقدس‌ترین درخواست‌کننده از همه، سه بار دعا کرد که یک جام معین از او بگذرد. نگذشت. پس از آن، ایده اینکه دعا به عنوان نوعی ترفند بی‌نقص به ما توصیه می‌شود، می‌تواند کنار گذاشته شود.

چیزهای دیگر نه تنها با تجربه بلکه با تجربیات مصنوعی طراحی شده‌ای که آزمایش می‌نامیم، اثبات می‌شوند. آیا این در مورد دعا نیز قابل اجراست؟ من از این اعتراض که هیچ مسیحی نمی‌تواند در چنین پروژه‌ای شرکت کند، صرف نظر می‌کنم، زیرا او از آن منع شده است: «نباید خدای خود را آزمایش کنی.» چه ممنوع باشد چه نباشد، آیا این چیز اصلاً امکان‌پذیر است؟

دیده‌ام پیشنهاد شده است که تیمی از افراد - هرچه بیشتر بهتر - توافق کنند تا حد امکان، طی شش هفته، برای همه بیماران بیمارستان الف و هیچ یک از بیماران بیمارستان ب دعا کنند. سپس نتایج را جمع‌آوری کرده و ببینید آیا بیمارستان الف درمان بیشتر و مرگ و میر کمتری داشته است. و گمان می‌کنم این آزمایش را در زمان‌ها و مکان‌های مختلف تکرار کنید تا تأثیر عوامل نامربوط را حذف کنید.

مشکل اینجاست که نمی‌بینم چگونه دعای واقعی می‌تواند تحت چنین شرایطی ادامه یابد. همانطور که پادشاه در هملت می‌گوید: «کلمات بدون اندیشه هرگز به بهشت راه نمی‌یابند.» صرفاً گفتن دعا، دعا کردن نیست؛ در غیر این صورت تیمی از طوطی‌های به درستی آموزش دیده به اندازه انسان برای آزمایش ما مفید بودند. شما نمی‌توانید برای بهبودی بیماران دعا کنید مگر اینکه هدفی که در نظر دارید بهبودی آنها باشد. اما شما نمی‌توانید انگیزه‌ای برای آرزوی بهبودی همه بیماران در یک بیمارستان و هیچ یک از بیماران در بیمارستان دیگر داشته باشید. شما این کار را نمی‌کنید تا رنج کاهش یابد؛ شما این کار را می‌کنید تا بفهمید چه اتفاقی می‌افتد. هدف واقعی و هدف اسمی دعاهای شما در تضاد هستند. به عبارت دیگر، زبان و دندان و زانوهای شما هر کاری که بکنند، شما در حال دعا کردن نیستید. آزمایش یک ناممکن را می‌طلبد.

پس اثبات و ابطال تجربی غیرقابل دستیابی هستند. اما اگر به یاد داشته باشیم که دعا درخواست است و آن را با نمونه‌های دیگر از همین نوع مقایسه کنیم، این نتیجه‌گیری کمتر ناامیدکننده به نظر خواهد رسید.

ما از همنوعان خود نیز مانند خدا درخواست می‌کنیم: نمک می‌خواهیم، درخواست افزایش حقوق می‌کنیم، از دوستی می‌خواهیم در تعطیلاتمان از گربه مراقبت کند، از زنی درخواست ازدواج می‌کنیم. گاهی آنچه می‌خواهیم به دست می‌آوریم و گاهی نه. اما وقتی به دست می‌آوریم، اثبات قطعی ارتباط علّی بین درخواست و به دست آوردن آن با قطعیت علمی، به آن آسانی که ممکن است تصور شود، نیست.

همسایه شما ممکن است فردی بشردوست باشد که حتی اگر شما فراموش کرده بودید ترتیبی بدهید، اجازه نمی‌داد گربه شما از گرسنگی بمیرد. کارفرمای شما هرگز به اندازه زمانی که می‌داند می‌توانید از یک شرکت رقیب پول بهتری به دست آورید و کاملاً احتمال دارد به هر حال قصد دارد شما را با افزایش حقوق حفظ کند، احتمالاً درخواست شما را اجابت نمی‌کند. در مورد خانمی که رضایت به ازدواج با شما می‌دهد - آیا مطمئن هستید که قبلاً تصمیم به این کار نگرفته بود؟ پیشنهاد شما، می‌دانید، ممکن است نتیجه تصمیم او بوده باشد، نه علت آن. ممکن است یک گفتگوی مهم خاص هرگز اتفاق نمی‌افتاد مگر اینکه او قصد انجام آن را داشت.

