ریچارد فاینمن، فیزیکدان نظری بزرگ، نوشت: «علم، اعتقاد به نادانی متخصصان است.» فاینمن کنجکاو و اصلاحناپذیر میدانست که شک و تردید و تمایل به جذب شواهد جدید، محرک تلاش علمی است. با این حال، در سال ۲۰۲۰، در پاسخ به یک همهگیری جهانی، بخش غالب طبقه سیاسی و رسانهای آمریکا، الزام «پیروی از علم» را به ابراز ارادتی تقریباً مذهبی به قضاوت متخصصان تبدیل کرد. در همین حال، بسیاری از آمریکاییهای تحصیلکرده و در غیر این صورت باهوش، یک دانشمند دولتی عینکی را بت خود قرار دادند: شعار «به فائوچی اعتماد داریم» روی تابلوهای چمن و استیکرهای سپر ماشین آنها نقش بست.
اعتماد آنها نابجا بود. متخصصان معتبر، بهویژه در زمینههای اپیدمیولوژی و بهداشت عمومی، خود را به نظریههای بهشدت ناقص گره زده بودند، ذهن خود را به روی شواهد جدید بسته بودند و ردای «علم» را بر قضاوتهای ارزشی انداخته بودند که هیچ صلاحیتی در آن نداشتند.
«احتیاط فراوان»، نوشته روزنامهنگار دیوید زوایگ، مبنای ضعیف شواهد برای تعطیلی طولانیمدت مدارس و حماقتهای مرتبط مانند الزامات ماسک و فاصلهگذاری اجتماعی را مستند میکند. آقای زوایگ در طول همهگیری با تمایل خود به زیر سؤال بردن فرضیات «بازهای کووید» خودشناخته، متمایز شد. هنگامی که او در مقالات مدلسازی اپیدمیولوژیک که پیشبینیهای آنها به طور قاطع ایمنی بازگشایی مدارس را رد میکرد، کندوکاو کرد، «عروسکهای ماتروشکا بیپایانی» از ارجاعات را یافت که در نهایت بر فرضیهای استوار بود که نویسنده اولیه آن اعتراف کرده بود «خودسرانه» است.
آقای زوایگ نشان میدهد که چگونه شواهد اولیه—در مارس ۲۰۲۰—پدیدار شد که ویروس تهدیدی جدی برای کودکان نیست. متخصصان بهداشت عمومی آمریکا تا حد زیادی نسبت به این واقعیت نفوذناپذیر باقی ماندند. شواهد بیشتر در مورد ایمنی نسبی کودکان در برابر ویروس در اروپا و بخشهایی از ایالات متحده که مدارس در آنجا زودتر بازگشایی شدند یا هرگز تعطیل نشدند، آشکار شد، اما تشکیلات بهداشت عمومی آمریکا تا حد زیادی بیتفاوت باقی ماندند. منصفانه است که بگوییم اتحادیههای معلمان، درباره خطرات ادعایی بازگشایی مدارس، هیستری را ترویج کردند و مقامات بهداشتی و هیئتمدیرههای مدارس در بسیاری از شهرهای بزرگ آمریکا فریب خوردند و بچهها را برای یک سال یا بیشتر از مدرسه دور نگه داشتند. آنها اصرار داشتند که این سازشناپذیری آنها با یافتههای مقامات توجیه میشود، حتی در حالی که همان مقامات ادعا میکردند که فقط توصیههای غیرالزامآور ارائه میدهند.
نتایج فاجعهبار بود. آقای زوایگ با بازگویی تجربیات خود به عنوان پدر فرزندان مدرسهای که بیهوده تلاش میکرد تا منطقه مدرسه محلی خود را متقاعد کند که گزینههای دیگر را در نظر بگیرد، ناامیدی متحیرکنندهای را که بسیاری از آمریکاییها در طول همهگیری تجربه کردند، به طور تکاندهندهای منتقل میکند.