بنابراین تا حدی همان شکی که در مورد کارایی علّی دعاهای ما به خدا وجود دارد، در مورد درخواست‌های ما از انسان نیز وجود دارد. هر آنچه به دست می‌آوریم، ممکن بود به هر حال به دست آوریم. اما همانطور که گفتم، فقط تا حدی. دوست، رئیس و همسر ما ممکن است به ما بگویند که به این دلیل عمل کردند که ما خواستیم؛ و ما ممکن است آنها را آنقدر خوب بشناسیم که مطمئن باشیم، اول اینکه آنچه را که معتقدند حقیقت است می‌گویند، و دوم اینکه انگیزه‌های خود را به اندازه کافی خوب می‌فهمند تا حق با آنها باشد. اما توجه کنید که وقتی این اتفاق می‌افتد، اطمینان ما با روش‌های علمی به دست نیامده است. ما آزمایش کنترل را با رد کردن افزایش حقوق یا بهم زدن نامزدی و سپس دوباره درخواست خود را تحت شرایط جدید مطرح کردن، انجام نمی‌دهیم. اطمینان ما از نوع کاملاً متفاوتی با دانش علمی است. این از رابطه شخصی ما با طرف‌های دیگر متولد می‌شود؛ نه از دانستن چیزهایی در مورد آنها، بلکه از شناخت خود آنها.

اطمینان ما - اگر به اطمینانی دست یابیم - که خدا همیشه دعاهای ما را می‌شنود و گاهی اوقات برآورده می‌کند، و اینکه برآورده شدن‌های ظاهری صرفاً تصادفی نیستند، فقط می‌تواند به همین شکل به دست آید. نمی‌توان صحبت از جدول‌بندی موفقیت‌ها و شکست‌ها و تلاش برای تصمیم‌گیری اینکه آیا موفقیت‌ها آنقدر زیاد هستند که با شانس توضیح داده شوند، کرد. کسانی که مردی را بهتر می‌شناسند، بهتر می‌دانند که آیا وقتی آنچه را خواستند انجام داد، به این دلیل انجام داد که آنها خواستند. فکر می‌کنم کسانی که خدا را بهتر می‌شناسند، بهتر خواهند دانست که آیا او مرا به مغازه آرایشگر فرستاد چون آرایشگر دعا کرد.

زیرا تا به حال ما با کل سوال به روش و در سطح نادرستی برخورد کرده‌ایم. همین سوال که «آیا دعا مؤثر است؟» از ابتدا ما را در چارچوب فکری نادرستی قرار می‌دهد. «مؤثر»: گویی جادو است، یا یک ماشین - چیزی که به طور خودکار عمل می‌کند. دعا یا یک توهم محض است یا ارتباطی شخصی بین افراد نارس و ناقص (ما خودمان) و آن شخص کاملاً واقعی [خداوند]. دعا به معنای التماس، درخواست چیزها، بخش کوچکی از آن است؛ اعتراف و توبه آستانه آن، پرستش حریم قدس آن، حضور و دید و بهره‌مندی از خدا نان و شراب آن است. در آن خدا خود را به ما نشان می‌دهد. اینکه او به دعاها پاسخ می‌دهد، نتیجه‌ای است - نه لزوماً مهمترین - از آن مکاشفه. آنچه او انجام می‌دهد از آنچه او هست آموخته می‌شود.

دعای درخواست‌کننده، با این حال، هم به ما اجازه داده شده و هم به ما فرمان داده شده است: «نان روزانه ما را به ما عطا فرما.» و بی‌تردید یک مسئله نظری را مطرح می‌کند. آیا می‌توانیم باور کنیم که خدا هرگز عمل خود را در پاسخ به پیشنهادهای انسان‌ها واقعاً تغییر می‌دهد؟ زیرا حکمت بی‌نهایت نیازی به گفتن آنچه بهترین است ندارد، و نیکویی بی‌نهایت نیازی به اصرار برای انجام آن ندارد. اما خدا به هیچ یک از کارهایی که توسط عاملان محدود، چه زنده چه بی‌جان، انجام می‌شود نیز نیازی ندارد. او می‌توانست، اگر می‌خواست، بدن‌های ما را به طور معجزه‌آسا بدون غذا ترمیم کند؛ یا بدون کمک کشاورزان، نانواها، و قصابان غذا به ما بدهد؛ یا بدون کمک افراد تحصیل‌کرده دانش به ما بدهد؛ یا مشرکان را بدون مبلغان مذهبی هدایت کند. در عوض، او به خاک، آب و هوا، حیوانات، و عضلات، ذهن‌ها و اراده‌های انسان‌ها اجازه می‌دهد تا در اجرای خواست او همکاری کنند. پاسکال گفت: «خدا دعا را برقرار کرد تا به موجودات خود مقام علیت ببخشد.» اما نه تنها دعا؛ هرگاه ما عمل کنیم، او آن مقام را به ما می‌بخشد. اینکه دعاهای من بر روند وقایع تأثیر بگذارند، واقعاً عجیب‌تر یا کمتر عجیب از این نیست که سایر اعمال من این کار را انجام دهند. آنها نظر خدا - یعنی هدف کلی او - را توصیه یا تغییر نداده‌اند. اما آن هدف به طرق مختلفی با توجه به اعمال، از جمله دعاهای، موجودات او محقق خواهد شد.