«در پی کووید»، نوشته فرانسس لی و استفان ماسدو، دانشمندان علوم سیاسی پرینستون، بیشتر در اصطلاح نثر آکادمیک مؤدبانه باقی میماند، اما آنها با صراحت خلع سلاحی بیان میکنند که «نهادهای نخبه ما را ناامید کردند» با تسلیم شدن در برابر وحشت. خانم لی و آقای ماسدو از این که چگونه برنامههای اجماعی—که هیچکدام نیازی به قرنطینههای طولانیمدت نداشتند—قبل از این که آمریکاییها شروع به مردن کنند، کنار گذاشته شدند، تا حدی به این دلیل که متخصصان بهداشت عمومی مجذوب محدودیتهای سختگیرانه چین شده بودند، شگفتزده شدهاند. سیاستگذاران آمریکایی توصیههای درستی را در دست داشتند، اما بیشتر آنها این دیدگاه را داشتند که ایمنی بر آزادیهای فردی، فعالیت اقتصادی و کیفیت زندگی ارجحیت دارد.
در جایی که آقای زوایگ بر عدم کنجکاوی تأکید میکند، خانم لی و آقای ماسدو بر سرکوب عمدی بحث منطقی، از جمله تمایل تأسفبار به ترسیم منتقدان قرنطینه و الزامات ماسک به عنوان نژادپرست، شیاد و نظریهپرداز توطئه تأکید میکنند. چنین رفتاری بهویژه در مورد منشأ کووید-۱۹ مشهود بود، زیرا دانشمندان ارشد هر کسی را که پیشنهاد میکرد ویروس ممکن است از آزمایشگاهی در ووهان چین نشت کرده باشد، بدنام کردند. نویسندگان به ما یادآوری میکنند که روزنامهنگاران زودباور، دانشگاهیان و دیگر داوران فرهنگی، سانسور مؤثر کسانی را که خط رسمی را زیر سؤال میبردند، پذیرفتند.
خانم لی و آقای ماسدو خاطرنشان میکنند که، در فدرالیست شماره ۳۵، الکساندر همیلتون ادعا کرد که «حرفههای آموختهشده . . . واقعاً هیچ منفعت متمایزی در جامعه ندارند، و با توجه به موقعیت و استعدادهای خود، بدون تبعیض، مورد اعتماد و انتخاب یکدیگر و سایر بخشهای جامعه خواهند بود.» اگر همیلتون زمانی درست میگفت، قضاوت او مدتهاست که منسوخ شده است.
بسیاری از افرادی که اکنون واکنش آمریکا به همهگیری را تأسفبار میدانند، با این وجود هنوز معتقدند که، با در نظر گرفتن دیدگاه مناسب، ما واقعاً نمیتوانستیم خیلی بهتر عمل کنیم. این باور پس از خواندن این دو کتاب از بین نخواهد رفت. با چسبیدن به مداخلات غیردارویی مورد علاقه خود، بسیار فراتر از نقطهای که باید میدانستند چنین سیاستهایی مزایای کمی ارائه میدهند و هزینههای زیادی دارند، دولتها در بسیاری از مناطق شهری و ثروتمند کشور مسیری را طی کردند که هم از نظر تاریخی و هم از نظر مقایسهای، به طور منحصربهفردی بد بود. خانم لی و آقای ماسدو انبوهی از دادهها را فهرست میکنند تا نشان دهند که، قبل از در دسترس بودن واکسنها، مناطقی که شدیدترین محدودیتها را اعمال میکردند، هیچ مزیت بهداشتی قابل تشخیصی به دست نیاوردند.
آنها همچنین نشان میدهند که، به لطف نرخ واکسیناسیون پایینتر، ایالتهای قرمز در سال دوم همهگیری مرگ و میر بسیار بیشتری را متحمل شدند، اما نه آنها و نه آقای زوایگ حرف زیادی در مورد واکسن، موفقیت بزرگ همهگیری آمریکا، ندارند. خانم لی و آقای ماسدو استدلال قوی به نفع رویکرد سوئد ارائه میدهند، که خواستار اقدامات ایمنی داوطلبانه متمرکز بر سالمندان بود، اما هرگز شامل الزامات ماسک قابل اجرا یا دستورات ماندن در خانه، چه رسد به لغوهای طولانیمدت مدرسه و فعالیتهای تفریحی نشد. نویسندگان نشان میدهند که، علیرغم برخی از بارگذاریهای اولیه مرگ و میر در سال ۲۰۲۰، مرگ و میر مازاد سوئد در نهایت کمترین میزان در اروپا بود. هر چقدر هم که اعتراف به آن برای ما دردناک باشد، بیشتر قربانی کردن زندگی عادی ما، هر چقدر هم که متدینانه ارائه شود، بیهوده بود.
پنج سال بعد، آیا برای نخبگان آمریکایی امکان پذیر است که این شکستها را محاسبه کنند؟ واکنش کووید-۱۹ مطمئناً در شکستهای حزب دموکرات در سال ۲۰۲۴ نقش داشت، اما داوران فرهنگی آمریکا، که حواسشان پرت درام روزانه دونالد ترامپ است، به نظر میرسد که با اندکی فکر در مورد این که چه چیزی اشتباه پیش رفت و چرا، پیش میروند. خانم لی و آقای ماسدو نگرانی واقعی در مورد این احتمال ابراز میکنند. کتاب آنها تا حدی التماس به دانشگاه است تا خانه خود را تمیز کند و از این رو از مصیبتهای بیرویه بیشتری که سیاست ممکن است در نهایت به ارمغان بیاورد، جلوگیری کند. یا قبلاً آورده است: توجه داشته باشید که اقدامات تهاجمی دولت ترامپ علیه هاروارد و سایر مؤسسات نخبه شامل درخواستی است مبنی بر اینکه این مدارس ماسک زدن را ممنوع کنند.
در انتصاب جی باتاچاریا، یکی از معدود چهرههای برجسته بهداشت عمومی که با قرنطینه مخالفت کرد، توسط آقای ترامپ به رهبری مؤسسات ملی بهداشت، عدالت شاعرانهای وجود دارد. با این حال، در اشتغال اداره کارآیی دولت به معیارهای خام، نوعی پژواک طعنهآمیز بیمارگونه از وسواس سال ۲۰۲۰ با شمارش آزمایشهای مثبت وجود دارد. دانستن این که چیزی در طبقه متخصص ما اشتباه پیش رفت، به سختی تضمین میکند که ما میدانیم چگونه اوضاع را درست کنیم.
عنوان فرعی کتاب خانم لی و آقای ماسدو «چگونه سیاست ما ما را ناامید کرد» است. آمریکاییها با آموختن این که چه جنونی است که اعتماد بیش از حد به متخصصان داشته باشیم، عاقلانه عمل میکنند که در بحرانهای آینده خواستار مسئولیتپذیری مقامات منتخب باشند. سیاستمداران متخصص نیستند، اما در بررسیهای خود میتوانند ملاحظاتی را به طور منصفانه بسنجند که متخصصان ممکن است از آن قدردانی نکنند—ارزش گردهمایی به عنوان یک جامعه مذهبی، خطرات ذاتی برهم زدن عادات و روالهای عمومی، اهمیت بودن از نظر فیزیکی با عزیزان، بهویژه در سالهای پایانی زندگی آنها.
خبر خوب: در سال ۲۰۲۴، کمیته منتخب مجلس نمایندگان ایالات متحده در مورد همهگیری ویروس کرونا یک گزارش واقعاً چشمگیر ۵۰۰ صفحهای منتشر کرد که منشأ کووید-۱۹، تقلب در برنامههای پاسخ به همهگیری و اثربخشی یا عدم اثربخشی مداخلات مختلف را پوشش میدهد. خبر بد: تا زمان انتشار گزارش در ماه دسامبر، اعضای کمیته فرعی به قبایل حزبی مربوطه خود تقسیم شده بودند، و اصلاً مشخص نیست که آیا یافتههای آن—یا آنهایی که به طور قانعکنندهای در «احتیاط فراوان» و «در پی کووید» گردآوری شدهاند—به تغییرات سیاستی تبدیل خواهند شد یا خیر. ما درسی بیادبانه در مورد خطرات انطباق قبیلهای که جایگزین تفکر منطقی میشود، دریافت کردهایم، اما ممکن است مجبور شویم دوباره این دوره را بگذرانیم.
آقای والاک عضو ارشد مؤسسه امریکن اینترپرایز و نویسنده کتاب «چرا کنگره» است.