زیرا به نظر می‌رسد او هیچ کاری را که بتواند به موجوداتش واگذار کند، خود انجام نمی‌دهد. او به ما دستور می‌دهد کاری را که می‌توانست کاملاً و در چشم بر هم زدنی انجام دهد، آهسته و ناشیانه انجام دهیم. او به ما اجازه می‌دهد آنچه را که او می‌خواهد انجام دهیم، نادیده بگیریم یا در آن شکست بخوریم. شاید ما به طور کامل مشکل، اگر بخواهیم اینطور بنامیم، همزیستی اراده‌های آزاد محدود با قادر مطلق را درک نمی‌کنیم. به نظر می‌رسد در هر لحظه تقریباً نوعی کناره‌گیری الهی را شامل می‌شود. ما صرفاً دریافت‌کننده یا تماشاگر نیستیم. یا افتخار داریم که در این بازی شریک باشیم یا مجبوریم در کار همکاری کنیم، «تا سه‌شاخه‌های کوچک خود را به کار ببریم.» آیا این فرآیند شگفت‌انگیز صرفاً آفرینشی است که در برابر چشمان ما ادامه دارد؟ اینگونه است که (مسئله‌ای کوچک نیست) خدا از هیچ چیز چیزی می‌سازد - در واقع، خدایانی می‌سازد.

پس حداقل برای من اینطور به نظر می‌رسد. اما آنچه ارائه کرده‌ام، در بهترین حالت، تنها می‌تواند یک مدل یا نماد ذهنی باشد. هر آنچه ما در مورد چنین موضوعاتی می‌گوییم باید صرفاً قیاسی و تمثیلی باشد. واقعیت بی‌شک توسط قوای ما قابل درک نیست. اما حداقل می‌توانیم سعی کنیم تشبیه‌ها و تمثیل‌های بد را دور بریزیم. دعا ماشین نیست. جادو نیست. توصیه به خدا نیست. عمل ما، هنگامی که دعا می‌کنیم، مانند تمام اعمال دیگرمان، نباید از عمل مداوم خود خدا جدا شود، که تنها در آن همه علل محدود عمل می‌کنند.

حتی بدتر این است که کسانی را که آنچه را دعا می‌کنند به دست می‌آورند، نوعی درباری مورد علاقه، افرادی که بر تخت نفوذ دارند، بدانیم. دعای رد شده مسیح در جتسیمانی پاسخی کافی به این موضوع است. و جرأت نمی‌کنم سخن دشواری را که زمانی از یک مسیحی باتجربه شنیدم، حذف کنم: «من بسیاری از پاسخ‌های برجسته به دعا و بیش از یکی که به نظرم معجزه‌آسا بوده‌اند، دیده‌ام. اما آنها معمولاً در ابتدا می‌آیند: قبل از ایمان آوردن، یا کمی پس از آن. هرچه زندگی مسیحی ادامه می‌یابد، آنها کمیاب‌تر می‌شوند. رد شدن‌ها نیز نه تنها بیشتر می‌شوند؛ آنها بی‌اشتباه‌تر، قاطع‌تر می‌شوند.»

پس آیا خدا کسانی را که بهترین خدمت را به او می‌کنند، ترک می‌کند؟ خوب، او که بهترین خدمت را به او کرد، نزدیک مرگ رنج‌آورش گفت: «چرا مرا ترک کردی؟» هنگامی که خدا انسان می‌شود، آن انسان، بیش از همه، در بزرگترین نیاز خود کمترین تسلی را از خدا می‌یابد. در اینجا رازی نهفته است که حتی اگر قدرت آن را داشتم، شاید شجاعت کشف آن را نداشتم. در این میان، انسان‌های کوچکی مثل من و شما، اگر دعاهایمان گاهی، فراتر از هر امید و احتمالی، برآورده می‌شوند، بهتر است نتیجه‌گیری‌های شتابزده‌ای به نفع خودمان نگیریم. اگر قوی‌تر بودیم، شاید با مهربانی کمتری با ما رفتار می‌شد. اگر شجاع‌تر بودیم، شاید با کمک بسیار کمتری، برای دفاع از مواضع بسیار ناامیدکننده‌تری در نبرد بزرگ فرستاده می‌شدیم.